چند عکس لو رفته از مدارس دخترانه که خبرساز شد
بوی نارنگی، بوی شیر، بوی کاغذ. فرقی ندارد چند سالتان باشد؛ مدرسه برای همه شما این بوها را داشته.
برترینها: بوی نارنگی، بوی شیر، بوی کاغذ. فرقی ندارد چند سالتان باشد؛ مدرسه برای همه شما این بوها را داشته. برای بچههای دهه شصت اما مدرسه بوهای دیگری هم داشته. از بوی نفت بخاری نفتی بگیرید تا بوی فلز زنگزده جامیزیها. در آن سالها مدرسهها به مدرنی مدرسههای امروز نبودند. بچههای مظلوم دهه شصت قانع بودند به همان محیط کوچک و هرچند نامرتبی که در آن میتوانستد همکلاسیهایشان را ببینند و احتمالا از بینشان یک همبازی هم پیدا کنند برای بازیهای بعد از ظهرشان در کوچه.
دهه شصتیها مثل بچههای امروز، برای هر زنگ تفریحشان یک خوراکی مخصوص نداشتند. در بیشتر مدرسهها حتی بوفهای برای خریدن خوراکی هم نبود. اکثر بچهها قناعت میکردند به همان لقمه پنیری که مادرشان توی پلاستیک پیچیده بود. لقمهای که حتی دلشان نمیآمد آن را تنها بخورند. مداد و خودکارهای آن سالها به اندازه لوازمالتحریر این روزها فانتزی و رنگی نبودند. به همین خاطر هم دهه شصتیها مجبور بودند برای یک پاککن بودار یا از آن جامدادیهای قفلدار اشک بریزند یا حتی مدتها به شکلهای مختلف به پدر و مادرشان باج بدهند.
کوله پشتیهایی کارتونی؛ تاج سلطنت دختربچههای دهه شصت
کلاههای لبهدار زشتی که گرم بودند!
اگر اول یک صبح زمستانی وارد یک مدرسه ابتدایی پسرانه میشدید، احتمالا با صفی از پسر بچههایی که کلاههای لبهدار بافت گذاشتهاند و فقط چشمها و دماغشان از کلاه بیرون بود، مواجه میشدید. نوک دماغهای اکثرشان قرمز میشد و خیلیهایشان هم آبریزش بینی داشتند. شلختگی در پوشش اکثرشان موج میزد. انگار به هر چیزی فکر میکردند به جز اینکه چه چیزی پوشیدهاند و مرتب هستند یا نه! در همین تصویر زیر به پسر بچهای که کلاه بافت گذاشته و آن را به نامرتبترین شکل ممکن تا زده، نگاه کنید. احتمالا این کلاه هم از همان کلاههای پرطرفدار و گرمی است که کل صورت را میپوشاندند. کلاههایی که جذاب و شیک نبودند ولی آنقدر گرم بودند که در کمد لباس اکثر پسربچهها و حتی بعضا دختر بچههای دهه شصتی پیدا میشدند.
سرهای تراشیده و موهای کوتاه
چند روز پیش از جلوی یک مدرسه ابتدایی پسرانه رد میشدم. پسر بچه شیک و مرتبی با موهای پرپشت بور از ماشین مدل بالای پدرش پیاده شد و به سمت در مدرسه رفت. فارغ از پوشش و ماشینی که پسربچه از آن پیاده شد حواسم فقط و فقط به موهای پرپشتش جلب شد. دلم کباب شد برای تکتک پسربچههای دهه شصت که مجبور بودند موهایشان را کچل یا کوتاهِ کوتاه کنند. حتی با وجود کچل کردن موها هم روی سر اغلب بچهها، شپشها فوتبال بازی میکردند! معلوم نیست اگر کچل نمیکردند، وضعیت قرار بود چطور باشد.
مقنعههایی که از خود بچهها بلندترند!
تصویر اول صبح در یک مدرسه دخترانه کمی متفاوت از یک مدرسه پسرانه بود. اگر صبح زود وارد حیاط یک مدرسه ابتدایی دخترانه میشدید احتمالا با صفی از کوچولوهایی که قد و قوارهشان گم شده زیر بلندی مقنعهشان مواجه میشدید. هرچقدر این روزها مقنعههای دختر بچههای دبستانی سفید و کوتاه و مدلدار است، مقنعه دهه شصتیها تیره و بلند بود. آنقدر بلند که خیلی از بچهها حتی نمیتوانستند آن را مرتب کنند!کوچولوهایی که با ذوق و شوق کولهپشتیهای طرحدارشان، که هم اندازه خودشان بود را انداخته بودند و حواسشان بود که کولهپشتی را به رخ تک تک هممدرسهایهایشان بکشند. کولهپشتیهایی که رنگهای مختلفی داشتند و برخلاف تیپهای امروز، اصلا هم با کفشهای بچهها ست نبودند! مدرسه دخترانه خودش یک کمپانی رنگ بود. رنگهای شادی که بچهها را هم شادتر میکرد.
کفش کتانی سفید؛ نمادی از ثروت
کفشهای کتانی سفید از رایجترین کفشهای این روزها به حساب میآید. این کفشها معمولا با استایلهای مختلفی ست میشوند و به همین خاطر هم آنها را پای قشرهای مختلفی از مردم میبینید. بسیاری از دانشآموزان هم کفشهای کتانی سفید را برای مدرسه انتخاب میکنند. فرقی ندارد روپوش مدرسه چه رنگی باشد، رنگ سفید با هر رنگی تناسب دارد. در دهه شصت اما کتانیهای سفید پای هرکسی دیده نمیشدند. مادرم میگوید در آن سالها، خوشتیپ مدرسه کسی بود که کتانیهای سفید داشت. فرقی نداشت که این کتانیهای سفید چه مدلی بودند یا اینکه حتی گران بودند یا ارزان! فقط سفید بودن و تمیز بودنشان کافی بود برای اینکه خودت را یک دختر لوکس از یک خانواده ثروتمند نشان بدهی و اصطلاحا با شاه هم فالوده نخوری!
هرچه بود، همهچیز در آن سالها زیباتر بود. انگار خندهها واقعیتر بودند و دغدغهها کمتر. الان یک بچه دبستانی نیستم که با قطعیت بگویم بچههای امروز دیگر شاد نیستند، ولی با یک بچه دبستانی از نزدیک مواجهم و میبینم که به اندازه بچههای دهه شصت بیدغدغه و شاد نیستند. میبینم که مدام فکر میکنند به وضعیت جامعه و میبینم که سر اختلافهای طبقاتی چقدر با همکلاسیهایشان به مشکل میخورند. احتمالا دهه شصتیها کمتر با این مشکلات مواجه میشدند و حتما بیشتر خوش میگذرانند. سالهایی که بوی فلز زنگزده میدادند قطعا زیباتر از سالهایی بودند که بوی شیرقهوه و کیک شکلاتی میدهند.
نظر کاربران
یادش بخیر
پاسخ ها
اینا دهه پنجاهیهای مفلوکند که در دهه شصت مدرسه می رفتند.چرا همیشه تاریخ ما رو با یک عبارت دهه شصتی مصادره می کنید؟
اصلا از عبارت دهه پنجاهی استفاده نشده یا دهه شصت یا دهه شصتی.ما اصلا وجود نداشتیم.رنج هانمون به اسم شصتیها خورد .خودمونم نسلی بودیم که سر چشمه ظرف می شستیم و هیچ آرزو و تمنایی نداشتیم تف
ایدادادبیدادکاشکیتوهموندورانمیماندیم.
عمرگرانمیگذردخواهینخواهی.
سلام، یاد اون روزها بخیر. منم از اون کلاه لبه دار ها داشتم..چه روزهایی بود. حیففففف
یادش بخیر . اونقدر ساده و بی آلایش بودیم که کمبودها رو حس نمیکردیم .و خوشحال بودیم . به خدا که اون زمان بهترین بود.
پاسخ ها
یادش نخیر.اگه بچگی ما متولدین اخر دهه پنجاه در اون دهه شصت نحس گذشت همه اش نکبت و بدبختی بود.نوجوانیمون هم بدتر.جوانیمون هم بد بود.نسل سوخته ما بودیم
چه متن زیبایی دست مریزاد
انشا..اون روزها برنگردد . من که جز نداری . چیزی یادم نمیاد از بچگی که نکردیم
آخه ،ای کاش برمیگشتیم به همان دوران من الان ۴۰ سال دارم ولی وقتی این تصاویر رو میبینم واقعا دلم میگیره
پاسخ ها
من هم مثل شما... اشك ميريزم
چه لباسهای گشاد و زشتی تن دخترا می کردن
اینا لباس مردای افغان هست
همین الانم دخترارو مجبور به پوشیدن اینا می کنن
ولی پسرا لباس فرم ندارن، آزادن
پاسخ ها
😅😂
میبینی؟ همیشه تو حق دخترا ظلم شده...
بابام دهه شصتیه میگف انقد وضع مالی ضعیف بود ک نگوووووو تازه حتی اون موقع ها پیاز و نون هم عالمی داشت حالا چی، من اگ هر روز انواع غذا نباشه انقد غُر میزنم😅🙄
زمان ما کیتی نبود، روی کیف بعضیا پسر شجاع بود و خانم کوچولو
زمان شاه شپش خیلی بود ولی بعد انقلاب بخاطر ارتقاء بهداشت وضعیت خیلی بهتر شد اصلا شپش از مدارس دختر ریشه کن شد تا سالهای اخیر که دوباره این مشکل عود کرده و در مدارس بچه های مبتلا به شپش اعم از دختر و پسر زیاد شده
بچه های دهه شصت رویایی ترین دوران کودکی رو داشتن ؛ صاف ، پاک ، بی ریا و تنوع بازی و سر گرمی و وفور همبازی
حاضرم خرچی دارم بدم ولی برگردم به همان دوران با همان ویژگی
در تمام دوران فقر و نداری عذاب آوره ولی خب امروز بیشتر به نداری اعتراض میشه
دوست ندارم برگردم به اون دوران چون وقتی یاد چهره غمگین پدر و مادرم از نداری میفتم از خودم بدم میاد
هرگز برنگردد. فقط گرسنگی و سردی هوا و نداشتن لباس گرم یادم میاد ....همه شو درست گفته نویسنده . ...
یادمه فقط اول مهر مداد تراش میخریدیم و اگر میشکست تا اخر سال
پول نبود که بخریم . یا مدادمو تو مدرسه با تراش بچه ها تیزمی کردم که مشق بنویسم یا با تیغ همون تراش شکسته به میله خودکار دست هامونو جر میدادیم . .....
حال خودم از دهه شصتی بودن بهم میخوره ....
هرچی به مارسید قحطی اومد ...
پاسخ ها
پس قبول داری که الان اوضاع خیلی بهتره فقط الان رسم شده بیشتر غُر میزنن
ای داد و بیداد چه روزهای خوبی داد کاش اون روزها برگردن یادش بخیر مردم اون زمون خیلی بهتر بودن
یادش بخیر بخاری نفتی بچههای شیطون آمپول مینداختن تو بخاری وقتی میترکید کلاس معلم همه میرفت رو هوا
اخی چه زود گذشت.چقدر ساده وپاک بودیم.الان که ۴۰ سال گذشته.حسرت یک لحظه اون دوران میخورم.بابا جان خدا بیامرزدت.😭
و امید وار ..........
من سال ۱۳۴۲ کلاس اول وارد مدرسه شدم که معلم ماازیچه ها پرسید پدرتان چکارس .یکی گفت سپور مادرعالم بچگی همه خندیدیم ازمعلمان عزیز خواهشا درباره شغل پدربچه هاچیزی نپرسید من هنوزهم عذاب وجدان دارم این خاطره تلخ دوره مدرسه من بود.
گذشته ها.گذشته .بهارماگذشته.
دوران مدرسه هم عالمی داشت.
چه زودگذشت
و منی ک دهه هشتادیم و اومدم دارم کامتارو میخونم🥲😂😂ولی اون کلاه پسرونه تو زمان بچگی منم بود...
پاسخ ها
مث خودمی 😂😂
منم😂😂😂😂ولی خداییش خیلی دلم براشون سوخت 😅
چرا انقدر میگید دهه شصت... والا بخدا تمام اینایی که میگی رو من دهه پنجاهی هم تجربه کردم خاطراتم با خواهر دهه شصتیم یکیه می فهمیم ... والا انگار بهتون مدال میدن که هر چیزی رو به نام خودتون ثبت کنید حتی بدبختی رو
واقعا یادش بخیر دلم تنگ شده واسه بچگی ها دم پدرم گرم که توان دوران واسه ما،کم نذاشت
امکانات نداشتن ولی دلشون خوش بود الان امکانات فراهم ولی هیچ کس دلش خوش نیست
شما دهه شصتی ها تا سی و پنج سالگی خوب گذروندین فقر و نداری در همه دوره ها بوده و الان بدتر شده هفتادیها هشتادیها چ بگن ،کلا ابتدایی دبیرستان و دانشگاه گران بیکاری فقر گرانی پس برید خدا رو شکر کنید
درسته خیلی سخت بود ولی محبت وصمیمت زیاد بود
دلم برا اون روزها تنگ شده با اینکه خیلی سخت بود ولی اینقدر دقه دقه اینده را نداشتیم اصلا تو فکر هیچ چیزی نبودیم اما حالا با اینکه هم چیز هست بازم بچه ها ناراضی هستن همش ناامید هستن