این منطقه خشک و بیآب و علف تهران ناگهان محبوب شد
آخرین روزهای بهار تهران را میگذرانیم و وقت آن رسیده است که از نسیمهای ناگهانی و آرامش بعدازظهرهای تعطیل استفاده کنیم و پرسهای در شهر بزنیم؛ اینبار در حوالی ستارخان
برترینها: آخرین روزهای بهار تهران را میگذرانیم و وقت آن رسیده است که از نسیمهای ناگهانی و آرامش بعدازظهرهای تعطیل استفاده کنیم و پرسهای در شهر بزنیم؛ اینبار در حوالی ستارخان … ستارخان آنقدر بین محلههای غربی تهران سرشناس است که هر پرسهزنی را برای پیادهگردی کنجکاو میکند. اما داستان پشت محلههای این حوالی چیست؟
تا اواخر دهه شصت اراضی اطراف ستارخان امروزی، زمینهایی بایر بود، که از شرق به پادگان جمشیدیه و بیمارستان ۵۰۰ تختخوابی و از غرب به باغهای طرشت میرسید. از اواسط دههی ۳۰ با توسعهی تهران و شکلگیری محلات جدید، پای ساختوساز به این اراضی هم باز شد. برق آلستوم، شهرآرا، دریان نو، تهرانویلا و غیره، همگی از محلههای جدید شهری بودند که با نظام شهرسازی مدرن ساخته شدند.
میان محلههای مختلف این محدوده، اینبار هممسیر شدیم تا در شهرآرا و تهرانویلا پرسه بزنیم و داستانشان را روایت کنیم. محلههایی که کمتر از ۷۰ سال پیش، زمینهایی بایر و محلی برای تمرین نظامی پادگان جمشیدیه بودند و امروز جایی خاطرهانگیز و البته پر جنبوجوش برای شهروندان است و با این حال، هنوز هم در کوچه پسکوچههایشان، مجالی برای مکث و سکوت پیدا میشود!
پرسهمان از تقاطع خیابان ستارخان شهرآرا در غرب میدان کِنِدی (توحید کنونی) شروع میکنیم و سر راهمان به برجهای سهقلوی ستارخان نگاهی میاندازیم. برجهای ستارخان در غرب تهران (البته بهتر است بگوییم غرب تهرانِ دههی شصت)، توسط معماران اروپایی طراحی شدند و امروز حسابی بین ساکنین محبوباند! پرسپکتیوهای مختلف این سه برج در ابتدای مسیر پرسه، چشممان را نوازش میکند و این تازه شروع ماجرای شهر آراست ...
همینطور که شیب ملایم شهرآرا را بالا میرویم و از نسیم خنک لذت میبریم، به ایستگاه بعدی میرسیم؛ یک بنای مدرن و متفاوت که با پنجرههای هلالی و کوچکش ، چشم انتظار ماست. منظورمان کلیسای آشوری «پنتی کاستی» هست که قدمتی بیشتر از نیم قرن دارد و با حجم ساده و متواضعش، با صلیبی که به آسمان صعود کرده، این کنج از محله نشسته است.
قصه کاخی افسانهای که با دستان معماری فرانسوی متولد شد ... روایت افسانههایی از تونلهای زیرزمینی تا حادثه آتشسوزی ... اینها هم بخشی از داستان یک متروکهای بزرگ و زیبا در دل محله شهرآراست؛ یعنی کاخ «خرم»، کاخی که متولد اواخر دهه چهل و فرزند تپه ماهورهای شهرآراست و قرار بوده است کاخ باشد اما دست تقدیر، آن را به پارکینگی غمگین و بد لقا در محله شهرآرا کرد ...
به انتهای خیابان شهرآرا که برسیم احجام ساده و یک شکل آجری ما را به بافت دعوت میکنند و سنگ بنای محله شهرآرا هم همینجاست. مجتمعی با آپارتمانهای همسان، درختان چناری که خبر از قدمت اینجا میدهند، سکوت خوابآور محله و توتهایی که نرم جلوی پایمان میریزند، آن چیزیست که، سازنده محله، برای ساکنین به جا گذاشته است. اواخر دهه سی وقتی آپارتمانسازی رواج پیدا میکرد و توسعه تهران رقم میخورد، مهدی دریانی، سازندهی ارومیهای، زمینهای این محدوده را خرید، شرکت ساختمانی خودش یعنی «شهرآرا» را تاسیس کرد و کم کم محله شهرآرا شکل گرفت ...
حالا که حسابی در کوچه پس کوچههای شهرآرا قدم زدیم، وقت آن است که برویم سراغ تهرانویلا! تهرانویلا هم مثل شهرآرا در دهه چهل، اما توسط یک سازنده یزدی و عمدتا با ساکنان اولیهی یزدی ساخته شد و قرار بوده پروژهای باشد برای ساخت خانههای ویلایی بیشتر در تهران؛ خانههایی با دو حیاط جنوبی و شمالی که آفتاب را مهمان ساکنین میکنند ... هرچند، ساختوساز در تهرانویلا تغییر ماهیت داد و پروژه خانههای ویلایی به شهرک غرب منتقل شد، اما هنوز هم گوشه و کنار این محله، پلاکهایی هستند که باید به آنها سر بزنیم. پس پرسهمان را به سمت غرب ادامه میدهیم ...
حوالی مجتمع های تهرانویلا که میرسیم حسابی سرک میکشیم. آپارتمانهای کوی نویسندگان، از نیم قرن پیش اینجا هستند. به خیال ما هنوز هم حمید مصدق در خانهاش در کوی نویسندگان، کنار پنجرهای نشسته و بعد از دیدن تهران از چشمانداز آن روزگار، با خودش فکر میکند شهر چه بیرحمانه در حال بزرگ شدن است و بعد آرام زیر لب نجوا میکند: « داستانها دارم از دیاران که سفر کردم و رفتم بی تو از دیاران که گذر کردم و رفتم بی تو بی تو میرفتم و میرفتم تنها و تنها و صبوری مرا کوه تحسین میکرد»!
میان پرسهزنی در تهرانویلا، آنجایی که صدای گنجشکها بیشتر میشود، مقصود ماست! هرازگاهی، حیاطی کوچک با درختانی که خانه پرنده هاست در راهمان پیدا میشود و گرمای آفتاب نیمهجانی که از میان آپارتمانهای بلند به پنجره بنای یکی، دو طبقهاش میافتد، دل ما پرسه زنها را حسابی گرم میکند ...
رسیدیم به آخر مسیر! حالا دیگر وقت سر زدن به طعم نوستالژیک محله است. خاطرات بخش زیادی از ساکنین، به ساندویچیهای قدیمی در کنار پارک تهرانویلا گره خورده، پشت پنجره یکی از این ساندویچیها با حال و هوای دهه هفتاد نشستیم، به خاطرات شهرآرا، تهرانویلا و نقاطی که به آنها سر زدیم، فکر میکنیم. «به قرارهای عاشقانهای که در پارک تهرانویلا رقم خوردند، شعرهایی که سروده شدند و ... !»
شما با چه مکان هایی در ستارخان، شهرآرا و تهرانویلا خاطره دارید؟ برای ما بگویید
نظر کاربران
خیلی خوب روایت شده بود لذت بردم.
عالی
خوب بود وسپاس ما در شهر ارا زندگی کرده ایم
معجونه بابا رحیم بسیار پر خاطره
قلم خوبی دارید اما کاش با توجه و تحقیق از قدیمی های محل مشورت می شد
به چند مکان شاخص محل توجه نشده مثل مجتمع مسکونی ارکیده، اداره گذرنامه، مسجد الزهرا(س)، پارک شهرآرا، حسینیه دریانی ها، دبیرستان تزکیه امروز یا مطهری و خزائلی سابق، ...
بسیار عالی گفته شده
یه پارک کوچیک توی یکی از کوچه های پاتریس، پارک اصلی شهر آرا، آبمیوه پارچ به پارچ، قنادی سویل قبل پل تاج که دیگه نیست، پیتزا مکث توی خیابون پاتریس، اسباب بازی پیمان که هنوزم هست، دوچرخه فروشی روبروی بره سفید و ... خاطرات من از اوایل دهه هفتاد است. دلم گرفت
در خیابان فرخ کیش نبش یکی از فرعی ها در تهران علاقه مرا هر روز ریشه دارتر میکند . خیابان عشاق در فرخ کیش عریض با درختان بلند ، سایه دلنشینی بر سرِ رهگذران و صحبت از دلدادگی و محبت و مهربانی ، عاشق شدن را یادآوری میکند و من بعد از ۶۰ سال هنوز در این منطقه عاشقم و درس عاشقی را با همسایگان مرور میکنم .
من با یه اسشتباه خانهای که سالها دران ساکن بودم از دست دادم و گاهی اوقات در پارک شهرآرا میرم ویاد گذشته میکنم. الان اجاره نشین هستم
پاسخ ها
خدا برات جبران کنه ان شاءالله
ایول
پارک شاهین رو عشق است
محل های قدیمی و خاطره انگیز فقط درجنوب شهر بود نه محله سوسولها البته الان همه شیشه ای شدن اون موقع هروئین میزدن خلاف سنگینشون
شهرک ارکیده رو خیلی دوست داشتم گرچه خودموون مرکز شهرارا هستیم...سلام به همه ی شهرارایی ها...
روزهای گذشته در قدیم الایام زمانی بچه بودیم و آفتاب پس گردنمون میخورد و تو سکوت و رفت و آمد کم اتومبیل ها، ساعت 14 ظهر، کنار خیابان کنار جوب آب که فقط صدای تلق تلق یه قوطی تو جوب ب گوش میرسید و آرامش و بی دغدغه گی در تمام وجودمان سرشار بود...یاد باد آن روزها.
پارک ستارخان.و...از خیلی از کوچه های اونجا خاطره دارم
با وجود فاصله کم ما. و این محله صادقیه وستارخان من فقط برق الستوم واجیل فروشی معروف اسمش یاد بردم عید که میشود سراغشون میروم برج دو قلو هم. جلب توجه ؟ ) ولی مطالب شما لذت بردم با وجود مشهدی هستم طران دوست دارم
تو دریان نو بدنیا اومدم ،تو تهران ویلا مدرسه راهنمایی رو تموم کردم،تو شهرارا دبیرستان رو گذروندم وهمچنان تو دریان نو ساکن هستم به لطف خدا ،وفکر میکنم به غیر از اینجا هیچ جای این تهران نمیتونم زندگی کنم.ستارخان ،دریان نو ،پاک شمالی ،پاک جنوبی ،تهران ویلا ،شهرارا،پاتریس،شادمان ،بهبودی،نمازی،کوثر،ومیدان توحید همه وهمه جزئ از این محله حساب میشه
من از سه راه تهران پیاده میرفتم شهرارا نرسیده به گیشا مدرسه تمام کوچه و پس کوچه های خاطره دارم
خیلی لذت بردم دستتون درد نکنه بازم از این کارا بکنید خدا قوت. آدم میره به گذشته و خاطرات زیبای جوانی و شاد بعد غمگین میشه. شاد بخاطر یاد آوری گذشته و یک لحظه حضور در گذشته و غمگین بخاطر از دست دادن آن دوران با تمامی آدمها، ساختمانها، همسایها، همکلاسی ها، دوستان، عشق،...و عمر.
شهرک کوشک ،خیابان هخامنش،پارک شهر آرا،و رستوران گلسرخ در خیابان سازمان آب که گویا جلال پیشواییان بازیگر قدیمی مالک آن بود
اونخونه داشتنت تواون منطقه قدیمی وزیبا وپرخاطره ات بااین مستاجر بودنت منو بیشتر ناراحت کرد خدا هیچ بنده ای خونه داری رامستاجر نکنه دست فلک بشکنه که نامرده انشالله از مستاجری به خونه داریت کمکت کنه
بسیار روح نواز و عالی بود خیلی خوشم اومد.منو بردید دهه شصت
بسیار عالی بود جوریکه از املت گذشتم و مشغول خوندنه متن شدم
من به شهرستان هستم بچه جنوب یک بعد ظهر تابستان توی این منطقه را گم کردم .توی کوچه پس کوچه های این منطقه دوساعتی دور زدم .توی تهران ی زیر گذر یا رو گزر اشتباه بری .دیه تا برسی .مقصد وا ویلاه هسته .برای ماها همین میدان راهن توپ خونه آخرش آزادی .برج میلاد .این برج هم از همه جای شهر پیدا هسته ..راستی ..به طرف حرم امام خوبه منطقه جنوب نشان میده از طرف کرج دواند
.
.......مستقیم .
خاطرات من در محله دریان نو میباشد در آنجا در سال ۵۹ تا ۶۹ زندگی کردم بهترین زمان آن محله با خانه های ویلایی و کوچه هایی با درختان کهنسال که سرتاسر خیابانهای دریان نو رادر برمیگرفت زیبا ترین تصاویر را خلق میکرد.خاطرات رفتن به دبیرستان و دوچرخه سواری در خیابانهای خلوت و زیبای دریان نو که الان از آن اثری باقی نمانده است.
ایکاش گزارشگر با من که درستارخان نبش کوچه شهید مهران افراد سکونت دارم مصاحبه ای میکردندتا شاید گره گشای مشکل ما میشدند.سال ۲۵۳۵ شاهنشاهی که به تاریخ الان ۱۳۵۵ میباشد.در ۴طبقه ساخته شد .که دو طبقه را برای رادیولوژی و آزمایشگاه با مبلغ ۴هزار تومان .ضمنا اون سالهاپول پیش و یا کسب و پیشه عرف نبوده. این دو طبقه با مساحت ۱۳۰متر نشستند و متاسفانه باید این ملک فروش برود بخاطرتفکیک ارث متاسفانه باپارتی و رشوه این دوطبقه به پرسنلشان واگذار نموده و خودمستاجرها فوت شده اند.وحالا باعث اختلاف خانوادگی شده .خدا رو خوش نم اید الان رادیو لوژی ماهی ۷۵ هزار تومان در صندوق دولت میگذاره با این تورم که اجاره خانه بیدادمیکنه و آزمایشگاه ماهی ۲۲۵هزارتومان اجاره میده که در تعقل هیچ شخصی نمیگنجه. دولت اصلا به داد ما نمیرسه.تورو خدا کمک کنید از هر جا و ارگانی که رویت مینمایید. با فریاد مابرسید.باتشکر