۱۲۶۹۲۵۶
۶۱ نظر
۴۷۶۷۵
۶۱ نظر
۴۷۶۷۵
پ

چند رویای غم‌زده از شب یلدای ۲۰ سالِ بعد

به مناسبت یلدا از تحریریه برترین‌ها خواستیم در یک متن فانتزی، تخیل خود را به کار بیاندازند و از یلدای ۲۰سال بعد خودشان بنویسند، این که فکر می‌کنند بیست سال بعد در چنین شبی چه وضعیتی دارند، شما هم می‌توانید و البته لطف می‌کنید اگر در قسمت نظرات بنویسید که بیست سال بعد یلدای خودتان را چگونه می‌بینید.

برترین‌ها: به مناسبت یلدا از تحریریه برترین‌ها خواستیم در یک متن فانتزی، تخیل خود را به کار بیاندازند و از یلدای 20سال بعد خودشان بنویسند، این که فکر می‌کنند بیست سال بعد در چنین شبی چه وضعیتی دارند، شما هم می‌توانید و البته لطف می‌کنید اگر در قسمت نظرات بنویسید که بیست سال بعد یلدای خودتان را چگونه می‌بینید.

حسن قربانی

ساعت 7 صبح؛ دیگر عادت کرده‌ام به صبح زود بیدار شدن. چندین سال است که همین ساعت بیدار می‌شوم بدون این که ساعت بگذارم. خیلی تنهام! به خاطر اتفاقاتی که در زندگیم افتاد، هیچوقت ازدواج نکردم. کم کم دوستانم را هم از دست دادم و حالا در این سن هیچ کسی به جز پدر و مادرم نمانده که الحمدالله. در این هوای پاییزِ 55سالگی، باران هم قهرش آمده. سیگاری می‌کشم و قدم‌زنان می‌روم که بربری صبحانه را بخرم و بنا به عادت همیشه تا خانه و در راه، بربری سُق بزنم. بعد صبحانه، راه می‌افتم با پراید قدیمی‌ام، همان رفیق قدیمیِ باوفایم، همسفر خیابان‌ها می‌شوم، خُرده خریدی برای چله‌نشینی در کنار پدر و مادر. بی‌حوصلگی من برای همراهی با جمع و چشمان منتظر مادر، چه تناقضی! دلخوشی دیگری هم نیست جز همین خواهرها و برادرم و فرزندانشان...

چند رویای غم‌زده از شب یلدای 20 سالِ بعد

المیرا فلاحیان

20 سال بعد، 46 ساله‌ام! در 46 سالگی روزهای زیبای جوانی‌ام را کاملا پشت سر گذاشته‌ام و احتمالا در حال کنار آمدن با میانسالی‌ام هستم. با شناختی که از خودم دارم در آن روزهای 46 سالگی، حتی بیشتر از این روزها خودم را غرق کار کرده‌ام و اهمیت چندانی برای این مناسبات(یلدا) قائل نیستم. با این اوصاف اما احتمالا بیشتر از امروز ترس تنها شدن و تنها ماندن دارم. شاید به همین خاطر هم خودم میزبان یک مهمانی گرم و مجلل برای یلدا باشم. نزدیک‌ترین‌هایم را دور خودم جمع می‌کنم، غذاها و دسرهای خوشمزه آماده می‌کنم و در تمام طول شب سعی می‌کنم به خودم بفهمانم تنها نیستم و تنها هم نخواهم ماند، امان از این هیولای ترسناک تنهایی! بیش از حد وانمود به خوشگذرانی می‌کنم تا به هر شکلی بتوانم این دورهمی‌ها، که احتمالا در روزهای 46 سالگی تنها دلخوشی‌ام هستند را حفظ کنم. درباره حاضرین جمع اما نمی‌توانم خیلی هم منطقی فکر کنم. عزیزترین‌های امروزم باید 20 سال بعد هم باشند. آدم فکر کردن به انسان‌های جدید نیستم. من 20 سال بعد، آجیل شب یلدایم را با عزیزترین‌های امروزم می‌خورم و احتمالا کنارشان خاطره امروز را مرور می‌کنم.

ایمان عبدلی

به عبارتی می‌شود، یلدای 57سالگی! سال‌های بروز بیماری‌های هولناک که البته من قطعا زودتر از یلدای 80 سالگی درگیر بیماری نمی‌شوم، احتمالا در یک خانه ویلایی خوش آب و هوا، ساکن موسیقی و داستان خواهم بود. خیلی کچلم و برای هر بار بیرون رفتن، باید هم کلاه بذارم و هم شال گردن. نان تازه خواهم گرفت هر اول صبح. همچنان محلِ سگ به شیر و سیب نخواهم گذاشت. آدم بهتری شده‌ام، صبورترم و البته آن یلدا را کلی بیشتر از حالا فقدان دارم. خیلی کمتر از مرگ و نبودن آدم‌ها می‌ترسم، نیستند، خیلی از این‌هایی که امروز هستند، آن شب نیستند. اما خب من حداقل چهار یا پنج نفر دارم که یلدایشان را کنار من تحمل کنند. دندان درست و حسابی ندارم، به جای انار، آب انار خواهم خورد. به جای حافظ، سعدی خواهم خواند، آجیل را هم باید کنار بگذارم، شیرینی را طوری که در دهانم آب شود می‌خورم، هندوانه هم که به طبع من در آن سن و سال نمی‌سازد. قبل خوابِ آن شب یلدا اگر چند نفر برای گرمی و بوسه‌ای به مهر باشد خوب است که خواهد بود که هر بار انسان وظیفه‌ایست برای زندگی، تعهدی‌ست برای پراکنده کردن ملودی.

چند رویای غم‌زده از شب یلدای 20 سالِ بعد

سعید خرمی

یلدای ۲۰ سال بعد منِ ۵۷ ساله قطعا در آرامشی خواهد بود که این روزها ندارمش! قطعا آرام‌تر شده‌ام، دیگر از «حسرت و رنج» ردی روی صورتم نیست و به تلخی‌های تمام آن چه که گذشت، پوزخندی از سر یک حس مبهم می‌زنم که نه غرور دارد و نه افسوس. به گذشته فکر می‌کنم و به آدم‌هایی که بودشان و حتی نبودشان درونم را متلاطم می‌کند، زندگی اصلا گمان می‌کنم تماما فکر کردن به همین چیزهاست.

آیدا فلاحیان

برخلاف تصور، یلدای 40 سالگی من، پرشورتر از یلدای 20 سالگی‌ام خواهد بود. 20سال بیشتر به عزیزانم وابسته شده‌ام و حالا دوست دارم یک دقیقه بیشتر کنارشان باشم.حداقل غُر نمی‌زنم و رسوم باستانی را زیر سوال نمی‌برم و این نوعی از پیروزی است. احتمالا سرمایی‌تر شده‌ام برای همین سعی می‌کنم هیچ وظیفه‌ای در قبال بیرون رفتن و خرید کردن را قبول نکنم. به احتمال زیاد تا ظهرِ یلدا را یک‌بند بخوابم، چون خواب شبانه‌ی خود را در خطر دیده‌ام، باید حتما ذخیره انرژی کنم! نمی‌دانم هنوز هم کسانی هستند که به جانِ خوب‌آلود من غُر بزنند یا نه؟ ولی،ای کاش باشند... امیدوارم در این یلدا بتوانم فال حافظم را بدون اشتباه لفظی بخوانم و دیگر به مادرم زحمت ندهم. آرزو می‌کنم که ای کاش آنقدر خوب بخوانم که پدرم من را برای خواندن فالَش انتخاب کند و نه مادرم را. مثل هرسال، برخلاف تیپ مناسبتی دو خواهر دیگرم، لباس دم‌دستی‌ام را پوشیدم و جدی گرفتن آن‌ها را مسخره می‌کنم. سعی می‌کنم از همه خوراکی‌ها استفاده کنم چون اگر دهانم کار کند، دیرتر خوابم می‌گیرد! شب که احتمالا با دل‌درد و تپش قلب به سمت تخت خواب می‌روم، اضطراب یلدای بعدی خواب را از چشمانم می‌گیرد. اضطراب نبودِ خانواده‌ای که یک دقیقه بیشتر برای بودنشان بسیار ناچیز است. پس تا صبح به خداوند باج می‌دهم تا ما را برای هم نگه دارد. همان‌طور که در یلدای 20 سالگی‌ام این کار را کردم.

چند رویای غم‌زده از شب یلدای 20 سالِ بعد

معصومه جهانی‌پور

۵۰سالمه ولی انقدر پیر شدم که دیگه توان ایستادن ندارم ۷۰ ساله به نظر میام و حتما حسرت می‌خورم که چرا بیشتر با کسایی که دوستشون داشتم وقت نگذروندم و حالا بیشتر دوست دارم تو جمع باشم و البته که زودتر هم خسته می‌شم حتما. طرفای ساعت ۹ شبه و همینطور که دارم وسایل سفره رو می‌چینم ناخودآگاه ذهنم میره چند سال پیش و اون شبی رو به یاد میارم که همه خونه عزیز دور هم بودیم و تو تکاپوی شام. دلتنگ می‌شم و نم اشکی گوشه چشمم میاد و اشکی که حتما بیشتر از حالا دم مشکمه و فکر می‌کنم اگه اون شب می‌دونستیم که این آخرین یلداییه که با همیم به این راحتی‌ها تمومش نمی‌کردیم. تو فکرم، کم‌کم غذا داره سرد میشه یادم میاد شام که دیر می‌شد دایی بیشتر از همه غر می‌زد، شامی که انگار از بهشت اومده بود و همیشه چند ساعت زودتر رو بخاری هیزمی بود. دل من تو اون یلداها جا موند انگار. بعد شام فال می‌گیرم: روز وصل دوستداران یاد باد / یاد باد آن روزگاران یاد باد. خسته‌م دیگه باید بخوابم

زهرا فکرانه

زمستانِ 1421، فکر کردن به قرص‌های آلزایمر هنوز زود است ولی دچار بحران چهل سالگی شده‌ و از تهران گریخته‌ام. خانه‌ای گرفته‌ام فرسنگ‌ها دور از شهر. دامن را جایگزین شلوار کرده‌ام. از آن زن‌هایی شده‌ام که بی‌حوصلگی برای آشپزی را کنار گذاشته‌. از آن‌هایی که عادت کرده‌اند دمپایی نپوشند و پاهایشان همیشه گِلی یا خیس است و همیشه راه می‌روند و گاهی به سرگذشت خود فکر می‌کنند. قدم جلو، قدم عقب، مثلِ صدای پای آدمی فراموش شده در بویِ تُرُب و سبزی خوردن. به یادِ برف‌بازی بین کوه‌های لواسان در سرمای زیر صفر. ذوقِ دیدن باران پاییزی و پیاده تا پارک قیطریه رفتن، صدایِ داریوش و خوشا مردن در عشق.... مثلِ اوضاعِ تاریکِ یک شب‌زده ، مثلِ همیشه، سیگار بین دستانم مانند سربازِ تحقیر شده صاف می‌ایستد... در خانه‌ای که چراغ‌هایش آخرِ شب خاموش می‌شود جایی برای دلتنگی خواهد بود؟ آن موقع سرسختی‌ام برای زندگی کردن فروکش کرده و مردمک‌هایم نم می‌شود و مژه‌هایم را خیس می‌کند. دلم می‌رود برای «جمشید، سرمرگی مهمون نمی‌خوای دلمون گرفته؟» کاش جمشید تا آن موقع نمُرده باشد.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • نعیم

    بیست سال بعد که هوا قطعا پاک و شاید برفی در کنار عزیزانم بدون دغدغه قیمت آجیل و ... شب زیبایی رو جشن خواهیم گرفت و از شادی و خوشبختیه مردمم غرقِِ در لذت خواهم بود

  • ناشناس

    شر شر اشک که از چشمام میاد

  • احمد

    ۵۶ ساله هستم ...یک لحظه به یلدای ۲۰ سال پیش فکر میکنم پدر و مادر و... دلم میگیرد خیلی زود از این فکر خارج میشوم ..اصولا آدم دلگیر شدن و خاطرات بد و حسرت خوردن نیستم ...
    به فکر یلدای امشب باید باشم که خوش بگذرد،
    بنظرم زنگ بزنم به داداش که شب کنار هم باشیم ..البته اول باید نظر خانم را بپرسم نسبت به۲۰ سال پیش کمی بیشتر غرولند میکند..بازم جای شکرش باقیست هنوز انرژی اش را حفظ کرده! در همین افکار مزخرف هستم که دخترم تماس میگیرد:سلام بابا جون یلدا میایم اونجا...
    -بیاین قربونت... نوه من چطوره؟....

    پاسخ ها

    • ناشناس

      مثبت زدم شاد و سلامت باشی ان شاءالله ولی باز حداقل شما ۲۰ سال پیش یلدا داشتی باور کن من از ۲۰ سال پیش تا حالا یلدا نداشتم

  • ناشناس

    متاسفانه اکثرا با ناامیدی هست

  • N

    20سال بعد 57 ساله ام. مثل همیشه خسته ولی سرسخت در مقابل پذیرش سن و سالم. هنوز هم در حال حرص خوردن از آدم های اطرافم. مثل الان که حال و حوصله ی مهمانی شب یلدا رو ندارم، بی حوصله تر از همیشه از چند روز قبل تدارک تنقلات شب یلدا رو انجام دادم و فقط چیدمانشون می مونه ولی برای غذا از بیرون سفارش میدم چون حوصله ی انجام کاری رو ندارم. احتمالاً بچه ای ندارم و ترجیح میدم وقتم رو با مادر و پدر و برادرم بگذرونم. همش به خودم میگم لبخند بزن، امشب قراره یکم شلوغ بشیم، ولی باز چهره ام درهم فرو میره، چون از شلوغی فراری ام. فقط دلم به مادر و پدرم خوشه، که امیدوارم بودنشون یلدای 57 سالگیم رو قابل تحمل کنه.

  • منصور

    بدنم مور مور شد تا حالا بهش فکر نکرده بود که ۲۰سال دیگه من کی ام و کجام ، اصلا نمی دونم خودم هستم کسایی که دوسم دارن و دوستشون دارم هستن یا نه اگه هستن هنوزم بهم حسی دارن یا بهشون حسی دارم
    اینقدر فکرم مشغول حسرت ها و نداشته هامه که به این چیزا فکر نکردم ولی وه خوب شد یادآوریش کردین
    پس منم برم تصور کنم خودمو

  • مصطفی

    20 سال بعد 50 ساله شده ام. وضعیت مالیم بهتره شده است ولی وضعیت سلامتیم نه. از حجم کارهایم کمتر شده است ولی از دغدغه های آینده فرزنداندم نه. تجربه ام بیشتر شده است ولی اطمینانم به زنده بودن و درکنار خانواده بودنم نه. اطرافیانم شاید کمتر شده اند ولی محبتم به آنها نه. وابستگیها بیشتر شده اند ولی امید نه. زندگی همینطور تا بی نهایت یه چیزی ازم کم میکنه و یه چیزی رو درعوضش زیاد میکنه. مهم اینه که ذاتم فقط عوض نشه. مهم اینه بچه بمونم پاک و ساده. شب یلدای 50 سالگیم اگه مادرم زنده بود بهش میگم مثل الان واسمون نون تنوری بپزه تا مستم کنه با بوی نون. نون و پنیر و هندونه واسه شام میخوریم. انارهای دون شده رو میذاریم واسه آخر شب. یک دقیقه وقت اضافه شب یلدا داره میرسه. با خودم فکر میکنم چه زود نود دقیقه بازی زندگی تموم میشه. باید تو دقیقه آخر گل برنده رو بزنم. تو دقیقه آخر دست پدر و مادرم و صورت ماه همسر و بچه هام رو میبوسم و بهشون میگم که عاشقشونم. زندگی همین عشقه. واسه عاشق شدن به دنیا اومدیم.

  • حبیب جوادپور

    اگربااین طرح واین زندگی جلو بریم فکرنکنم ازنسل ماهاچیزی مانده باشه که یلدا هم داشته باشیم.
    هندوانه کیلوی هجده هزار باقالا پنجاه هزار دیگه کسی فکر نکنم علاقه ای به چنین روزهایی داشته باشه .
    داروهای دخترم ‌توایران نیست
    بایدازهرچهل وپنج روز کل ایران رابگردیم تاداروی بدرد نخورایرانی را
    باقیمت ده برابری تهیه کنیم

  • ناشناس

    غم منو گرفت یعنی اون موقع کنار مادرم زنده هستم

  • مریم

    من ۶۵ ساله هستم و تک پسرم ۴۷ ساله و شب یلدا اون با همسر و فرزندش کنار من هستن و من حتما کم حوصله خواهم بود

  • ناشناس

    بیست سال بعد ؛ همه جا تاریکه ، تقریبا چیزی از من باقی نمونده،بیرون هوا خیلی سرده اما اینجا هوا نسبتاً بد نیست،دیگه از بوی تعفن خبری نیست،یا شاید من به این بو عادت کردم چون ده سالی میشه که فوت کردم،

  • مریم احمدی

    شب یلدا رو به تمام ایرانی ها، فارسی زبانان و تمام اشخاصی که این مراسم را جشن میگیرن تبریک میگم
    هر چند که یلدای غمگینی داریم

  • فاطمه

    هیچ احساسی ب این شبا نداریم یلدای الان هیچ حس و بوی نداره همه ادما غمگینن خودمم یکی مث همونا

  • س.خ

    ۱۴۰۱یعنی ۲۰ سال دیگه من ۷۲ساله ام انگار روزها ازپس هم میاد و میروند وما فکردغدغه های زندگی هستیم فقط بدوبدو داریم از زندگی که خدا بهمون داده لذتی نمی بریم.مثل امشب در تدارک شب یلدا هستیم چیزکیک پاستیل ژله هندوانه و آجیل و ....البته اگه شریک زندگیم درقید حیات باشه و آلزایمر نداشته باشیم خیلی جالبه چهفکرایی میکنیم درصورتی از یه لحظه دیگه خودمان خبری نداریم.خنده داره مگه نه،😃😃😃😃خب ما فقط پیشبینی میکنیم مگه نه،😄😄😄

  • ناشناس

    گریه ام گرفت باخوندن دلنوشته ها ۵۲سالمه فکرکنم تابیست سال دیگه من نباشم وبچه هام شب یلداشایدیادی ازمادرشون بکنن ویادیلداهای گذشته که مادروپدرم بودن وچقدرخوب بودواقعایلدابودولی چندسالی هست که دیگه یلداوعیدهیچ معنایی ندارند برای من ولی انشالله همه مردم ایران خوب باشن وسلامت

  • ناشناس

    بااین وضع گرونی دلار۴۰تومن سکه ۲۰میلیون ب ۲۰ساله دیگه نمیرسیم خیلی شانس بیاریم ۵سال دیگ ازگرسنگی نمیریم ...😭💔

    پاسخ ها

    • ناشناس

      الان که همه چیز هست جوانی وبچه وووولی پول نیست ۲۰ سال بعد هم پول هم نیست جوانی هم نیست

  • ناشناس

    سلام بیست سال دیگه من شصت ساله میشم والله چند نفر فامیل داریم که نود و پنج سال دارند بسیار امیدوار و سرزنده ومادرم هفتاد سالش هست دیروز رفته بود انار بخره برای شب یلدا سالم وسلامت وراز سلامتی پیاده روی روزاته هستش روزی چند ساعت که بدن مانند ساعت کار می کنه من هم با روزی چند ساعت پیاده روی تا بیست سال دیگه سالم وسلامت وشادو سرزنده شصت سالم میشه هندوانه به دست وخوشحال منتظر نوه هام می مونم به نظرم اون موقع دو تا نوه ی شیطون دارم

  • مریم احمدی

    سال ۱۴۲۱ اگه زنده باشم احتمالا حدود ۱۰ زبان زنده دنیا رو بخوبی حرف میزنم
    کامپیوتر طراحی وب برنامه نویسی
    عکاسی فیلمبرداری ادیت بلاگر یوتیوبر راننده حرفه ای عاقل کم حرف و ثروتمند شدم
    احتمالا ۴/۵ تا نوه دارم ۷۳ ساله شدم
    در سلامت کامل روحی و جسمی هستم
    دختر و پسرم با افراد ثروتمند با ایمان تحصیلکرده و موفق ازدواج نموده اند همگی ما چند خانه در ایران و چند خانه در المان ، چین، کره جنوبی و هند داریم در رفاه و خوشی کنار هم زندگی شادی داریم
    خواهران و برادرهایم باهم روابط دوستانه ای دارند و همگی به خوشبختی رسیده اند
    اینترنت رایگان و با سرعت کهکشان در همه جای شهر و اماکن عمومی به رایگان وجود داره
    همه شادن.

  • ناشناس

    اونموقع 67 سالمه و مثه شب یلدای امسال تنهای تنها تو خونه .... سیگار می کشم... ماهواره نگاه می کنم ... گاهی هم بخودم میگم چه راه طولانی رو طی کردی دختر... یه لحظه تمام حسرتهام میاد جلوی چشمم....بخودم میگم کاش زودتر تموم شم..............

    پاسخ ها

    • ناشناس

      منم هیچوقت یلدا نداشتم ۲۰ سال پیشم نداشتم ازدواجم نکردم و ...کلا کاش هیچوقت دنیا نمیومدم انگار به دنیا اومدم که فقط حسرت بکشم

  • سولماز جباری

    پیشاپیش یلداتون مبارک

  • سید حمزه

    20 سال بعد 57 ساله ام دور از ایام جوانی
    یک دختر 22 و یک دختر 27 ساله خواهم داشت وشاید نوه
    سعی میکنم کمتر حرص بخورم
    چیزی که مرا نگران میکند احتمالا دیگر پدر نداشته باشم
    مادر پیرم را در آغوش خواهم گرفت
    امیدوارم به همسر و دخترانم این 20 سال خوش گذشته باشد

  • محمود

    بیست سال دیگه پنجاه و شش سالمه، اگه خدا بخواد به همه چیزهایی که الان آرزومه رسیدم ولی قطعا در حسرت سالهایی هستم که از دست دادم و شاید آدمهایی که دیگه پیشم نیستند.

    پاسخ ها

    • ناشناس

      ۲۰سال دیگه ۵۹سالمه . ولی دلم نمیخواد چیزی بنویسم ، دلم میگیره وقتی بهش فکر میکنم . فقط غز خدا میخوام اون موقع که رسید همه دور هم باشیم همه سالم و سلامت باشن یا الله

  • ساحل

    بیست سال اینده بعضی فرزندان والدین خود را سرزنش خواهند کرد که نه خواهر ونه برادری دارند که بخواهند دور هم‌ باشند

  • دریا

    20 سال دیگه سنم میشه 47 , آدمای کمی دور و برم هستن ولی قدیمی و وفادار که با هیچکس عوضشون نمیکنم, خیلی چیزا تغییر کرده از جمله خودم اون شب رو همراه با همسر و فرزند و پدر و مادر و خواهرام و خانوده اشون سپری میکنم, و قطعا یاد میکنم از آدمایی که دیگه نیستن و حسرت میخورم , حسرت خورم خوبه کل حتی تو اون سن, مطمئنم حال روزای اون مقطع سنیم بیشتر فکر کردن به چیزا و کسایی که دوستشون دارم و برام مهمن و عمر لعنتی که داره پیر میکنه منو ,و و و بچه ام یا بچه هام, البته ترس از تنهایی هم پر رنگتر شده حتما و اینکه میدونم تا اون موقع تبدیل به آدمی شدم که همیشه دوست داشتم بشم

  • طوبی

    ۵۶ ساله میشوم ولی فکر نکنم تا اون موقع زنده باشم، احساس میکنم خیلی زود میمیرم. زندگی طولانی زیاد هم هم نیست

  • Mary

    20 سال بعد مندرسال1421.هیچ کس آینده رانمیدونه ولی من63 سالم.برنامه ریزیم برای هر فصلی فرق داره.زمستون زمان رفتن به لندن.بهاربرای کیوتو مناسبه.تابستون برای ونیز.وپاییز برای لس انجلس.من زندگی ام برنامه داره.و این برنامه همیشه درست پیش رفته.من همیشه جایی که باید باشم و مکانی که باید باشم هستم.

  • مری

    20 سال بعد من مشخصه هر فصلی تو شهری که میخوام هستم پاییز در لندن.زمستون در لس آنجلس.بهار درکیوتو.تابستون در ونیز.

  • فرانک

    ۲۰سال بعد ان شاالله امام زمان ظهور کردن و مردم در آرامش مطلق کنار هم .....

    پاسخ ها

    • ناشناس

      الهی آمین

  • ناشناس

    تا بیست سال دیگه من ۶۲ سالمه اون روز تنها دخترم که ۳۴سالش میشه و ازدواج کرده و یه بچه داره میاد خونمون و منم که اون موقع دست و پام درد میکنه و جون غذا درست کردن ندارم زنگ میزنم از بیرون شام سفارش میدم و در کنار هم میخوریم و اون شب را جشن میگیریم و من در تنهایی خودم به یاد بیست سال قبلم میفتم که در همچین شبی کنار مادر و پدرم به همراه همسر و دخترم در خانه ی آنها بودیم و اشکی از گوشه ی چشمانم سرازیر می‌شود.انشاالله خدا همشون رو حفظ کنه

  • ناشناس

    با توجه به سنم که کم نیست و یک بیماری سخت..خوشبختانه تا یلدای بیست سال بعد مطمئن هستم از قفس این جهان ظالم نجات پیدا کرده ام.

  • ناشناس

    ۲۰ سال بعد ...
    تصور آینده - آن هم بیست سال بعد- همیشه برایم دشوار است. اما آن روزها گرد پیری بر روی موهایم نشسته است. من و همسرم «ش...» با دخترمان هیما و پسرمان حسین، به خانه‌ی پدری‌ام می‌رویم. که شب کنار مادر و پدرم باشیم.
    پدر و مادر مثل همیشه از دیدن نوه‌هاشان غرق شادی می‌شوند. برادرم هم همراه با همسر و بچه‌هایش آمده‌اند. همه کنار هم تا ساعت ۱۲ شب، شبی لذت‌بخش را رقم می‌زنیم. مثل همه‌ی مهمانی‌ها و دورهمی‌های جنوب، دورهمی یلدامان هم خوش و خرم است.
    ‌مثل همیشه یادی از قدیمی‌ها می‌کنیم. و خدابیامرزی و فاتحه‌ای برای عزیزانی که همراهمان نیستند. به راستی چه سخت است تصور اینکه ۲۰ سال بعد کدام عزیز همراه ما نیست. تصورش هم آدم را عذاب می‌دهد.

  • ناشناس

    نوشته های همه رو خوندم چقدر زیبا بود
    از اینکه بیشتر عزیزان خوش بین بودند واقعا شاد شدم.

    احتمالا تا ۲۰ سال آینده نیستم. ولی یقین دارم شرایط زندگی خیلی بهتر و شادی مردم هم بیشتر شده.
    امیدوارم این سنت های زیبا و دورهمی های خوب پا بر جا باشه .
    برای کشورم آرزوی آبادانی و برای مردمش آرزوی عزت دارم.
    و امیدوارم همه شما ۲۰ سال آیندتون از اون چیزی که تصور کردید خیلی خیلی بهتر و قشنگتر باشه.

  • راحله

    صدرصد درحال سفر تمام اصلا هم مهم نیست که چقدر سن سالم هست

  • ارش

    بیست سال دیگه بدتر از اکنون است همچنین که بیست سال پیش بود

  • عاطفه

    ۲۰سال بعد ۵۲ساله میشم و احتمالا هنوز ازدواج نکرده ام صبح میرم بیرون یه خورده خریدی میکنم حتما پشمک میخرم به یاد دوران جوونی امیدوارم با پدرو مادرم دور هم جمع بشیم و یلدارو جشن بگیریم

  • بانو

    بیست سال پیش پسرم ۱۲ سالش بود ویلدارو کنار پدر شوهر ومادرشوهرو بقیه اقوام شوهرم جشن گرفتیم الان پسرم ۳۲ سالشه و ازدواج کرده ولی نه پیامی ونه زنگی به ما میزنه ونه پیش مامیادهر سال یلدا رو با مادر خانمش اینا میگذرونه امیدوارم یلدا بهشون خوش بگذره فکر کنم ۲۰ سال دیگه ۷۷ ساله بشم اگه زنده باشم.

  • ناشناس

    بیست سال بعد اگه زنده باشم ۵۵ سالمه و احتمالا حداقل نوزده ساله که دیگه ایران زندگی نمیکنم؛( میشینم با همسرم دونه دونه ی بیست و دو یلدایی رو که با هم از سر گذروندیم رو مرور میکنیم و بیادشون فال حافظی میگیریم و از شعر شاملو هم شبمون رو لبریز میکنیم از احساس ناب.

  • طاهره

    ۲۰سال دیگر در۶۸سالگی ، واای در اوج آرامش اون لحاف مخمل قرمزی که مادرم برای جهازم دوخته رو پهن میکنم .سینی قرمز طرح قجری رو می زارم داخلش ۶لیوان قرمز م را می‌گزارم پر از آب انار.برای خودم و همسر عزیزم و دو پسر گلم و دو عروس نازی که خواهم داشت و از حافظ و سعدی خواهیم خواند واگر عروسهایم خانه مادرشان را ترجیح دادند، اصلا غمگین نخواهم شد زیرا مهر مادر لطیف است و ارجمند.منم با هنر خطاطی خودم را سرگرم میکنم در کنار یار مهربانم، همسر عزیزم.

  • غریبه ترین

    همین الانش ۳۰ سالمه یلدام خراب شده به خاطر طرز فکر اشتباه همسرم.خوشی ازمون گرفته شد از پدرمادرم به خاطر یه نفر ۲۰ سال دیگه پدرمادرم نیستن حسرت روزای داشتنشون رو میخورم تمام

  • جیران

    ۸۳ساله میشم ودوست دارم مثل الان هم پر انرژی باشم و برای شب یلدا تدارک ببینم ..عزیزم پیشم باشن ..

  • فاطیما

    من همیشه تو خوشبختی بودم ،حتما خوشبخت تر هم میشم و با همسرم ی مهمونی توپ میگیریم که همه رو ببینیم و آماده بشیم برای رفتن به آمریکا کنار دختر و پسر گلم که الان ۱ ساله و ۴ ماهه هستن،خدایا خیلی دوستت دارم مثل همیشه همه چیز رو به موقع و تو سن و سال درست بهم دادی،بدون حسرت

  • هادی

    پیشاپیش یادتون مبارک

  • Mohsen

    بیست سال دیگه من یک مرد64ساله تک و تنهام شاید از تهران دور شدم یا گوشه خونه سالمندان هستم.
    دیگر یلدا برام هیچ حسی و حالی ندارد

  • زهرا

    یلدای ۲۰ سال بعد، احتمالا من مادر بزرگ مهربونی هستم که حدودا ۸ تا نوه دارم، نوه های خوشگل وتو دل برو ،برای بچه هام و نوه هام با عشق انار دون میکنم، سبزی پلو با ماهی درست میکنم ،باقالی ولبو میپزم، حیاطو آب وجارو میکنم، هندونه رو قاچ میکنم، تو قوری چینی گل سرخی چای هل ودارچین دم میکنم وبا همسرم منتظر میشینم تا زنگ خونه به صدا دربیاد وعزیزای دلمون بیان وخونمونو پراز شادی وعشق کنن

  • ناشناس

    بیست سال آینده در شب یلدا
    به نظر من اگر دل آدمی خوش باشه ودر رفاه کامل باشه وسلامتی مهمون بدنش هر شب براش شب یلدا و نوروز و..... میتونه باشه اما وای به روزی که خبری از اینا نباشه هرشل براش شب اول قبره با احترام به تمام پدران ومادران سرزمینم که یلداهارو شرمنده بچه هاشونن
    سال سال این چند سال امسال پارسال پیارسال هر سال میگیم دریغ از پارسال

  • محمد یاسین

    یلذاتون مبارک امشب که شیفت شبم وتنها ولی 20سال دیگه درحالی که سایه پیری 70ساله بچهره ام نشسته دراین مدت واسه ظهور مولایمان دعامیکنم تا باظهورش همه ازتنهایی برآییم خوشجال شاداب ومسرورگردهم یلدا بپا کنیم. چه یلدایی😇😇😇😉😉😉

    پاسخ ها

    • یلدا عمویی

      الهی امین

  • یلدا عمویی

    اسمم یلداس، تولدم هم در یلداس، بیست سال دیگه من ۵۶ ساله خواهم بود اما اگر مردم یلدا را فراموش کرده باشند من هرگز از یاد نخواهم برد بواسطه خاطراتی که والدینم برایم به یادگار گذاشته اند ، در کنار فرزندانم که اکنون پسرم برای خودش مردی شده و جگر گوشه ای که نمیدانمـ دختر است یا پسر که در بطن خود دارم ، در کنار نفسم عشقم و عمرم ، همسرم بلندترین شب سال رو سالم و سلامت در کنار هم جشن میگیریم بدون دغدغه داشتن ـیا نداشتن ـچیزی، یلداتونـ مبارک

  • سحر

    از عمق وجود امیدواریم همه خوش باشند و در کمال آرامش در کنار خانواده ، همسر و فرزندانشون شب یلدا رو به بهترین نحو ممکن سپری کنند . نه تنها امشب ، بلکه شب یلدای ۲۰ سال آینده و .... .
    کسانی هم که تنها هستند با ایمان کامل اعلام میکنم ، خدا همیشه هست . در همه حال ، در هر ساعت و زمان و مکانی و در هر شرایطی . و در نهایت همه عزیزان رو به خدای بزرگ میسپاریم . همیشه در پناه خدا

  • دریا

    تنهای تنها خواهم بود. بچه هام مثل الان خارج از ایران هستند و همسر و پدرم فوت کردند. خواهر و برادر هم ندارم. در اینترنت می گردم و در رستورانی که برنامه ی شب یلدا برگزار می کنند میز رزرو می کنم. اگه خونه بمونم می میرم.

  • رضا

    ۲۰سال بعد من ۷۰ساله میشم اگر تا اون موقع در این دنیای پر از هیاهو باشم آرزو دارم بانوه هایم باشم با فرزندانم باشم و به یاد بیست سال قبل که در چه رویاهایی زندگی میکردیم والان کجاییم فکر میکنم و در گوشه چشمانم اشک سرازیر میشود که ای کاش در زمانی بودم که بیست سال پیش که مادرم تنها بزرگ خانواده کنارم بود منی که پدرم را ازدست داده ام وبا تنها عزیز زندگیم مادرم بودم

  • الهام

    آفری بر شما

  • ناشناس

    ۲۰سال بعد ۶۰سالم میشه،صدرصد مجرد میمونم،چونکه دوران ما تحریم و وضعیت اقتصادی ناجور بودش خیلی از دخترهای هم سن من مجرد موندن،دیگه امیدی نیست جز نفرین اونایی که این بلارو سر ما آوزدن،ولی خداروشکر میکنم که همشون فوت کردن و دیگه نیستن

  • ناشناس

    شما میگی ۲۰ سال بعد من میگم یکسال بعد واقعا شاد خواهیم بود، دقیقا از بیست سال قبل تا حالا هر سال یلداهامون سردتر شده و مردم غمگین تر با همین روال جلو بریم دیگه اثری از شب خوش یلدا نخواهد بود

  • ناشناس

    ومن بیست سال بعد نیستم
    چرا که زودتر ازینا دق کرده ام
    .
    .
    .
    ..
    همین سرنوشت من...
    هیچ...

  • بهار

    این چی بود اخه؟ اشکم دراومد

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج