چرا اسم همه ساقیهای مشروب، ارمنی است؟
روزنامه فرهیختگان در گزارشی به ابعاد مختلف توزیع و تبعات مصرف مشروبات الکلی در ایران پرداخته.
برترینها: روزنامه فرهیختگان در گزارشی به ابعاد مختلف توزیع و تبعات مصرف مشروبات الکلی در ایران پرداخته. در قسمتی از این گزارش به نامگذاری ساقیها به زبان ارمنی اشاره شده و به این پرسش پاسخ داده میسشود که چرا از این نوع اسامی استفاده میکنند. این گزارش، خوانش روزنامه فرهیختگان از موضوع است و برترینها صرفا روایتگر متن منتشر شده است و دیدگاهی در اینباره ندارد.
عکاس میانسال با لباس راحتی در آشپزخانه ایستاده و چوبپنبهها را از دهن بطریهای قدیمی بیرون میکشد و روی صفحه کابینت میچیند. لگنی پلاستیکی کف آشپزخانه است و کنارش هم دبه سفید 20 لیتری که بوی تند عرق از آن بیرون میزند. سر شب است و نور سفیدی آشپزخانه را روشن کرده است. دوستِ عکاس میانسال، دوهفته قبل از زوریخِ سوئیس به تهران برگشته، دوزانو کف آشپزخانه نشسته و عرقها را بطری میکند. مردی است با موهای کمپشت، صورت پر و پوست سبزه. در زوریخ برای مطبوعات نقد فیلم مینویسد و سالی دوبار به تهران میآید تا سری به خانواده و دوستانش بزند. فردا شب میهمانی دوستانهای در خانه او برگزار میشود و بطریها قرار است برای آنجا آماده شوند. مرد زوریخی به هرکدام از بطریهای خشداری که عکاس میانسال دستش میدهد با وسواس نگاه میکند و بدون معطلی کنارشان میگذارد. عکاس میانسال تشر میزند: «بریز لامصب. اینطوری که جلو میروی دیگر بطریای نمیماند.»
وقتی 23 سال داشته برای کاری به مسکو سفر کرده و آنجا برای اولین بار الکل نوشیده. اما چیزهای کمی از آن لحظه به یاد دارد. «فقط میدانم چهار، پنج نفر بودیم. دور یک میز نسبتا بزرگ. روسها داشتند میخوردند و من با خودم گفتم چرا من نخورم. خب راستش از قبل هم تصمیم گرفته بودم بخورم. اما با گیلاس سوم پاتیل شدم و رفتم روی میز و شروع کردم به رقصیدن.» هنوز از آن شب با هیجان یاد میکند و موقع حرف زدن دستهاش را تکان میدهد و گاهی زیرخنده میزند. مسکو نگاهش را به الکل تغییر داده و در باورهایش ترک انداخته است. اما تا سالها تصمیم گرفته خویشتنداری کند، چون تازه ازدواج کرده بوده و نمیخواسته تصور همسرش را نسبت به عقایدش به هم بزند. سهسال طول کشیده تا همهچیز تغییر کند. بعد از آن، شراب سر از زندگی نسبتا مذهبی او درآورده و به گفته خودش، حالوهوای دیگری به آن داده است. این بار همهچیز از یک پیشنهاد شروع شده؛ پیشنهادی که قانون برای آن «حد» در نظر گرفته است.
اواخر تابستان دوستش او را دعوت کرده که با هم انگور بخرند و کنار هم شراب درست کنند. «قبول کردم، چون دلم میخواست یاد بگیرم.» خیلی زود کنارش یاد گرفته چگونه انگورهای مرغوب را در بازار میوه و ترهبار تشخیص بدهد، چگونه آنها را دور از چشم پلیس و همسایهها به خانه منتقل کند و چگونه آنها را با تأنی و صبوری تبدیل به شراب کند. هنوز هم عاشق چیزهاییست که خودش درست میکند. انگشتهایش را به هم میمالد و میگوید: «یه چیزیه شبیه آشپزی.» حالا حدود بیستسال است که شراب درست میکند. او میانهای با مشروبات سنگین ندارد و دلش میخواهد با شرابخواری صرفا چند ساعتی را دور از هیاهوهای روزمره صرف کند. میگوید آن اوایل صرفا برای شادی و لذت شراب میخورده ولی حالا پای انگیزه دیگری در میان است: «فراموش کردن مصائب روزمره»
در ایرانِ امروز شراب را غالبا در جمعهای دوستانه میخورند، چون تربیت سنتی و عرفی اغلب خانوادهها آن را برنمیتابد و نجس میداند. حتی گاهی آن را «نجسی» میخوانند. اما برخی خانوادهها هم هستند که اعضایشان بهرغم تفاوتهای اعتقادی و دینی کنار هم زندگی میکنند و از شرابخواری سر میز غذا ابایی ندارند.
مشاور حقوقیِ میانسال سهروز در هفته به یک مرکز مشاوره در شمال تهران میرود و عمدتا به زنان خانهدار مشاوره میدهد. روسری گلدار سر میکند و مانتوی روشن میپوشد. او در خانوادهای پرجمعیت در شمال غرب تهران زندگی میکند. میگوید مادرش زنی مذهبی و نمازخوان است اما پدر درست نقطه مقابل مادر قرار دارد. پدر ظاهرا سالهاست در یک ویلای روستایی شراب درست میکند و آخر هفتهها که همه خانواده سر میز شام حاضر میشوند همراه دو دختر دیگرش شراب میخورند.
نشستن سر میز شرابخواری برایت اذیتکننده نیست؟
مشاورِ حقوقی توضیح میدهد که همهشان از بچگی یاد گرفتهاند تفاوتها را ببینند. میگوید: «قرار نیست دیگران را همراه خودم به بهشت ببرم.» و بلافاصله زیر خنده میزند و تصحیح میکند که اطمینان ندارد جای خودش هم بهشت باشد. یکی از خواهرانش سرش را به نشانه موافقت تکان میدهد؛ دختری است در پایان جوانی، با صورتی خندهرو و موهایی شرابی.
قبح بادهنوشی همهجا یکسان است؟
پزشکِ 50 ساله به تجربههای شخصی خودش استناد میکند، به شرمها، به شماتتها و تحقیرها. تاکید میکند که در تهران و رشت قبح کمتری دارد و در اغلب شهرهای دیگر غلظت بیشتری دارد، چون «بیش از هر چیز پای آبروی خانواده در میان است.» در برخی از مناطق روستایی یا شهرهای کوچک رفتاری سختگیرانهتر نسبت به مشروبخوری وجود دارد؛ نزد برخی از شهروندان و مردم ایران مشروبخوری فقط قبیح نیست، نجس است و مشروبخور را لایق سرزنش و درشتگویی میدانند. مسمومِ الکلی را شایسته رهایی از درد نمیدانند و حقش میدانند که درد را احساس کند و در مواردی حتی مرگ را به چشم ببیند
مشروبخوری ـ حتی اگر پنهانی باشد ـ میتواند یک روز دردسر درست کند. گشتزنیهای محسوس و نامحسوس از وظایف اصلی پلیس به حساب میآید و مشروبها غالبا در همین گشتزنیها کشف میشوند. درست مثل میهمانی عکاسِ میانسال که همه برنامهریزیها نقشبرآب شد. چندسال پیش وقتی عکسهایش در رویدادی مرتبط با عکاسی برنده و دیده شد تصمیم گرفت میهمانی مفصلی تدارک ببیند و دوستانش از اهالی هنر و سینما و... را به خانهاش دعوت کند. «آن شب همهچیز داشت خوب پیش میرفت. میهمانها گرم گپوگفت بودند. با هم میگفتند و میخندیدند. اما صدای ما بیرون نمیرفت. یک میهمانی آرام و خودمانی بود.» اما آن شب دونفر از میهمانها که پشت پنجره رفته بودند متوجه گشتزنی پلیس در کوچه شدند و بلافاصله میزبان و باقی میهمانها را خبر کردند. «چند دقیقه نگذشت که پلیس زنگ زد.» میهمانها قید لباسهایشان را زدند و با همان سرووضعی که در خانه داشتند فقط فرار کردند. عکاس میانسال میگوید: «اغلب میهمانها شناختهشده بودند و کاری غیر از فرار نمیتوانستند بکنند. اگر میماندند نه برای خودشان خوب بود نه برای پلیس.» میزبان بلافاصله مشروبها را در باغچه خالی کرد و با چهرهای افشاگر پیش ماموران رفت. «بالاخره میزبان بودم و باید جواب میدادم. اما تصمیم گرفتم با آنها روراست باشم. چند دقیقهای مذاکره کردیم و هر دو متوجه شدیم که واقعا قابلحل است. کارمان به چانهزنی کشید و در نهایت پرونده را بستیم.» او احتمال میدهد که یکی از همسایهها میهمانی آنها را به پلیس گزارش داده باشد و همهچیز را به هم زده باشد. اما تجسس در خلوتِ دیگران کار درستی است؟
گفته میشود مشروب ارمنیهای ایران پرطرفدار است و همین مساله ساقیهای غیرارمنی را ترغیب کرده که از اسمهای ارمنی و آشوری برای خود استفاده کنند. اسمهایی مثل گارنیک، آلبرت و...
چرا از این اسمها استفاده میکنند؟
یک آشوری که خودش از نزدیک برخوردهای متعددی با فروشندههای ارمنی و غیرارمنی داشته میتواند دلیلش را در یک کلمه خلاصه کند. او زنی است اقتصادخوانده و کارمند بانک. میگوید دلیلش «اعتماد» است و توضیح میدهد که ساقیهای غیرارمنی خودشان را ارمنی جا بزنند تا پول بیشتری به دست بیاورند. تفاوت قیمت مشروبهای تولید ارمنیها و غیرارامنه عمدتا چیزی بین 20 تا 30درصد است، ولی همین هم میتواند زمینه سودجویی را فراهم کند. زن آشوری رفتار ساقیها را بهصراحت غیرمنصفانه و غیراخلاقی میداند. میگوید مشاهیر تاثیرگذاری در هنر و ادبیات و سینمای ایران کار کردهاند که ارمنی و آشوری بودهاند، ولی وقتی ساقیها برای سودجویی نامهای ارمنی را جعل میکنند جامعه ارمنی را تقلیل میدهند به مشروب. وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید خریدوفروش مشروب برای مسلمانها و غیرمسلمانها ممنوع شد. اما غیرمسلمانها با استناد به استثنایی که قانون مجازات اسلامی برایشان قائل شد اجازه پیدا یافتند در خانههایشان عرق تولید کنند یا داشته باشند. کار آنها نهفقط قانونی شد که شواهد و قرائن نشان میدهد از کیفیت بالاتری هم برخوردار شد. زن آشوری با قاطعیت اضافه میکند چیزی که آنها درست میکنند با همه احترامی که برای مسلمانها قائل است، قابل اعتمادتر است.
ارسال نظر