فرار از استرس و گرانی با یک رژ لب ساده!
یک خبرنگار اقتصادی، رشتهتوئیتی متفاوت را درباره اثرات استفاده از لوازم آرایشی به خصوص رژلب در دوره بحران اقتصادی منتشر کرده است.
برترینها: مهتاب قلیزاده، خبرنگار اقتصادی، رشتهتوئیتی متفاوت را درباره اثرات استفاده از لوازم آرایشی به خصوص رژ لب در دوره بحران اقتصادی منتشر کرده است. سوژهای که شاید از این دیدگاه کمتر دیده شده ولی به هر حال قابل تامل است.
از این جهت که در این دوره، دید حداقلی در صدر ایستاده و جامعه روی چیزهای کوچکِ به ظاهر دلپذیر دست میگذارد و در گامهای دوردست به فکر توسعه فردی و در بُعد گستردهتر به اعتلای جمعی فکر میکند.
در این یادداشت میخوانیم:
"در دورههای بحران اقتصادی، رکود و حتی دورههای کاهش درآمد شخصی، مصرف کنندهها میخواهند که با تجملات کوچک، خودشان را درمان کنند. چیزهایی که به آنها کمک میکند تا بهشکل موقت مصیبتهای اقتصادی خود را فراموش کنند.
در شرایطی که برای مردم بدیهی شده که نمیتوانند یک خودروی جدید یا یک خانه بزرگ بخرند یا در یک سفر خارجی ولخرجی کنند و همچنان مُفلس هستند، مکانیزم رژ لب فعال میشود. چطور؟ آنها میتوانند بند کیف پولشان را برای یک شام دلپذیر در رستورانی گران یا حتی لوازم آرایش گرانبها شُل کنند.
لوازم آرایش یکی از محدودترین صنایعی بود که تحت تاثیر رکود دهه ۱۹۳۰ قرار نگرفت. برند آرایشی استیلاودر (Estée Lauder) فاش کرد که پس از حباب دات-کام (dot-com bubble) و بعد از حملههای ۱۱ سپتامبر رژ لبهای بیشتری فروختهاند؛ بنابرین این پدیده با عنوان «اثر رژ لب» شناخته میشود.
جالبتر اینکه پس از همهگیری کرونا دوباره شاهد چنین وضعیتی بودیم؛ تقاضا برای لوازم آرایش ضروری مثل خط چشم، ریمیل، کرم زیرسازی پوست و وسایل مانیکور و ناخن مصنوعی افزایش پیدا کرد. البته تقاضای خود رژ لب بعد از پاندمی بین این کالاها نبود. اما چرا؟
شرکت Godrej دلیلش را توضیح میدهد: زنان نکته ویژهای در مالیدن رژ لب برای پنهان کردن خودشان زیر ماسک نمیبینند. اما همین کمپانی بزرگ هندی،همزمان با پاندمی،طیف گستردهای از رنگموها را تولید کرد. با این فرض که زنان به جای استفاده از رژ لب، به رنگ کردن موهای خودشان رو میآورند.
به گمان من، این احتمالا مکانیزیمیست که ذهن هر انسانی برای بقا اتخاذ میکند؛ یعنی خودآگاهانه نیست اما در راستای طاقت آوردن در برابر سختیهاست. ایجاد لذتهای کوچک و ارضای حس خاص بودن هم در همین راستاست. این احتمالا درباره زندگی خیلی از ما ایرانیها صدق میکند.
در همین باب، در اقتصاد کلان هم دو شاخص وجود دارد که بر اساس آن میزان مصرف کل سنجش میشود. یکی «شاخص احساسات مصرفکننده» است که دانشگاه میشیگان هر ماه منتشر میکند. دیگری هم «میزان استفاده از کارتهای اعتباری» که نشان میدهد مردم چقدر بدهکارند.
به این شاخص، شاخص بدهکاری مصرف کننده یا میزان خرید اعتباری هم گفته میشود. معمولا هنگامی که نرخ بهره بالا میرود، خرید اعتباری کاهش پیدا میکند؛ چرا که نرخ بهره پول بالاست."
کاربری به نام رضا در پاسخ به این رشته توئیت نوشته:
در راستای مفهوم و حقیقتی که در توییت ذیل است، بنا به تجاربم از زندگی اطرافیان و دوستان و خودم ...در خصوص خریدهای غیرضرور و یا بگونهای اسرافگونه یا مصرفی و...نیز بدین ترتیب است که مادام که درآمد شخص به حدی است که پسانداز قابل توجهی برایش باقی نمیماند یا اگرهم بماند با آن اقدام اقتصادی خاصی مثل ملک و خودرو خریدن و... نمیتواند کند ، خرج کردن و هزینه کردنهاش بمراتب بیشتر و بیدقت و غیرمحتاطانهتر از زمانیاست که درآمدش آن ویژگیها را نداشته باشددر واقع آدمی با خریدهای زیاد بگونهای غم و دردِ ناشی از کافی نبودن درآمد خود را میخواهد تسکین دهد!
علی مینویسد:
یه عده همین واقعیت رو تحت عنوان (مثبت اندیشی!) سعی می کنن در بین مردم جا بیندازند و تعداد زیادی از هموطنان هم واسه گول زدن خودشون اجازه جا انداختن این مثبت اندیشی رو می دن، فراموش نکنیم که هیچ چیزی به اندازه امید الکی کشنده نیست!
آسمانگر خاطرهای را روایت میکند:
وقتی اولین حقوق کاری بعد دانشگاه رو گرفتم قبلش ته حسابم ۲۰۰ تومنم نبود رفتم رژ گرلاین با قیمت ۱۵۰ هزارتومان رایج اون زمان گرفتم…الان که حقوق دلاری دارم هنوز دلم نمیاد ازون برند چیزی بگیرم:)
نظر کاربران
درایران،صداوسیماباطنزمی تواندمردم سرگرم کند که متاسفانه طنزپردازان بااجبار به شبکه خانگی کوچ کردن!
تمام جوانی ما تو این استرسها وتورمها ونگرانی ها به هدر رفت
دقیقا درسته
همین اتفاق برای خودم افتاده
وقتی میبینم امکان تعویض یا خرید ماشین یا خونه نیست کل پولم میره واسه خریدای الکی یا کوچیک
چون امیدی به آینده نیست