در رابطهمان چقدر نزديک شويم؟
داستان مشترک بسياري از رابطههاي عاشقانه اين است که فردي را ميبينيم که ظاهر و رفتارش به دلمان مينشيند و سپس احساس ميکنيم دوست داريم بار ديگر هم او را ببينيم.
در واقع حدس ميزنيم شايد بتوانيم يک رابطه عاشقانه را با او تجربه کنيم اما هنوز اطمينان نداريم. فقط يک احساس مبهم و خام شکل گرفته است. اين مرحله يکي از مهمترين زمانهاي عشق است. زماني است که هنوز عشقي شکل نگرفته اما خيالپردازي در مورد عشق وجود دارد. بسيار پيش ميآيد که انسانها خود را با واقعيت رابطه روياروي نميکنند و در اين مرحله شاعرانه و خيالپردازانه ميمانند. در تب و تاب معشوقي ميسوزند که او بيخبر از احساس آنهاست.
تصويري شورانگيز و پر از مهرباني از يک لبخند يا يک نگاه معشوق در ذهن نقش ميبندد و دستمايه خيالپردازيهاي دور و دراز عاشقانه ميشود. يکي از آسيبهاي عشق، گسستگي از واقعيت رابطه و سير در دنياي خيال است. پدر و مادرهايي که اجازه رابطه مشروع و تحتنظارت، در چارچوب قانون و اخلاق اسلامي را با جنس مخالف به فرزندانشان نميدهند، گاهي اين مشکل را پيچيدهتر ميکنند. بايد قبول کنيم که عشق اگر صرفا در عالم خيال باشد، خطرناک ميشود. رابطه، موهبتي است که انسانها را وارد دنياي واقعيتها ميکند. بيشتر جانفشانيها (شما بخوانيد خودآسيبيها) براي عشق بهوسيله کساني انجام ميشود که عشق را در عالم خيال تجربه کردهاند، نه در يک رابطه واقعي.
رابطه به ما اين مجال را ميدهد که از خيالپردازيهاي موهوم عاشقانه نجات پيدا کنيم. حال اين سوال پيش ميآيد که چقدر در رابطه خودمان را به ديگري نزديک کنيم؟ خيلي وقتها ممکن است پس از يک ملاقات احساس کنيم که چيزي که نامش «عشق» است، در ما شکل گرفته و بخواهيم آن را ابراز کنيم. فرستادن پيامک عاشقانه پس از اولين ملاقات يکي از اين رفتارهاست؛ رفتاري که مصداق از سر ديگر بام فرو افتادن است. عشق، دلدادگي در يک فيلم هندي نيست، عشق نزديک شدن عميق دو انسان به يکديگر است. اين نزديک شدن به شناخت و مطالعه فرد ديگر نياز دارد. آنهايي که زودهنگام و پيش از شناخت کافي ابراز عشق ميکنند، کساني هستند که عشق را جدي نميگيرند. آنها افراد خودمحوري هستند که به خودشان و نياز شخصيشان به عشق ورزيدن توجه ميکنند، نه به شکلگيري يک رابطه عميق و منحصربفرد عاشقانه و انساني. آسيب جديتري که ممکن است در عشق پيش بيايد، نزديک شدن زودهنگام و ناسنجيده جسماني است.
متاسفانه در جامعه ما هر دو سر طيف ديده ميشود؛ هم آنهايي که آنقدر از برقراري رابطه واقعي خودداري ميکنند که عشقشان خيالي و مجازي ميشود، هم آنها که ناسنجيده و زودهنگام وارد رابطه جسماني ميشوند. عشق ارتباط دو انسان در سطح دو جسم نيست، عشق ارتباطي عميق و ماندگار است که در سطوح عميقتر روان انسانها شکل ميگيرد. درست است که يک عشق طبيعي با تمايلهاي جسماني همراه است اما لازم است اين ارتباط بسيار با احتياط و سنجيده تا زمان حصول اطمينان از پيدايش يک عشق راستين به تعويق افتد. يکي از آسيبهاي عشق، بياهميت دانستن آن و برخورد با آن بهعنوان يک پديده سطحي از سر ولنگاري و سهلانگاري است.
ارسال نظر