فقیران معتبر/ ثروتمندانی از خانواده های فقیر!
همه ما از شنیدن داستان هایی راجع به افراد مشهور و ثروتمندی که زمانی با ناملایمات زندگی دست و پنجه نرم می کردند انگیزه زیادی برای تلاش و تکاپو و موفق شدن در زندگی پیدا می کنیم. حتی اگر رویای پولدارشدن هم در سر نمی پرورانید شنیدن داستان هایی درمورد افرادی با اعتماد به نفس، پشتکار و مصمم برای دست یافتن به آرزوهایشان باعث می شود روحیه بگیرید.
جان دی راکفلر
راکفلر در ریچفورد نیویورک در یک خانواده هشت نفری به دنیا آمد. پدرش فروشنده دوره گردی بود که همواره با قوانین و سنت های اخلاق گرا در حال مبارزه بود. پدر راکفلر در طول مدت زندگی اش همیشه به دنبال یافتن راهی برای کار نکردن یا فرار از کار سخت بود. مادر جان برای حفظ ثبات زندگی خود و بچه ها همیشه در حال تقلا و مبارزه بود. به خصوص زمانی که همسرش برای هفته ها به شهرهای دور می رفت. به همین دلیل خانواده راکفلر بارها به شهرهای مختلف نقل مکان کردند. جان هم به مدرسه می رفت و هم به عنوان کتابدار در جایی کار می کرد. درآمد او در سه ماه ۵۰ دلار بود. در سال ۱۸۵۹ راکفلر برای رهایی از مشکلات مالی خانواده اش تصمیم گرفت با یکی از دوستانش به نام موریس بی کلارک شرکتی نفتی تاسیس کند. این شرکت نفتی چهار سرمایه گذار دیگر هم داشت اما خیلی زود راکفلر همه سهام ها را خرید و نام آن را راکفلر و اندروز گذاشت. سپس با مشقت و کار بسیار زیاد او و برادرش شرکت های نفتی بیشتری خریدند. راکفلر شرکت استاندارد نفتی را پایه گذاری کرد و خود و خانواده اش را تبدیل به اولین میلیونرهای جهان کرد.
اوپرا وینفری
اوپرا فرزند دو نوجوان بود که در می سی سی پی زندگی می کردند. وقتی به دنیا آمد این دو نوجوان از هم جدا شدند. پس از آن اوپرا به مادربزرگ خود سپرده شد که وضع مالی خوبی نداشت و قادر به تامین هزینه های بزرگ کردن اوپرا نبود اما قبل از سه سالگی به اوپرا خواندن و نوشتن یاد داد. در شش سالگی او دوباره نزد مادرش برگشت. او و مادرش با مشکلات مالی فراوانی مواجه بودند اما با همه اینها اوپرا تحصیلات خود را ادامه می داد. در سن نوجوانی اوپرا از خانه گریخت و همین امر باعث شد برای نگهداری به پدرش سپرده شود. در مدرسه فوق العاده بود و بسیاری از معلمانش را تحت تاثیر قرار می د اد. به دلیل استعداد فوق العاده اش به رادیو و تلویزیون معرفی شد و به سرعت پله های ترقی را پیمود. امروزه او برای خودش یک برنامه و کانال اختصاصی تلویزیونی دارد و صاحب یک مجله است.
چارلی چاپلین
هنری ادموند مارتینسون
این نویسنده سوئدی و برنده جایزه نوبل ادبیات، سختی های زیادی را در دوران کودکی از سر گذراند. در سنین کنودکی پدرش را از دست داد و مادرش هم او را رها کرد. کودک بی خانمانی که روی زمین کار می کرد و پول ناچیزی دریافت می کرد و فقط می توانست شکمش را سیر کند. مارتینسون برای مدتی به عنوان ملواندر سفر بود اما بیماری او را دوباره سر زمینی که در آن بی خانمان بود عقب راند. در جاده ها زندگی می کرد و یک بار هم به جرم ولگردی دستگیر شد اما هویت غنی و تخیل قوی مارتینسون از او نویسنده ای ساخت که توانست ادبیاتر ا تغییر دهد.
جی کی رولینگ
رولینگ در یات گلوسترشایر انگلستان نزدیک به دنیا آمد. رولینگ در مدرسه متوجه علاقه بیش از اندازه اش به نوشتن شد. رولینگ داستان هایی را که می نوشت برای خواهرانش می خواند. او و خانواده اش بارها مجبور می شدند از دهکده ای به دهکده ای دیگر بروند. در دسامبر ۱۹۹۰ رولینگ مادر خود را از دست داد و پس از مرگ مادرش برای تدریس زبان انگلیسی به پرتغال رفت. او قبل از مرگ مادرش نوشتن رمان هری پاتر را آغاز کرده بود. در پرتغال ازدواج کرد ولی پس از مدتی در سال ۱۹۹۳ از همسرش جدا شد. او از این ازدواج صاحب دختری شد و پس از جدایی با دختر خود به ادینبورگ اسکاتلند رفت. در طول این مدت رولینگ با مشکلات زیادی رو به رو شد، دچار افسردگی شدید شد و چندبار اقدام به خودکشی کرد. او که شغلی نداشت از مستمری بیکاری برای گذران زندگی استفاده می کرد. در این مدت برای نوشتن رمانش به کافه های بی شماری می رفت. حال او پس از چاپ مجموعه هری پاتر یکی از میلینورهای دنیاست.
جیم کری
جیم کری را کسی نیست که نشناسد. او متولد اونتاریو کانادا است. نخست خانواده او زندگی خوبی داشتند. پدرش حسابدار بود اما با بزرگ شدن جیم شرایط خانوادهش روز به روز دشوارتر می شد. آنها مجبور شدند برای یافتن کار و گذران زندگی به اسکاربروگ نقل مکان کنند و همگی در کارخانه لاستیک تیتان کار کنند. جیم هم مجبور بود روزی هشت ساعت کار کند و هم به مدرسه برود. با اینکه همه آنها کار می کردند بازهم نمی توانستند شرایط مالی خوبی داشته باشند. او و خانواده اش مجبور بودند در ماشین ون در یک کمپ زندگی کنند. به مرور جیم تصمیم گرفت دل به دریا بزند و رویای کمدین بودن را دنبال کند. او آنقدر شیفته کمدین بودن و اجرای نمایش بود که کمی بعد از مدرسه اخراج شد. او با تلاش و پشتکار و با داشتن استعدادی فراوان خیلی زود تبدیل به ستاره سینما و به دنبال آن یکی از گران ترین هنرپیشه ها شد.
اندرو کارنگی
منبع: روزنامه صبح ایران
نظر کاربران
یک شبه پولدار شدن !!!
بابا اینا کلی بدبختی کشیدن کجا یک شبه پولدار شدن