مریم و رامین؛ مردگانِ سال، عاشقترینِ زندگان بودند
میراث متروپل برای ایران چیزی جز غم و اندوه نبود و در این میان یک ماجرای یک بوسه در فرانسه خواه ناخواه با شبهای آبادان گره خورده.
برترینها: در روزهای اخیر و در میان ویرانه متروپل عاشقانهای دفن شده. مریم و رامین که کافه مری ساختمان متروپل را اداره میکردند و اکنون زیر تلی از خاک پنهان شده. میراث متروپل برای ایران چیزی جز غم و اندوه نبود و در این میان ماجرای یک بوسه در فرانسه خواه ناخواه با شبهای آبادان گره خورده. نوید و فرشته، مریم و رامین، آبادان و کن کلیدواژههای اصلی اینروزهاست.
پیوند یک بوسه با خاکستر متروپل
دامون قنبرزاده، منتقد سینما درباره طلاقی این دو اتفاق مینویسد:
آقای نوید محمدزاده! عشق خیلی خوب است. بوسیدن کسی که عاشقش هستی، بهترین چیز دنیاست، بهخصوص میان جمع. ما هم دوست داشتیم میتوانستیم در کوچه و خیابان و مکانهای رسمی و غیررسمی عشقهایمان را ببوسیم. چه چیزی از این بهتر؟ اما میخواهم بدانم شما چرا وقتی پایتان به کن رسید، ناگهان به این فکر افتادید که باید همسرتان (یا به قول خودتان «زنتان») را ببوسید؟ مثلاً چرا وقتی اینجا بودید به این فکر نیفتادید؟ مثلاً چرا در جشنوارهی فجر این کار را نکردید؟ اصلاً چرا در پستهای بهاصطلاح عاشقانهتان در صفحهی شخصیتان به این فکر نیفتادید؟ اینکه ناگهان آنجا به یاد این کار افتادید، گمان میکنم علتهای گوناگونی داشته باشد که تازه دمدستترینش تلاشی دوباره برای در صدر خبرها بودن است. که البته به نظرم این هم ایرادی ندارد.
آقای محمدزاده! شما در نشست خبریتان ادعا کردید همسرتان («زنتان») را بوسیدید چون آدمها با هم نامهربان شدهاند، حواسشان به هم نیست و ادامه دادید که باید مهربانی را آموخت. حرف زیباییست، اما آیا آموختن معرفت، بخشی از همان مهربانی نیست؟ شما و همسرتان (زنتان) جوری ظاهر شدید که انگار هیچ خبر نداشتید پست سرتان چه اتفاقی افتاده است. البته تمام هیأت ایرانی چنین کردند، اما شما بیش از همه (طبق معمول!). آیا نمیشد کمی معرفت به خرج داد و در عین مهربانی با همسرتان به شیوهای دلپذیرتر، به احترام درگذشتگان آبادان، کمی محتاطتر رفتار میکردید؟ آیا نمیشد احترام عزاداران را نگاه میداشتید؟ مگر اعتقاد ندارید باید حواسمان به هم باشد؟ میتوانم بپرسم شما حواستان دقیقاً به چیست؟ با این کار قرار بود حواس ما را پرت کنید؟!
من فکر میکنم شما به این بوسه جلوی دوربینها نیاز داشتید چون احتمالاً خوابش را در مملکتی که از آن بیرون رفتهاید هم نمیدیدید. چون میخواستید جهانی بشوید! استفاده از فرصت برای بوسیدن، شاید چیز بدی هم نباشد اما مشکل اینجاست که نهتنها خارجیها را به اشتباه انداختید، طوری که حالا آنها فکر خواهند کرد باقی ملت ایران هم مانند شما آزادند که هر کاری دلشان خواست بکنند، بلکه از آن مهمتر بیمعرفتی هم کردید؛ احترام کشتهها را نگه نداشتید.
شما برای نخل طلا رفتید که احتمال زیاد نصیبتان نخواهد شد، اما نخل بلا مال آبادانیهاست، مال ماست. راستش شما نمایندهی من در هیچ جای جهان نیستید، چون من و شما حقوق یکسانی نداریم، چون در دو دنیای متفاوت زندگی میکنیم.
کاربری درتوئیتر درباره این این اتفاق نوشت: آقا نوید شما با عشق و پیوند فراملیتیتان اصلا به نوعی پیشرو هم هستید، شما نماد و نشان جهان بیمرز و دهکده جهانی شدید، یعنی اینطور است که ما مردمان عادی محنتزده نشستهایم که شما و بینهایت پیجهای فاخر اینستاگرامی درس زندگی یادمان دهید، شما رفتار کنید و ما نکته برداریم، مانیفست هستید که دست و پا درآورده، آخر مگر میشود این همه با کمالات؟ راستی تا یادم نرفته، نوشته بودم «مردمان عادی»! ای دل غافل از این «مردمان عادی»...
مثلا من دوتایشان را میشناسم، «مریم و رامین»، بگذارید زمان فعلم را عوض کنم که زبانم لال به گمراهی نیفتید، «میشناختم» درستتر است. خب حالا هم مریم و هم رامین فوت کردهاند، در کجا؟ بله، آبادان! چه حسن تصادفی، آنجا هم آفتابش گرم است، اما خب میدانید مردم آن شهر همه مشکی پوشیدهاند، چون چند ده تا مریم و رامین زیر آوار متروپل از بین رفتند. آنها البته باید مشکی بپوشند، خدای ناکرده عذاب وجدان نگیرید که چرا آنها مشکی پوشیدهاند و شما نه؟ اصلا فکرش را هم نکنید. آنها مردم عادی هستند و رامین و مریم هم یک عشق عادی داشتند که هر روز لای بوی قهوه گم میشد.
نه عشقشان فراملیتی بود، نه احتمالا بلد بودند مثل شما «در جای درست» عشقورزی کنند، نهایتا در ساعات خلوتی کافهشان اگر مجالی بود و آغوشی، تازه بماند که آغوش آنها را این پیجهای فاخر فرهنگی بازتاب نمیدانند، آخر آغوش دو نفر آدم عادی به چه درد لایک، سیو و شِیر میخورد؟ اصلا مردم عادی مشکیپوش باید سرش در همان هول کافهداری باشد، من حتی دیدم که از عکسهای به جا مانده رامین و مریم، نقل قولی هست: «باقی عمرمان را با هم باشیم» میبینی نوید جان؟ حتی تدبیر پیشبینی عمر کوتاهشان را نداشتند. شما که مانیفست ناطقی، شما مشکی نپوش، عشق را نشانمان بده، ما عشق بلد نیستیم، این همه عاشقان کوچه و خیابان هم که تهش «متروپل»
کاربران هم داغدارند
* دیماه پارسال یه کافه زدن توی همکف متروپل به نام کافه مری. اسم دختره مریم بود. مریم کعبی. همراه با همسرش رامین معصومی. بعد از ۴۸ ساعت تونستن به کافه راه پیدا کنن. هر جفتشون مرده بودن. هر جفتشون خیلی جوان بودن، خیلی. یه قطعه توی خاکسون آبادان باید جدا کنن و اسمش بذارن متروپل.
* عکسهای رامین و مریم رو که میبینم، یاد آرش و پونه پرواز اوکراین میافتم...
* همش یاد مریم و رامین میفتم. زوجی که با هزار آرزو یک واحد از طبقه همکف متروپل را تبدیل به کافه ای باصفا کرده بودند. نمیشناختمشون مثل پونه و آرش. ولی از جلوی چشمم کنار نمیرن. رفتم تو پیج کافه شون ، کافه مری. رسیدم به فیلم افتتاحیه کافه. این فریم از فیلم قلبم رو مچاله کرد…
* رامین و مریم نمونه ایی از جوونای این مملکت هستن. کسایی که با هزارتا دردسر و مکافات، یک زندگی مشترک میسازن و تلاش میکنن واسه شروع یک کار آبرومندانه و پیشرفت داخلش. اما دریغ از اینکه اینجا ایرانِ. کشوری که یه عده خاص منافع شخصی و سود بیشتر خودشون رو مهم تر از جون آدما میدونن.
نظر کاربران
چقدر ما بدبختیم
ایران بوی مرگ بدبختی
خاورمیانه ایران داغون
طفلک ها جنوب عزیز محبوب
ایران بدترین نقطه دنیا برای بدنیا اومدن
سینما رکس
هر کی اجازه مجوز ساخت رانتی داده باید پاسخگو باشند
آبادان غمگین
بخوبی حرف دل اکثریت را نوشتید مرسی
خیلی ناراحت شدم خدارحمتشون کنه
ای خدا مرگ😭😭
قلبم آتیش گرفت خداااااا
آبادانی که الان ویران است ومردم زجر کشیده وداغدار
و خدایی ک هست و میبینه..
وقتی این مطلب رو خوندم،با صدای بلند و از ته دل برای مردن این جوونا دلم شکست و گریه کردم،
چرا توی ایران این همه مصیبت و بدبختی زیاده،
چرا هیچ چیزی و بهونه ای برای شادی نداریم چرااااا؟؟؟؟؟
ار خیلی
سلام یکی نیست بگه بوسه چه ربطی به بی لیاقتی های افرادی سودجو داره؟؟؟
مریم و رامین حالا مرده اند
اما در کل از جهنم ایران ویران خلاص شدند
رهایی شون مبارک
دیگه بسه طاقت نداریم
آلاه رحمت السین.حرفی ندارم که بگم تا از دلسوزی هام کم بشه
اگر تمام کسانی که مقصر بودنو اعدام کنن درس عبرتی میشه برابقیشون دیگه دست ازاین کارا بردارن
من که هر وقت نوید و زنش رو با اون نوع پوشش می بینم یاد دلقک ها میفتم
اگهما جنوبی ها عزادار هستیم والا راضی نیستیم دو نفر همو نبوسن
روحشان شاد
خب میگید چیکارکنه بدبخت..مگه ماملت مقصربودیم...چندروزه ازناراحتی التهاب معده گرفتم.....شما دیگه واقعا حرص ملتو درنیار نویسنده.....یکی دیگه رانتخواری کرده.پول ملتو خورده به کشتن داده عزادارکرده جماعتی رو . اونوخت ازکسای دیگه طلبکارید
من ياد مليجك ناصرالدين شاه مى افتم
سلام
این نکته رو فراموش نکنید که رامین و خواهرش شیرین روز جمعه دفن شدند ولی هنوز مریم (همسر رامین) هنوز پیدا نشده 😔😔
عالی بود برترین ها
نوید را که مردم نوید کردند و یک مهاجر افغانستانی که دلش برای مردم ايران نمیسوزه و فرشته افغان فقط به موفقیتش فکر میکنه در کشوری که بدست آوردن مرد ایرانی رویاست
من هر چی فکر میکنم واقعا نمی دونم این دو قصه چه ربطی به هم داشتن؟؟!!!!
دو نفر همدیگه رو جایی بوسیدند و دو نفر دیگر جایی دیگه به رحمت خدا رفته اند!!!!!
ایران رو غم و غصه گرفته آه از این همه غم بی پایان
در مورد ۱۹ کودک کشته شده توسط یه همجنس باز در امریکا مطلب کار نکردید
پاسخ ها
چرا طفره می، ری، اینکه یه جایی یه دیوونه ای یه کاری کرده هی چ چیزی از غم سنگینی که بر دل ملت ایرانه کم نمی کنه!
واقعا برای دولت و ملت ایران متاسفم ک همیشه دنبال منفعت خود هستن الهی سر
...
درود برشما