رازهایی از زهرا و پریگُل؛ ساکنان تهِ دروازه غار
دروازه غار یکی از محلههای قدیمی در جنوب شهر تهران است. این محله در حدّ فاصل خانیآباد و میدان شوش واقع شده؛ در حوالی مکانی که امروزه میدان غار (شهید هَرَندی) بنا شده است.
وبسایت آسو - شقایق صادقی: دروازه غار یکی از محلههای قدیمی در جنوب شهر تهران است. این محله در حدّ فاصل خانیآباد و میدان شوش واقع شده؛ در حوالی مکانی که امروزه میدان غار (شهید هَرَندی) بنا شده است. دروازه غار در بخشبندیهای کنونیِ پایتخت در منطقهی ۱۲ شهرداری جای میگیرد؛ از شمال به خیابان مولوی، از جنوب به خیابان شوش، از شرق به شهر رِی و از غرب به خیابان خیام راه دارد.
دروازه غار زندگیهایی تودرتو دارد، کوچههای باریکِ شلوغ، حیاطهایی پر از بچههای قَد و نیمقَد، اتاقهای بههمچسبیده و بهگفتهی برخی از ساکناناش حریم خصوصی در کار نیست، همه از زندگیِ همسایه خبر دارند، گویی غم و شادی مال همه است، همه در زندگیِ هم شریکاند.
دروازه غار یک حاشیهی درون شهری است و ساکنان آن، که طیف متنوّعی از مهاجران را شامل میشوند، همزمان در تهران ادغام و طرد شدهاند. این محله همیشه محل زندگی خانوارهای کمتوان اقتصادی بوده است. ساکنان این محله نمونهای از طبقهی فرودستِ شهری هستند که، چه از نظر اقتصادی و چه از نظر اجتماعی، حاشیهای محسوب میشوند ... حکایت دروازه غار حکایت بچههای کار است؛ دستفروشی در خیابانهای بالای شهر، در مترو، مهاجرت، ازدواج در سنّ پایین، فقر، نان، مرگومیر، کارگری، عَمَلگی، زبالهگَردی، فقدان بیمه، درگیری با بهزیستی، اتاقهای نَمور، مواد، بیکَسی...
برخی لقب خاکسفیدِ دو را به این محلّه دادهاند؛ محلهای با بافتی فرسوده، که بعد از پاکسازیِ خاکسفید بهعنوان پاتوق معتادان، یا بهتعبیری فروشندگان مواد، بر سر زبان افتاد. اهالی معتقدند هجوم ساکنان خاکسفید به این محله باعث شد این محلهی قدیمی به زخمی ناسور بر چهرهی کلانشهر تهران تبدیل شود.
به نظر هم نمیرسد ارادهای جدّی از جانب گردانندگانِ امر برای رفع مشکلات و نابهسامانیهای دروازه غار وجود داشته باشد؛ در عین حال ناهماهنگی یا اختلاف میان مسئولین ذیربط، ضعف قوانینِ مدنی، و عدم تخصیص منابع مالی هم در این زمینه مشهود است.
ما جلوی نانواییِ محل که در ایّام کرونا نان خِیرات میپزد با زنی از اهالی آشنا میشویم و همراه او وارد یکی از خانههای دروازه غار میشویم:
زهرا از بچگی همراه مادرش در خیابانهای بالای شهر دستفروشی میکرده. مادرش در چهارده سالگی شوهرش میدهد... شوهرش کارگرِ ساختمان است و مدتی قبل از داربست پایین افتاده و کمرش آسیب دیده... حالا هم در خانه بستری است. آنها در خرجِ معیشت و درمان و وعدههای غذاییِ روزانه ماندهاند. او لیف میبافد و به همسایهها میدهد تا برایش بفروشند.
در همسایگیِ زهرا، در آبانبارِ زیرزمینِ همان خانهای که در یک اتاقاش او و بچههایش زندگی میکنند، چند دختربچه با مادربزرگشان در اتاق شِش متریِ نموری جا گرفتهاند... مادرشان یکی دو سالِ پیش سرِ زایِ آخرین بچه از دنیا رفته... پدرشان در بازار با چرخدستی کار میکند.
در اتاقِ دیگری از همان خانه مادرِ تکیدهای با سه فرزندِ خود زندگی میکند... او زبالهگَرد است و بعضی وقتها برای چند روز ناپدید میشود. سال قبل برای چند هفته ناپدید میشود و کلانتری بچهها را به بهزیستی تحویل میدهد. بعد از یکماه پیدایش میشود و دنبال بچهها میگردد و پیدایشان میکند و با ارائهی شناسنامه و اصرار و تمنّا آنها را پس میگیرد. تعهد میدهد که مواد را کنار بگذارد، ولی این اتفاق نمیافتد.
در اتاق دیگرِ آن خانه پَریگُلِ جوان و بچههایش زندگی میکنند. شوهرِ پریگل در جنگ با طالبان کشته شده و او از ترس آنکه باید به عَقدِ یکی از برادران شوهرش دربیاید همراه بچههایش به ایران فرار میکند. در ابتدا آهی در بساط ندارد و همسایهها زیلویی برای نشیمنِ او و بچههایش فراهم میکنند. او گاهی همراه بچههایش از صبح تا غروب در مترو دستفروشی میکند، و گاهی همراه بچهها نمیرود و در خانه با پارچهها و دیگر موادّ دورریختنی بالش و تُشک میدوزد و میفروشد.
یکروز که او کنار بچهها نبوده، کوچکترینشان در حال بازیگوشی در مترو گم میشود و آنها نمیتوانند پیدایش کنند... بچهها هروقت حرف فاطمه میشود به گریه میافتند و هنوز امیدوارند که پیدایش کنند... یکی از بچههای او، امیرعلی، جزو آندسته از کودکانِ دروازه غار است که بخت و مجالِ حضور در خانههای خیریه را مییابند؛ او در کنار تعداد زیادی از بچههای این محل در اوقات غیرمدرسه برای آموزش و بازی و اِطعام به یکی از خانههای امن دروازه غار میرود که در آنجا احساس امنیت میکند. این خانهها به جمع شدنِ بچهها از خیابانها، و دور شدن از گزند خشونتهای خیابانی و خانگی، اعتیاد و دیگر سوءاستفادهها و آسیبها کمک میکنند.
نظر کاربران
چقدر غم انگیز
پاسخ ها
خیلیهاشون مهاجرهای افغانستانی هستند و قاعدتا دولت افغانستان در قبالشون مسئوله نه دولت ایرانی که زیر تحریمه
حالا شما مقایسه کنید با اون بزرگواری که میگفت دوستانی داره که حاضرند کل لواسان رو به نامش بزنند و الان در پشت میله هاست ، چه بسیارند امثال اون آقا و دوستانش که حتی حاضر نیستند بالباس مبدل از این محلات عبور کنند و چند تا اسکناس صدقه بدهند اینه حال و روز ما و مملکت مون
تو شهری که ماشین های پورش ومازراتی وبوگاتی جولان میدهد وجود این محله ها حسی به جز شرم وخشم ایجاد نمی کند .قطعا دولت اگر بخواهد ظرف یکسال این افراد را میتواند سرو سامان بدهد اما به قول مهران مدیری در هیولا گرسنه را باید گرسنه نگه داشت.
حالا چرا اینقدر میزاند،هر کدوم چند تا بچه دارن
پاسخ ها
بدلیل محروم بودن از اموزش و فرهنگسازی
چون فقیرن از هزینه های جلو گیری داروخانه ای هم بجهت هزینه اضافی بدور
از بی سوادی از اینکه نمیدونن یا ندارن هزینه کنن که بچه دار نشن از اینه که مادر بزرگ ها تو گوششون میخونن که بیار خدا روزی میده ولی نمیگه عقل هم داده
چون دولت میخواد به هر قیمتی جمعیت چند برابر بشه وگرنه اختصاص دادن لوازم پیشگیری برای این قشر واسه دولت هزینه ای نداره
چون سواد پیش گیری ندارند.نه که حتما وسایل پیشگیری بخرن.حتی راه طبیعی رو هم نمیدونن چطوریه
ادم اینارو که میبینه میگه باییید یه اون دنیایی باشه تا عدالتی که این طرف برقرار نبوده هیچ وقت خدا اون طرف برای ما برقرارش کنه
ما هم خدایی داریم
پاسخ ها
شعارفرزندکمترزندگی بهترخدابیامرزرامسخره میکردن ،مسئولان ایاخجالت نمیکشن بادیدن این صحنه ها؟
وای خدای من مگه میشه کشوری با این هم ثروت ، مردم برای یک لقمه نان سگ دو بزنن. خدایا مردم این سرزمین چه گناه بزرگی کرده اند که چنین خوار و ذلیل شده اند . توکریمی تو رحیمی تو نجاتشان بده
پاسخ ها
اونم در پایتخت این کشور بشاگرد نیستن با چندایستگاه مترو از ونک میشود بآنجا رسید
گناه همه مردم رو نمیدونم ولی گناه اکثر ساکنین این محله اسیر مواد شدنه دولت که به زور معتادشون نکرده
گر دنیای دیگه ای باشه دلم می خواد بدونم این مسئولین چطور جوابگو خواهند بود
پاسخ ها
نیست که انقد خیالشون راحته
مگه تو امریکا و سایر کشورها فقیر و بیسرپناه کم داریم. امیدواریم اینها سر و سامان بگیرند ولی فقیر همیشه بوده و هست در همه جا.
چطور مسولین شبها سر راحت بر بالین میگذارند ؟؟؟؟
مقايسه كنين با خبر ساخت اون برج لوكس تو فرشته كه پنت هاوس 2000 متري داشت............
هر جای دنیا بری یا رفتی اول بپرس میدون شوش و دروازه غارش کجاست همه کشورها دارن .....
بچه های والدین معتاد گم بشن خیلی در امان ترند تا دست همچین آدمای بی فکری باشن
تا فقیری نباشد ثروتمند پولدار نمیشه ماها همه عمله های این دنیا هستیم اکثر کشور ها هم این وضعیت حاکم است
توکزمحنتدیگرانبیغمی...دولتامید!
پاسخ ها
دلت روخوش کردی الان فقط دولت امید؟
غم این دل مگر یکی و دوتاست.خدا هیچ بنده ای رو اسیر فقر که امپراتوری تمامی گناهان و بدبختی هاست نکند
انسان عقل داره ...آخه چرا بچه بیاره که آخرش این بشه
لعنت به فقر.
لعنت به مملکت دارها مون ...
اینا نباید بچه دارشن