چطور برای خودتان بازار پیدا کنید!
دور همی های قوم و خویش و فامیلی، به جای تعریف جوک های بی مزه، از هر جا که می شود سر حرف را به کسب و کارتان بکشانید. کارتان را مطرح کنید.جدی و جذاب طرحش کنیدو بخواهید شما را به دوستان و آشنایانشان معرفی کنند و تخصصتان را در نظر بگیرند.
همشهری جوان: دور همی های قوم و خویش و فامیلی، به جای تعریف جوک های بی مزه، هی بزنید جاده خاکی و از هر جا که می شود سر حرف را به کسب و کارتان بکشانید. کارتان را مطرح کنید. هر چقدر هم که تازه کار را شروع کرده اید خودتان اسم دستگرمی و سرگرمی رویش نگذارید. جدی و جذاب طرحش کنیدو بخواهید شما را به دوستان و آشنایانشان معرفی کنند و تخصصتان را در نظر بگیرند.
خجالتی نباشید و تا می توانید خودتان را بشناسانید. برای اول کار هیچ بد نیست با فروشگاه ها کار کنید. شاید اوایل مجبور باشید سود کمتر دریافت کنید اما اگر تولیدتان را با بسته بندی ساده و لیبل خاص خودتان عرضه کنید، مردم کم کم با خودتان آشنا می شوند و محصولتان برایشان مهم می شود اما برای اینکه دیگران اعتماد کنند و سرمایه یا مکان کارشان را در اختیارتان بگذارند، باید برتری و کیفیت کارتان را بپذیرند.
1- حضوری
* اگر یک نفر بدون پیراهن بیاد اینجا و من استخدامش کنم تو چه فکر می کنی؟
* حتما شلوار قشنگ و خوش فرمی داشته!
گاردنر «در جستجوی خوشبختی» با همین جواب بود که نامناسب بودن سر و وضع عجیبش را موقع شرکت در آزمون استخدامی به نفع خودش تغییر داد اما شاید طرف ملاقات شما به اندازه کارفرمای کریس به دنبال حاضرجوابی نباشد، پس به لباس و ظاهرتان اهمیت بدهید.
فرقی هم ندارد که کتابی نوشته اید و با ناشر قرار ملاقات دارید؛ برای ایده یا اختراعی که ثبت کرده اید دنبال سرمایه گذار هستید یا خودتان شرکت و فروشگاهی راه انداخته اید و با مردم سر و کار دارید. به هر حال حتما پیش می آید که با مشتری ها رو در رو قرار بگیرید. بخواهید یا نخواهید آدم ها قبل از کارتان، خودتان را، آن هم از روی ظاهر قضاوت می کنند و برای متقاعد کردن و جلب اعتمادشان باید متدهای خاصی در نظر بگیرید.
ساده باشید اما شیک و آراسته: سادگی در ظاهر به نوعی حس صداقت در رفتار را در مشتریان القا می کند و راحت تر به شما اعتماد می کنند اما نه از آن سادگی ها که اگر پخت کاپ کیک خانگی راه انداخته اید، با لباس شیرینی پزی وارد شوید. این تصویرهای سنتی را که می گویند خانم ها به آرایش اهمیت می دهند و آقایان به ساعت و کفش بریزید دور.
خودتان باشید: همیشه سعی نکنید ظاهرتان را به وسیله مخاطبتان نزدیک کنید. ظاهری داشته باشید که به شخصیت برند و کاری که می کنید نزدیک باشد.
خوش برخورد باشید: لبخندهای گهگاه و به جا را فراموش نکنید. سرزنده باشید، شمرده صحبت کنید، صبور باشید، سعی نکنید نظر مشتری را حدس بزنید و میان کلامش نروید. با این کار کلافه می شوند. بعد از اینکه خواسته اش را گفت تا می توانید راهنمایی کنید.
دقیق باشید: از محصول و ایده تان اطلاع کامل و پر از جزییات داشته باشید. با کلی گویی ذهن طرفتان را آشفته نکنید تا مجبور به پرسیدن سوالات متعدد نشوند. هر چه مستندتر و دقیق تر حرف بزنید، سریع تر متقاعدشان می کنید.
اعتماد به نفس داشته باشید: حتما همه تان این جمله را شنیده اید که تا خودتان، خودتان را دوست نداشته باشید، دیگران هم دوستتان نخواهند داشت، پس قبل از هر کسی خودتان باید درستی کارتان را قبول داشته باشید و معتقد باشید بهترین هستید. با صلابت صحبت کنید و توی دست ها و پاهایتان حرکت های اضافی و بی جا نداشته باشید. بادی لنگوییج بدانید و به صدا و نگاه تان استرس راه ندهید.
متین باشید: با داشتن اعتماد به نفس و جواب های مختلف در آستین داشتن، با اینکه خودتان را بالاتر از طرف مذاکره نشان بدهید فرق دارد. آدم ها به طور طبیعی مقابل خودبزرگ بینی افراد گارد می گیرند پس تمرکز مخاطب را از روی خودتان بردارید و به کارتان منتقل کنید.
متمرکز باشید: خونسردی لازمه تمرکز است. از صفات کلیشه ای فرار کنید و حواس و هوشیاری تان را متمرکز کنید تا با عبارت های جدید و احساسی مخاطب را درگیر کنید، ضربه بزنید و در لایه های پنهان حرفتان روی ذهنش تاثیر بگذارید.
۲- تلفن
حراف بودن و تحمیل کردن خود به مخاطب! این همان تصور اشتباهی است که خیلی از بازاریابی ها را با سر به سمت دیوار هدایت می کند؛ خصوصا وقتی پای تلفن در میان باشد. درست که در ارتباط تلفنی هیچ ابزاری جز صدایتان نداید اما معنی اش این نیست که لازم است صدای تان را شبیه گویندگان رادیو کنید و مثل اجراهای برنامه های سر صبح شان، یکریز صدا را بریزید توی گوشی.
فرصت فکر کردن و تصمیم گیری بدهید تا اگر سوالی دارند مطرح کنند. لحن خوبی داشته باشید تا حس نکنند شما خودتان هم به زور دارید این فرآیند را انجام می دهید. آدرس سایت بدهید تا بعد از مکالمه هم ذهنشان درگیر بماند و بدانند با دیدن تصاویر محصول حتما راحت تر سر از ساز و کار شما درمی آورند.
آخر سر اینکه برای مردم هم به اندازه خودتان شعور و عقل قائل شوید! اینکه القا کنید که محصول شما از نان شب هم برای هر کسی واجب تر است، تا حد زیادی مضحک است. مدام از باید و نباید استفاده نکنید و وقتی با صدای یک دختر ۱۹ ساله به یک راننده تاکسی با ۴۰ سال سابقه می گویید «اگر اتومبیل دارید حتما باید از این کپسول های آتش نشانی ما هم داشته باشید وگرنه زندگیتان بر فناست»، طبیعی است که گوشی رویتان قطع شود.
۳- اینترنت
اینکه نباید اینترنت را دست کم گرفت گفتن ندارد. وقتی هنوز نه دفتر دستکی دارید و نه کسی خبر از کاروبارتان، اینترنت می تواند یک تنه همه چیز باشد. از راهکاری برای جذب مشتری گرفته تا جایی برای تبلیغات تا پیشخوان فروش و وسیله ارتباط با مشتری ها اما همه اینها وقتی نتیجه می دهد که اشتباهات رایج را کنار بگذارید.
ایمیل آدرس: گر ایملیتان را در ۱۳ سالگی ایجاد کرده اید و آدرسش را ۱۹۹۰_Sindrella گذاشته اید بهتر است یک ایمیل جدید با آدرس کوتاه و خوش خوان برای کارتان روبراه کنید. به سفارش ها و ایمیل هایی که از مشتریان به دستتان می رسد، بی توجه نباشید.
وب سایت: ایجاد و طراحی وب سایت آنقدرها سود پشتش خوابیده که هزینه اش را جبران کند. امروز برای خیلی ها دنیای مجازی از دنیای حقیقی واقعی تر است. اگر نشان رسمی از شما در این دنیا پیدا نشود، جدیتان نمی گیرند. وبسایت تان را به روز نگه دارید.
هوم پیج نباید آنقدر شلوغ باشد که مشتری سر از کتگوری ها درنیاورد. همه چیز را هم پنهان نکنید. در صفحات داخلی استفاده از نمایه ها یادتان باشید. کالکشن هایی از تصاویر محصولاتتان هم در آلبوم های کم حجم قرار بدهید. با کامینگ سون ها مشتری ها را کنجکاو و منتظر نگه دارید تا دوباره به سایت سر بزنند. کلید لینک پیجتان را در شبکه های اجتماعی مختلف در وبسایت بگذارید. اگر کل تمرکزتان برای تجارت را روی تجارت اینترنتی گذاشته اید، از همه مهمتر این است که به جستجوگرها خودتان را معرفی کنید. از تبلیغات کلیکی گوگل بهره ببرید و با مشاوره های سئو سایتتان را بهینه کنید. از SEO (یا nosearch engine optimization) همین قدر داخل پرانتز بدانید که تکنیک هایی در برنامه نویسی وبسایت هستند که باعث می شوند برای جستجوگرها جذاب باشد و رتبه سایت در موتورهای جستجو بالا برود. می توانید با استفاده از سئو، سایت را تا حدی بهینه کنید که در صفحه اول جستجوها نشان داده شود!
شبکه های اجتماعی: چه نعمتی بزرگتر از اینکه بدون اینکه کسی بخواهد زحمت وارد کردن آدرس سایت را به خودش بدهد، هر روزی در جریان آخرین کارهایتان، آخرین قیمت ها، تخفیف ها ، شعبه های جدید و ... قرار بگیرد؟ و شما را دنبال کند؟ چه بسا که خیلی ها اصل تجارتشان همین پیج هاست و پول هایی میلیاردی که جابجا می شود و بعضی ها بعد از اینکه کارشان گرفت، سرقفلی پیج را به فروش می رسانند (پارسال همین حوالی با سروش رضایی انیماتور «چند لایک داره؟» مفصل درباره این تجارت ها صحبت کرده ایم) حسن خوب دیگر استفاده از شبکه های مجازی ارتباط دائم با مخاطبان است. هم به راحتی فیدبک می دهند، هم از تعداد لایک ها و پلاس ها، می توانید کارتان را ارزیابی کنید.
افت این پیج ها هم البته یک چیز است. افراط اینکه شما یک کتاب نوشته اید و حالا می خواهید از طریق همین پیج ها به دوستان و آشنایان و بیگانگان معرفی اش کنید، کار پسندیده ای است اما اگر به مدت یک ماه هر ۴۵ دقیقه یک بار یک پست جدید درباره همین یک دانه کتاب بیاید روی وال، مخاطبانتان نه تنها از خرید کتاب زده می شوند بلکه ممکن است اکانتشان را طوری تنظیم کنند تا دیگر بالکل پست هایتان از جلوی چشم هایشان رژه نرود و فرصت نفس کشیدن داشته باشند.
پس هر چند این شبکه ها ارزان ترین و در دسترس ترین هستند اما برای حفظ دوستی ها هم که شده، در تبلیغ هایتان کمی خست به خرج دهید. اگر هر روز یا شب سر یکساعت مشخص مطالب را پست کنید، ناخودآگاه فالوئرهایتان عادت می کنند و منتظرتان می مانند. ضمنا کارکردهای هر شبکه اجتماعی را بدانید و یک مطلب را همه جا عینا پست نکنید. اگر هم دنبال روابط کاری حرفه ای می گردید، لینکدین برای شما طراحی شده است.
۴- تبلیغات سنتی و کاغذی (!)
تبلیغات محیطی، آگهی ها، بروشورها و کاتالوگ ها برای معرفی محصولاتتان هنوز هم جواب می دهد. از تاثیر اساسی تصاویر، گرافیک و نمایه ها در آگهی هایتان بی خبر نباشید. همه قشر آدمی را درگیر می کند. هر جایی می توانیدپخش کنید یا در بردهای مخصوص سطح شهر نصب کنید. هم لب مطلب را می تواند مختصر و مفید بیان کند، هم دنگ و فنگ چندانی ندارد.
در کنار تبلیغات کاغذی داشتن کارت ویزیت هم به طور کلاسیکی شما را از حالت آماتوری خارج کرده، حرفه ای نشان می دهد. بدهید یک دوست گرافیست و طراح کاربلد کارتتان را طراحی کند و طراحی اش را به دست انتشارات و چاپخانه نسپارید.
کارت ویزیت را با کاتالوگ اشتباه نگیرید و از اطلاعات ریز و زیاد، پُرش نکنید. در حد مشخصات خودتان، تخصصتان، آدرس، شماره تلفن و آدرس الکترونیک کفایت می کند.
اگر هنوز دنبال ایده ای برای راه اندازی یک کار هستید، نگاهی به این لیست بیندازید
بخورید و بیاموزید
۱ - آموزش بدهید: اگر سرمایه تان صفر صفر است، از تخصص و سوادتان استفاده کنید. معلمی آنقدرها هم که از نگاه ما شاگردها دیده می شود، ترسناک نیست.
۲- نماینده شوید: نمایندگی مجلس را عرض نمی کنیم. هر چند آن هم بد فکری نیست اما اگر خودتان ایده ای ندارید، مجوز نمایندگی فروشگاه ها یا رستوران های زنجیره ای یا شرکت های مخابراتی مثل ایرانسل و همراه اول را بگیرید.
۳- تولیدی راه بیندازید: تولیدی پوشاک یا کارهایی که شاید به تخصص بالایی هم نیاز نداشته باشند. کارهای دستی، زیورآلاات و محصولات نسبتا ارزان اما پرسود جواب می دهند.
۴- غذاسازی کنید: خوردنی ها همیشه پیروز می شوند! شاید آشپزخانه زدن و توزیع غذا کار پرهزینه و زحمتی باشد اما بسته بندی محصولات غذایی و توزیع شان همیشه آسان است و ارزان. در خانه هم امکانپذیر است. مواد غذایی خام مثل حبوبات، خشکبار، نان فانتزی و ... را بخرید و با بسته بندی برندی جدید توزیع کنید. یا بروید سراغ انواع ترشی ها و مرباهای خانگی و ... اصلا فیدیلیو که قبلا برایش پرونده رفتیم را که یادتان هست؟
۵- تکنولوژی مند باشید: از دنیای تکنولوژی جا نمانید. فضای مجازی، گسترش و نفوذ سیستم عامل های جدید، پیشرفت فناوری های آی تی، وسیع تر شدن هر روز دنیای گجت ها و ... می شود در این فضا کلی نیاز جدید کشف کرد. این روزها تب ساخت اپلیکیشن های اندرویدی آنقدر داغ شده که به امتحان کردنش بیارزد.
۶- فرهنگی باشید: خدا زیاد کند این روزها همه بند موسیقی زده اند و اتفاقا خوب هم پول درمی آورند. در همین حد که چهارتا ساز زدن بلد باشید و یکی هم صدا داشته باشد، برای شروع کافی است. سازها ربطی به هم نداشت هم مهم نیست؛ تهش اسم تلفیقی می گذارید رویش و خلاص!
برگزاری ایونت های فرهنگی دعوت از سلبریتی ها برای قصه خوانی و فروختن بلیت های چند ده هزار تومانی به خلق الله هم فال است هم تماشا.
7- تور راه بیندازید: یک اجاره یکروزه اتوبوس و رفتن به نقاط گردشگری همین حوالی شهرتان. مدیریت کردن بلد باشید، بعید نیست چند سال بعد شرکت مسافرتی تان پا بگیرد.
8- ایده های جدید رو کنید: همیشه لازم نیست از اول شروع کنید. اگر یک بوتیک دارید، یک نفر را به عنوان مشاور مد به مشتریان معرفی کنید، ببینید همین خلاقیت های کوچک چه تاثیری در فروشتان می گذارد.
نظر کاربران
عالی بود