۱۰۱۸۶۲۶
۵۰ نظر
۵۰۹۸
۵۰ نظر
۵۰۹۸
پ

چرا هر چیزِ «دخترانه» در ایران، دردسرساز می‌شود؟

چرا هر چیز «زنانه» و «دخترانه» در ایران موجب سوتفاهم است؟ کدام نگاه از سمت کدام‌ها باعث دردسرشده؟ این مطلب جالب را بخوانید درباره راه‌اندازی اولین مدرسه دخترانه در ایران.

وب‌سایت میدان - المیرا بهمنی: این مقاله می‌کوشد نشان دهد مخالفت مذهبی‌نماها با آموزش دختران، چه تاثیری بر ظهور «گفتمان امنیت» و مطالبه آن از سوی ملی‌گرایان زن و مرد در عصر مشروطه داشت و در مقابل وام‌گیری مذهبی‌نماها از گفتمان ملی‌گرایانه چه تاثیری بر مناسبات جنسیتی این دوره گذاشته است.

چرا هر چیزِ «دخترانه» در ایران، دردسرساز می‌شود؟

در ۱۲۸۵ش زمانی که بی‌بی‌خانم استرآبادی یکی از اولین مدارس دخترانه را تاسیس کرد چندی نگذشت که با حمله و غارت مخالفان مدرسه به تعطیلی کشانده شد. افضل وزیری فرزند بی‌بی‌خانم و از فعالان زنان آن دوره، مخالفت سنت‌پناهان را اینگونه روایت می‌کند: «[یکی]فریاد زد: بر آن مملکت باید گریست که در آن دبستان دوشیزگان باز شده است. مردم هم زار زار گریستند و در محله خود ما آقای سیدعلی شوشتری ورقه‌ای چاپ کرد که عنوانش از این قرار بود که این دبستان دوشیزگان که بی‌بی خانم افتتاح کرده است، این زن مفاسد دینیه دارد، در منزلش تار می‌زند و اجتماع هنرمندان است. این تکفیرنامه‌ی مادرم را دم واگن‌های اسبی، ورقه‌ای یک‌شاهی می‌فروختند. در همان اوقات اوباش محل را هم تحریک کردند تا بریزند و مدرسه را غارت کنند و به‌هم بزنند.»

دو سال بعد همزمان با به توپ بسته شدن مجلس، زمانی که بی‌بی‌خانم نزد مخبرالسلطنه‌ی هدایت، وزیر معارف وقت می‌رود و خواستار بازگشایی مدرسه‌اش می‌شود بهت‌زده با این پاسخ از سوی وزیر مواجه می‌شود که «خانم از من کاری ساخته نیست…با آن‌ها نمی‌توانم دربیفتم.». پس ازچانه‌زنی‌های بسیار در نهایت به او گفته شد که با رعایت دو نکته می‌تواند مدرسه را دوباره راه بیاندازد. نخست باید تابلوی مدرسه را پایین بیاورد؛ زیرا مخالفان معترض بودند که «دوشیزه به معنای باکره است و باکره شهوت‌انگیز!». دوم اینکه لازم بود در شرایط پذیرش دختران تغییراتی به وجود بیاید و به جای پذیرش دختران هفت تا دوازده ساله تنها از دختران چهار تا شش ساله ثبت‌نام به عمل آورند.

در زمانی که مخالفان خشمگین به دبستان دوشیزگان و ساکنانش هجوم آورده بودند نزدیک به چهار سال از اولین تلاش‌ها برای تاسیس مدارس دخترانه در ایران می‌گذشت. ۱۱۸ سال پیش، طوبی رشدیه (دختر میرزاحسن رشدیه) نخستین تلاش نافرجام در تاسیس مدرسه دخترانه را انجام داد که تنها چهار روز تاب حملات خصمانه را آورد. اندکی بعد از انقلاب مشروطه دیگرانی همچون علویه، شهناز و جمیله رشدیه، مهرتاج رخشان و صدیقه دولت‌آبادی از جمله زنانی بودند که با هزینه‌ی شخصی خود مدارس دخترانه تاسیس و اداره کردند. اما این «هزینه»‌ها صرفا مالی نبودند؛ بی‌بی‌خانم استرآبادی را تکفیر و به مدرسه‌اش حمله کردند، به مهرتاج رخشان در خیابان سنگ می‌انداختند و قصد آتش زدن مدرسه‌اش را داشتند و صدیقه دولت‌آبادی بار‌ها در خیابان و حتی در منزلش مورد حمله مهاجمان قرار گرفت.

این قسم حملات به مدارس دخترانه و معلمان و محصلانش در دوره قاجار چنان فراگیر بود که بسیاری از کسانی که قصد گشایش مدرسه داشتند یا مایل به تحصیل دخترانشان بودند، از بیم جان و مال‌شان، عطای «علم‌اندوزی» را به لقایش می‌بخشیدند. چنانچه در بحبوحه انقلاب مشروطه و همزمان با تاسیس مدرسه دوشیزگان، یکی از همین زنانِ توامان مشتاق و مایوس می‌نویسد: «از زنان خواسته‌اید که دستی از آستین درآورده به تربیت بنات خود بپردازند اگر مرد‌های بی‌تربیت بگذارند. بار‌ها به خیال این بی‌بضاعت رسیده که به زور مختصر مدرسه‌ای باز کنم و فایده‌ای هم ببرم. افسوس که تاسیس این اساس نشده بسته خواهد شد»

چرا هر چیزِ «دخترانه» در ایران، دردسرساز می‌شود؟

تاسیس اولین مدارس هرچند از تهران آغاز شد، اما متجددان در اصفهان، رشت و مشهد نیز به‌سرعت دست‌به‌کار شدند. حکایت تهدید‌ها وتکفیر‌هایی که شاهزاده فروغ‌السلطنه آذرخشی، موسس اولین مدرسه دخترانه در مشهد، با آن روبرو شد شرحی دقیق از شیوه‌ی مبارزه‌ی اولین زنان مدیر به‌دست می‌دهد. عزیزه شیبانی، شرح منازعات مادرش با مخالفان را چنین روایت می‌کند: «مادرم دید خیلی از این عالم‌نما‌ها اذیت می‌کنند و می‌گویند دختر نباید سواد داشته باشد و گرنه نامه عاشقانه می‌نویسد تهدید کردند که مدرسه را می‌سوزانند و خراب می‌کنند. مادرم ایستادند و گفتند خیلی‌خوب هروقت شما آمدید سوزاندید و خراب کردید، آن روز مدرسه را می‌بندم. مادرم سه سال مبارزه کرد و در سال ۱۲۹۳ ساختمان مدرسه آماده شد». فروغ‌السلطنه برای حفاظت از مدرسه‌اش از مردان منزل برای مقابله با مهاجمان احتمالی کمک گرفت: «آن‌ها که دائما این حرف‌ها را میزدند حاضر نبودند که خودشان را با اسلحه روبرو کنند.

چون سه تا از برادر‌های بزرگ من با سه تا از نوکر‌های خانه اسلحه به دست شب و روز از مدرسه مراقبت می‌کردند و مواظب بودند به دخترانی که به مدرسه می‌آیند کسی صدمه نزند» در نهایت مخالفین که از حمله به مدرسه مایوس شده بودند «فقط تهدید میکردند، و تکفیر می‌کردند و می‌گفتند این آدم، آدم خدانشناسی است.» در نهایت شیبانی نتیجه می‌گیرد که حضور نگهبانان مدرسه منجر به ایجاد حس امنیت و اطمینان خانواده‌ها درمقابل آزارگران شد «بعد هم کم‌کم مردم جرات پیدا کرده بودند تا بچه‌هایشان را به مدرسه بفرستند و مدرسه خیلی شاگرد پیدا کرد. یعنی وقتی مردم مطمئن شدند که دیگر کسی با آن‌ها کاری ندارد بچه‌هایشان را در خیابان‌ها کتک نخواهند زد، دخترانشان را آوردند به مدرسه مادرم»

هم‌زمان با تاسیس مدرسه «فروغ» در مشهد، آذرمیدخت نیکروان در رشت اقدام به تاسیس مدرسه کرد که با شکستن شیشه‌ها با سنگ و کلوخ مواجه بود. سه سال بعد روشنک نوع‌دوست دبستان سه‌کلاسه‌ی خود را در رشت تاسیس کرد و بار فشار‌های اجتماعی را به جان خرید تاجایی که «بقال سرگذر او را روسپی بخواند و به آن حرامی نمک نفروشد»

نگرانی روزافزون تجددخواهان از واکنش‌های خشماگین سنت‌پناهان را باید در پرتو گفتمان گسترش‌یابنده‌ی «امنیت» در دوره پسامشروطه بررسی کرد. گفتمان امنیت در این دوره که علاوه بر مرز‌های جغرافیایی خارجی و داخلی، بر کنترل امکان‌های پرکتیس «شهروندی مدرن» و ابعاد اجتماعی آن نیز سیطره می‌یافت، مجال بقای خود را در قدرت‌گیری پلیسی منظم می‌دید. دربسیاری از متون این دوره درباب مدارس، نیاز به وجود یک پلیس منظم و یکدست و دولتی مقتدر برای حمایت از اقلیت تجددخواه پیوسته تکرار می‌شود.

نمونه‌ای از این دست نوشته‌های ناظم‌الاسلام کرمانی است که در روزنامه‌اش به نقل از میرزا سیدمحمدصادق طباطبائی، مدیر مدرسه‌ای، بر لزوم تامین امنیت دختران محصل تاکید می‌کند و فقدان پلیس منظم و مقتدر را مانع اصلی در گشایش مدارس دخترانه می‌داند: «چیزی که مانع ایجاد و افتتاح مکاتب دخترهاست، نبودن اداره‌ی بلدیه‌ی منظم، نداشتن پلیس مرتب، ممانعت جهله و معاندین و نداشتن زن‌های معلمه‌ی بااخلاق و ترتیبات صحیحه و کتب درسی کلاسی و عدم امنیت و اجرای مجازات خائنین [است]…

در موقع ترخص دختر‌ها محافظت آن‌ها در کوچه و خیابان‌ها از هیات اجتماعیه‌ی الواط و اشرار و جوانان جاهل و اصحاب عزب بی‌تربیت چگونه می‌شود کرد و اگر یک نفر از الواط و اشرار با یکی از ذختر‌ها طرف شد و اسباب زحمت فراهم آورد، که ممانعت می‌کند و کی نجات می‌دهد و استطاعت اینکه برای چند نفر از آن‌ها یک فراش مستحفظ مقرر داریم نداریم. پس باید اول اداره‌ی پلیس و نظمیه را مرتب کنیم، آن‌وقت موجبات تاسیس مدارس دختر‌ها را فراهم آوریم که اگر وقتی یک نفر جاهل معترض یکی از بنات شد، فورا پلیس او را گرفته به اداره‌ی نظمیه برد و در آن‌جا بدون ملاحظه مجازات دهند.»

بی‌بی‌خانم در جایی دیگر این نگرانی محافظه‌کاران را نشانی بر سست‌ایمانی آنان می‌داند: «این مطلب را هر قسم جواب بدهم قلبم آرام نمی‌گیرد به این جهت که معلوم می‌شود به درجه‌ای در مذهب و دین اثنی عشری شبهه دارید که اطلاع ما زنان را منافی قبول دین و مذهب می‌دانید.»

این تفسیر‌های «برابری‌خواهانه» از روایات،در آمیختگی با گفتمان ملی‌گرایانه نزد ایرانیان ملی‌گرای دوره مشروطه که توسعه، تجدد و ترقی ملی را مهم‌ترین هدف خود می‌دانستند، امکان پردازش تفاسیر جدیدتر و پیچیده‌تری از آن‌چه مساله‌ی زن نامیده می‌شد را فراهم آورد. بسیاری از نویسندگان جراید تجددخواه، ریشه مشکلات وطن را در محرومیت زنان از تحصیل می‌دیدند. برخی همچون بی‌بی‌خانم استدلال میکردند که «نصف ترقی مملکت بسته به دانستن زنهاست» و برخی همچون طایره ترقی را یکسره به آموزش زنان پیوند می‌دادند: «در هر مملکتی که طایفه‌ی اناثیه بی‌تربیت ماندند در آن مملکت ترقی و تمدن غیرممکن است، زیرا که تربیت و تمدن اطفال به عهده مادر است»

سه سال بعد از مشروطه، شرف‌نساء گیلانی، رواج خرافه میان زنان و ناتوانی در تربیت فرزندان سالم را نتیجه‌ی منع تحصیل دختران می‌داند و نیاز به گشایش مدارس دخترانه و تعلیم خانه‌دای و بچه‌داری را در کنار آموزش ریاضی، جغرافیا و اقتصاد از آن جهت لازم می‌داند که اولین گام در راه ترقی ملی، آموزش مادران آینده‌ی وطن است «زیرا که آغوش ما برای بچه‌های ما اولین دبستانی است که پسر و دختر همه‌ی فرزندان وطنی ناچارند که در آن دبستان تربیت بشوند…اگر اولیای امور مایل‌اند که اسباب تحصیل و تسهیل ترقی ایران را فراهم کنند ناچار باید تربیت را از دوشیزگان شروع فرمایند که بهره‌اش عام باشد.»

شهناز رشدیه (آزاد) نیز با همین استدلال از اولیای امور می‌پرسد: «آیا مادران دانا با مادران نادان یکسان‌اند؟ هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون؟»

چرا هر چیزِ «دخترانه» در ایران، دردسرساز می‌شود؟

در همین‌دوره بود که تقسیم جنسیتی کار درخانه از مهم‌ترین اهداف تجددخواهان و رکن اساسی پرورش فرزندان وطن‌پرست و ترقی مملکت دانسته می‌شد و اندک‌اندک نسبت آن با مدارس دخترانه‌ی جدید واضح‌تر. در ۱۳۲۹ق ادیب‌الممالک فراهانی نطقی در باب لزوم آموزش دختران به عنوان مادران و پرورندگان پسران وطن‌پرست ایراد می‌کند: «بدانید و آگاه باشید که عمده محرومی ما از ترقی و سعادت، همان سوء تربیت فرزندان بوده است و سوءتربیت حاصل نشده است مگر از فقدان کمال در مادران، زیرا برای اطفال اهمیت مادر بیش از پدر است:، چون پدر پدیدآورنده است و مادر نگهدارنده. پدر پدید می‌آورد و مادر می‌پرورد. آوردن کاریست که همه‌کس داند و پروردن امری است که هرکس نتواند»

همزمان با بسط گفتمان تجددخواهانه که بر آموزش زنان و نقش همسری و مادری آنان تاکید می‌کرد، مقاومت دلواپسان نظم جنسیتی موجود نیز تنها به تکفیر و تهدید جانی محدود نشد.

روایت‌های مخالفان که در ابتدا هم‌صدا با شیخ‌فضل‌الله بود، رفته رفته با ادغام دل‌نگرانی‌های وطن‌پرستانه از «استیلای بیگانگان»، صورتی ملی‌گرایانه به‌خود گرفتند؛ با این تفاوت مهم نسبت به ملی‌گرایان مخالفشان که در مفصل‌بندی محافظه‌کاران از نسبت مدرسه دخترانه و استقلال ملی، نابودی کشور نتیجه‌ی نابودی اعتقادات و نتیجه‌ی آموزش و آزادی دختران دانسته می‌شد؛ بنابراین از نظر آنان محروم کردن دختران از شرکت در مدارس نوین اولین گام در حفظ استقلال ملی درنظر گرفته می‌شد.

یکی از روایت‌هایی که بر پیوند آموزش دختران و نابودی وطن تاکید می‌کرد داستان عبرت‌آموزی است که شیخ محلاتی نگاشته است. داستان با گفتگوی حاجی نظر تجددخواه و همسایه‌اش سلیمان سنت‌پرست آغاز می‌شود. حاجی نظر پس از نطقی غرا در باب اهمیت مدارس نوین و آموزش دختران، دلیل امتناع سلیمان از فرستادن دخترانش به مدرسه را جویا شده و در پاسخ می‌شنود «تا در حالت جهل و توحش بمانند».

دلواپسی سلیمان در این مورد تنها به رقص و موسیقی محدود نمی‌شود و به‌طور کلی تکالیف مدارس را در برمی‌گیرد «چون دختران در اثر ورزش و مشقی که می‌نمایند بسا باشد که بکارت آن‌ها زائل شود».

چرا هر چیزِ «دخترانه» در ایران، دردسرساز می‌شود؟

این روایت ساده‌انگارانه از پیوند آموزش دختران و استیلای بیگانگان به‌هیچ‌وجه یگانه روایت از این دست نبود.

منازعات اجتماعی بر سر حقوق زنان هرچند با آموزش دختران آغاز شد، اما محدود به آن نماند و به سرعت ابعاد اجتماعی و سیاسی جدیدی یافت. بازتفسیر گسترده‌ی متون، اصلاح مفاهیمی، چون شهروند و ملت، تغییر کارکردی در نقش اجتماعی زن به مثابه «ضعیفه» و کسی که «جز زائیدن کاری بلد نبود» به زن به مثابه «مادر فرزندان وطن» و «همسر» مردان، همگی در درون گفتمان ملی‌گرایانه و سنتی صورت گرفت و بر مدرنیته‌ی ایرانی تاثیری ژرف نهاد. آن‌چه که بسیاری از این زنان را دل‌نگران می‌کرد اول از همه وظیفه‌ی اجتماعی-ملی‌شان در قبال مام وطن بود.

از این‌رو عجیب نیست که در آن دوران تمام نقش‌پذیری‌ها و تغییرات ایجاد شده در خانواده هسته‌ای مدرنی که متجددان در پردازش آن دست داشتند (همچون عشق رمانتیک، تک‌همسری، تقسیم جنسیتی کار در خانه، تربیت فرزندان مفید و وطن‌پرست) همگی پس از این تعریف جدید از «شهروند وطن‌پرست» قرار می‌گرفت و در نسبت با آن یا در سایه‌ی آن تعریف می‌شد.

این نگرش شاید به‌نظر فمینیست امروزی چندان خوشایند نباشد، اما برای اولین فمینیست‌های ایران فرصتی بود تا دیگر «ضعیفه» نباشند. هم‌صدایی گروه کوچک اولین فمینیست‌های ایرانی در این منازعات و همراهی مردان تجددخواه ملی‌گرا با آنان، اما چنان در گفتمان ملی‌گرایانه‌ی پایان دوران قاجار طنین انداخت که میرزاصادق بروجردی مشروطه‌خواه، اتحاد خواهرانه‌ی آنان را چنین می‌ستاید و می‌سراید: «الا زنان! همگی یار و متفق گردید/ که نیست درد شما را جز این دوا تدبیر

شوید متحد و یار وغمگسار به هم/ قرین و متصل و بسته هم‌همچنان زنجیر

برای نوع بشر ز علم چیزی نیست/ به وقت حاجت برتر ز هر ظهیر و نصیر»

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    طالبان داشته ایم وقتی طالبان مد نبود. ...

    پاسخ ها

    • بدون نام

      طالبان نه بگو بوکوحرام

    • بدون نام

      و همچنان هم داریم

    • بدون نام

      چرت و دروغ.این تاریخ نیست یه سری خزعبلاته

    • محمد

      ایرانی جماعت سریع شعار زده و جو گیر میشه
      با چنتا شعار دینی و وطن پرستی چنان غروری میگیره که نگو
      و بعد ذره ای فکر نمیکنه که این تصمیمی که من گرفتم عاقبتش به کجا ختم میشه

    • بدون نام

      چرا زنانه نه و دخترانه؟ عوام پسندتره؟ زن انسانه نه چیز جذاب و تزئینی...

    • بدون نام

      طالبان مال افغانستانه و فرهنگ افغانستان هم سوئدی نبوده.کامنتهای عوامانه نگذارید

    • بدون نام

      و کماکان داریم....خوبشم داریم

    • بدون نام

      الان نیست یعنی؟؟!!

    • بدون نام

      خوبه , خوبه!!!
      انقدر ذهن مردم رو درگیر بکنید تا به دولت و اصلاحاتیا کمتر گیر بدن.

  • تصمیم کبری

    متأسفانه جامعه ماافراط وتفریط حاکمه،گاه ازاین طرف بام سقوط میکنیم گاه نسل بعدازآنسوی بام زمین میخوره،انگارکه ما حدوسط نداریم!جالب تر اینکه حافظه تاریخی کم وکوتاه مدت داریم!

    پاسخ ها

    • بدون نام

      دلیلش به مداربندی های مغز برمیگرده
      مداربندی مغزشون اختلال داره

    • بدون نام

      ایرانی جماعت بایه دونه مویزگرمیش میشه بایک دونه غوره هم سردیش میشه هرضرب المثلی در هرجامعه وکشوری دقیقا بیانگررفتارهمون مردمه!

  • بدون نام

    وتاریخ تحریف میشود

    پاسخ ها

    • بدون نام

      لطفا از این گونه یادآوری های تاریخی بیشتر بنویسید دستتان درد نکند .
      البته طیفی از اهالی در سال های ۵۰ با رفتن دختران وآموزش آنها سخت مخالف بودن .

    • بدون نام

      چه تحریفی؟ همش درسته ...

    • بی نام

      از نظر شما تاریخ یعنی هر چی به نفع شما باشد و به نذاقتان خوش بیاید

  • بدون نام

    سنت پناهان ؟ ...

    پاسخ ها

    • بدون نام

      همین دلواپسان امروزی فقط تو طول تاریخ اسم عوض کردن

  • ح

    نگارنده عزیز دلیلش اینست که دختران و زنان سازنده تفکر فرزندان خود هستندوجمع این تفکرها میشوند فرهنگ یک جامعه حال اگر این موجود انسان ساز وتفکرسار توسری خور وبی ارزش به تمامی لحاظ باشد نتیجه میشود فرهنگ توسری خور وبی ارزش ومنخط این همانی است که قدرت طلبان میخواهند.

  • بدون نام

    چون تقوی دربین مردان مسلمان کم شده

  • بدون نام

    بعد پهلوی اومد و دخترها خلبان و پلبس و ورزشکار و چترباز شدن و ...

    پاسخ ها

    • بدون نام

      خواننده رقاصه هم شدند

  • شارون

    بیا!وقتی فرهنگ مردسالار تو جامعه حاکم میشه همینه دیگه!به چشم یه وسیله به زن نگاه میکنن که اختیاری نداره!
    یه مقدار خودتونو تغییر بدید اقایون با فرهنگ چون هنوزم نمونه هاشو میبینیم!!

    پاسخ ها

    • بدون نام

      مادرهای بافرهنگشون اینطوری تربیتشون کرده اند

  • بدون نام

    وچه تلخ و غم انگیز که الان هم به دوره قاجار برمیگردیم منع زنان از دوچرخه سواری ، رفتن به ورزشگاه نابرابری در حقوق طلاق و حضانت فرزندان و قانون کار و..... امان از دست سنت پناهان دلواپس

  • بدون نام

    برای کوچکترین حقوقی که امروز داریم خون دلها خورده اند...

  • بدون نام

    و همچنان ادامه دارد

  • بدون نام

    همیشه عده ای کورکورانه مانع پیشرفت ایران شده اند وهنوز هم هستند که مانع صلح وارامش این کشورند.

  • بدون نام

    مگه الان وضع بهتره؟ الان هم مثل دوران قاجار شدیم

  • بدون نام

    شيخ فضل ا... نورى؟

    پاسخ ها

    • بدون نام

      شیخ فضل الله کسی بود که فتوا داد درس خوندن برای زنان حرامه

  • بدون نام

    در یک کلام مرد ها از زن میترسن و میدونن که زن ها این قدرت رو دارن که هر کاری انجام بدن و هیچ مردی قدرت رقابت عادلانه با زن ها رو نداره برای همین در طول تاریخ سعی کردن با انواع ترفند ها جلوی پیشرفت و مخصوصا آگاهی زن ها رو بگیرن
    و مهمترین حربه شون در مقابل زن همیشه مذهب بوده و به این وسیله حتی تونستن خیلی از زن ها رو هم با خودشون همراه کنن

    پاسخ ها

    • بدون نام

      :)))))))))))))))))) مضحک ترین جملات قرون و اعصار

    • بدون نام

      به این وسیله حتی تونستن خیلی از زن ها رو هم با خودشون همراه کنن!!!!
      پس خوشا به سعادتتون با این هوش و استعدادتون

  • هانا

    حالا ببینید چه کسانی فدا کاری کردند تا ما امروز این همه خانم تحصیلکرده داریم روح همشون شاد از الف تا ی

    پاسخ ها

    • بدون نام

      وای چقد فداکاری، مردیم از این همه فداکاری
      تحصیلات امروز خانم ها رو مدیون دانشگاها و آزادی غربی هستیم که امثال خیلی ها به ناچار باید آن را می پذیرفتند...
      واگرنه اگر دست ما بود که میشد
      زنان را بس بود همین یک هنر نشینند و زایند شیران نر

  • علی طرفدار زنان

    به خاطر اینکه ما آقایون قبول نداریم که خانوما ازما برتر هستند نمی تونیم زن سالار باشیم من مه خاک پای دختران ایرانی هستم

  • امید

    جالبه بدونید دربیشتر خانواده ها پدر ومادر برای دخترشون موبایل آخرین مدل میخرن ولی برای پسرشون یک نوکیای دست دوم چون بابا ها دخترشون رو بیشتر دوس دارن وبه پسراشون اهمیت نمیدن

  • پسر ایرانی

    چرا اصلا پسرا میرن خواستگاری چرا دخترا از پسرا خواستگاری نمیکنن؟چرا باید پسر غرورش له بشه وبره خواستگاری؟

    پاسخ ها

    • بدون نام

      خوب نرو مگه میمیری؟

    • بدون نام

      ولا پسر داخل تمامی زمینه ها هی باید تحقیر بشه

    • هلن

      نرو خو
      هرچند ب نظر منم اگه این فرهنگ جا بیوفته که دخترا «هم»خواستگاری کنن خیلی خوب میشه و این فرهنگ تو ایران نیست
      چون بعد ازدواج تو هر دعوا مردها میکوبن تو سر دختر بیچاره

  • بدون نام

    فرهنگ مردسالار و تعصب مذهبی

    پاسخ ها

    • بدون نام

      همان مردانی که از دامان زنان به معراج رفتند
      ایراد را در خودتان بجویید

  • بی نام

    کلا در ایران دختربودن گناه وجرمه

  • بدون نام

    الانم همینطوره دوچرخه سواری استادیوم رفتن و ...

  • amir

    دختر پسر فرقی ندارن
    اون مال زمان تیغ علیشاه بود

  • بدون نام

    چون خودشون اینطور انتخاب کردند
    اگه بچه تربیت کردن بلد بودند سرنوشتشون این نمیشد

  • بدون نام

    اشتباه می کنیم بخدا

    زن ها قوی باشند فرزندان قوی بار می آرند ،

    البته فقط ایران اینجوری نبوده ، کل دنیا همین بوده ، فیلمهای قدیمی خارجی رو دیدید دیگه ؟

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج