با یکی از عجیبترین تیمهای باشگاهی آشنا شوید
میپرسم اگر یک تیم لیگ برتری پیشنهاد بدهد که برایشان بازی کنی و پول هم بدهند قبول میکنی؟ جوابش منفی است. میپرسم چرا؟ جواب میدهد «چون ما یک خانواده هستیم. من خانوادهام را با پول عوض نمیکنم.»
روزنامه اعتماد: ميپرسم اگر يك تيم ليگ برتري پيشنهاد بدهد كه برايشان بازي كني و پول هم بدهند قبول ميكني؟ جوابش منفي است. ميپرسم چرا؟ جواب ميدهد «چون ما يك خانواده هستيم. من خانوادهام را با پول عوض نميكنم.»
هفته گذشته رقابتهاي ليگ برتر واترپلوي كشور برگزار شد و تيم دانشگاه آزاد موفق شد در فينال تيم نوفلاح را با نتيجه ۱۴ بر ۷ از پيش رو بردارد و قهرمان شود. اين خبري بود كه لابهلاي خبرهاي ديگر در حد چند ثانيه ذهن مخاطبان را درگير كرد و بعد هم به فراموشي سپرده شد، چراكه هيچكس خبر ندارد تيم نوفلاح به عنوان نايبقهرمان ليگ برتر واترپلو چگونه تشكيل شده، چگونه تمرين ميكند و چگونه در مسابقات حاضر ميشود.
داستان تيم واترپلوي نوفلاح يكي از آن داستانهاي جالب ورزشي است. اين تيم برخلاف آنچه تصور ميشود ساختار حرفهاي ندارد و بيشتر به صورت همياري عدهاي عشق ورزش و با مديريت مهدي پنامتاش كه نقش سرمربي و بزرگتر را بازي ميكند اداره ميشود. درست مثل يك خانواده. تيمي كه در آن بازيكناني از رده سني ۱۵ سال تا كاپيتان سابق تيم ملي ديده ميشود. تيمي كه به بازيكنانش پول نميدهد و حتي براي خرج و مخارج از آنها پول هم ميگيرد اما بازيكنانش حاضر نيستند بروند در تيمهاي ديگر بازي كنند و پول بگيرند! در يك استخر غيراستاندارد تمرين ميكنند و به جاي دروازه دو تا «دبه» گذاشتهاند!
تيم نوفلاح از تيمهاي قديمي واترپلوي كشورمان است كه از استخري به همين نام پا گرفته و سالهاست در اين رشته كار ميكند و در همه ردههاي سني نماينده دارد. آنها مصداق بارز پرورش استعداد و استفاده از محصولات خودشان هستند. اين تيم هيچ وقت بازيكني را از تيمهاي ديگر طبق رويه مرسوم به خدمت نميگيرد. پنامتاش در مورد شكلگيري تيم ميگويد: «۱۷ سال است در اين تيم كار ميكنم. يكسري از بچهها مال آن موقع هستند يعني ۵ يا ۶ ساله بودند كه از استخر نوفلاح در سال ۸۳ شروع كرديم. از سال ۹۲-۹۳ كه بچهها بزرگ شدند ما در ليگ دسته يك شروع كرديم و سال دوم به ليگ برتر رسيديم. سال ۹۴ اولين حضور در ليگ برتر را تجربه كرديم. بچهها پول جمع كردند و در مسابقات حاضر شديم. در اين مدت در همه ردههاي سني حداقل دو، سه تا بازيكن ملي داشتهام.»
در سالهاي گذشته روال به اين صورت بود كه بچهها وقتي از يك سني عبور ميكردند راهي تيم سايپا ميشدند و بچههاي تازهوارد جاي آنها را در تيم نوفلاح ميگرفتند. يعني آكادمي نوفلاح دو تا تيم را در بين سالهاي ۹۵ تا ۹۸ ساپورت ميكرد. اما امسال سايپا تصميم گرفت تيم ندهد و براي همين همه بازيكنان نوفلاح در تركيب تيم خودشان به ميدان رفتند. پنامتاش در اين رابطه ميگويد: «امسال سايپا نيامد و ما خودمان دور هم جمع شديم و تيم داديم. اسپانسر كمك كرد و هزينه ورودي را داد و يكسري هزينههاي ديگر را تقبل كرد و بقيه پول را هم اولياي بچهها دادند و شركت كرديم و دوم شديم.»
با اين حال شركت تيم نوفلاح در ليگ برتر به همين راحتي هم نبوده است. تيمي كه حتي در جام باشگاههاي آسيا هم صاحب مقام شده و كلي ورزشكار به تيمهاي ملي ردههاي مختلف سني از نوجوانان تا بزرگسالان معرفي كرده در تامين نيازهاي اوليهشان مانده بود. امسال وقتي در شرايط كرونايي فدراسيون شنا تصميم گرفت ليگ برتر را برگزار كند، براي تيمها مبلغ ورودي درنظر گرفت. تيم نوفلاح نميتوانست از عهده مبلغ ورودي بربيايد بنابراين دست به دامان اسپانسر شد و درنهايت شركت «تاكسينپارت» به عنوان شركت تعاوني تاكسيراني وارد شد و با كمك آقاي ميدري سرپرست تيم اين هزينه را تقبل كرد. شركت تعاوني تاكسيراني تهران خودش يكي از شركتهاي قديمي ايران است كه كه در سال ۴۲ تاسيس شده است. شركتي كه مديرعاملش يعني آقاي كاظمي ميگويد ما براي تاثيرگذاري در جامعه رانندگان تاكسي و اينكه بتوانيم فرزندان اين افراد را طي تعاملهايي به ورزش بكشانيم به عنوان اسپانسر وارد شديم.
پنامتاش در رابطه با كمك اسپانسر ميگويد: «ورودي ۲۵ ميليون تومان بود و فدراسيون گفت چون شما تيم جواني هستيد، تخفيف ميدهيم. شما ۱۵ ميليون بدهيد. همان را هم ما نميتوانستيم بدهيم. درنهايت آقاي ميدري و برادرشان از طرف شركت تعاوني تاكسيراني كمك كردند و توانستيم در رقابتها حاضر شويم.»
مشكل بعدي بحث هزينه اسكان تيم بود. اين مشكل را خانوادههاي بچهها حل كردند. مربي تيم ميگويد: «چند نفر از والدين بچهها هزينه جا و غذا و اياب و ذهاب را پرداخت كردند. ما به خاطر شرايط كرونايي مجبور بوديم خوابگاه معرفي كنيم. براي همين به خوابگاه فدراسيون تيراندازي رفتيم و آنها از ما پول گرفتند.» از او در مورد وضعيت تمرينات پيش از مسابقات با اين وضع بد مالي پرسيدم و او پاسخ داد: «كرونا هست و ما مشكل گرفتن استخر داشتيم. بازيكن دارم با دو، سه تا مدال آسيايي. خودش از جيبش ماهي ۴۵۰ هزار تومان ميدهد تا اين استخر را بگيريم و پول مربي دربيايد.» مشكل گرفتن استخر براي تمرين را آقاي ميدري سرپرست تيم هم عنوان كرد و گفت: «ما زيرنظر تاكسيراني هستيم و تاكسيراني زيرنظر شهرداري. ما بارها تلاش كرديم از طريق شهرداري استخر كرايه كنيم براي تمرين اما آنها حاضر نميشدند استخرهايي كه خالي مانده و كسي از آنها استفاده نميكند را در اختيار ما بگذارند.»
تيم نوفلاح در حالي با اين شرايط وارد مسابقات شد كه ساير تيمها وضعيت به مراتب بهتري داشتند. پنامتاش به هزينه نيم ميلياردي دانشگاه آزاد اشاره كرد. به اينكه حتي تيم نظامي حاضر در مسابقات هم با بازيكنانش قرارداد مالي بسته بود. وقتي از او پرسيدم شما چقدر به بازيكنانتان پول داديد، گفت: «ما پول هم گرفتيم از بازيكنان. ورودي و تست پيسيآر را كه اسپانسر تقبل كرد. ۹- ۸ ميليون پول اسكان و غذا و رفت و آمد شد كه والدين برخي از بچهها دادند.»
در همين حال به نظرم رسيد كه دانشگاه آزاد به دليل تدارك بهتر و استفاده از بازيكنان باكيفيت موفق به قهرمان شده بود. اين را با سرمربي تيم نوفلاح در ميان گذاشتم و ايشان جواب داد: «يكي از دلايلي كه قهرمان نشديم، همين بود. اول اينكه ما ۵ تا بازي پشت هم كرديم و تيم دانشگاه دو تا بازي كرد و رسيد فينال. دوم هم ميانگين سني بچهها بود. غير از آقا سعيد كه كاپيتان تيم ملي بوده و لطف داشته با ما همراهي كرده بقيه بچهها غير از دو نفر كه متولد ۷۷ هستند بقيه متولد ۷۹ به بالا هستند. حساب كنيد اين بچهها در يك سال اصلا بازي نكرده بودند و به يك باره در بازي فينال گفته شد پخش تلويزيوني دارد. بچهها هول شدند. ضمن اينكه محل تمرين ما ۲۰ در ۱۰ است. استخر استاندارد واترپلو ۳۰ در ۲۰ است. دروازهها را هم كه ديديد.»
پرسيدم بابت نايب قهرماني پاداش گرفتيد؟ جواب منفي بود. برايم سوال شد كه پس آن مبلغ ورودي صرف چه چيزي شده؟ پنامتاش پاسخ داد: «نايب قهرماني هيچ پاداشي نداشت. ورودي را ميگويند هزينه مسابقات است. سالهاست ما درآمدي از شركت در مسابقات نداشتيم. ممكن است ديگران خندهشان بگيرند كه ما چرا شركت ميكنيم. ولي خب علاقه داريم. شايد اگر من مدير باشم بروم با چند جا حرف بزنم آفري بدهم و خدماتي ارائه كنم و بگويم بابت آن خدمات پولي بگيرم. ما يك سال است كار كرديم پول هم داديم دوم هم شديم ولي تهش چيزي نيست.»
در همين حين بچهها از توي استخر خارج شدند. تمرين به پايان رسيده بود. از مربي پرسيدم بچهها اين روزها براي چه تمرين ميكنند؟ و ايشان جواب داد: «تمرين ميكنند براي اردوي تيم ملي و مسابقات بعدي. ما كلا اين شكلي هستيم كه وقتي مسابقات تمام ميشود از فرداش دوباره تمرين ميكنيم. اين را جا انداختيم در خانوادهها و الان ورزش از نان شب برايشان واجبتر شده.»
تمام شدن تمرين اين فرصت را در اختيار ما قرار داد كه با چند تا از بازيكنان تيم هم صحبت كنيم. اولين نفر كاپيتان تيم يعني سيدسعيد ميرمهدي بود. كاپيتان سابق تيم ملي كه با كولهباري از افتخار و تجربه در عرصههاي باشگاهي و ملي اين روزها كنار بچههاي جوان و بعضا نوجوان نوفلاح كار ميكند. بدون هيچ چشمداشتي.
اولين سوالمان از كاپيتان سابق تيم ملي اين بود كه چطور همراه با بازيكناني كه ميانگين سنيشان ۱۹-۱۸ سال است، كنار ميآيد؟ ميرمهدي در اين رابطه گفت: «من الان بين ۱۰ تا ۲۰ سال اختلاف سني دارم با بازيكنان. در اين همه سال كنار هم بوديم و بچهها با اخلاق و رفتار من آشنا شدند. سرمربي تيم هم تذكرات لازم را به بازيكنان ميدهد كه در بازي حواسشان به بزرگتر تيم باشد. ولي به هر حال سختيهاي خودش را دارد. بچهها و همتيميهاي من مخصوصا امسال خيلي جوان و جوياي نام هستند. به همين نسبت هم عجول و اين كار را در بازي سخت ميكرد. مخصوصا در بازي فينال. اما هرچه بيشتر كنار هم بوديم، بهتر شد اوضاع و بازي اصلي كه بايد ميبرديم را برنده شديم و به فينال رسيديم.» ميپرسم آيا شد كه از دستشان عصباني هم بشوي؟ «بله عصباني هم شدم. ولي در مجموع در چند سال اخير خيلي آرامتر شدم و فهميدم اگر قرار باشد هميشه عصباني باشم فايده ندارد و تلاش كردم بيشتر از بازي كردن لذت ببرم.»
سوال بعدي اين بود كه آيا از تيمهاي ديگر پيشنهاد نداشتيد؟ كاپيتان تيم نوفلاح جواب داد: «من خودم كاپيتان دانشگاه آزاد بودم و با اين تيم چندين قهرماني به دست آوردم. تيم دانشگاه آزاد به دليل اتفاقاتي كه قبلا بينمان افتاده بود پا پيش نگذاشت. اما آن دو تيم ديگر يعني پدافند و اميديه پيشنهاد دادند اما به اين نتيجه رسيدم كه اين يك سالي كه گذشت و كنار اين بچهها بودم و دور هم لذت برديم و تمرين كرديم برايم به همان اندازهاي كه تيمهاي ديگر ميخواستند پول بدهند، ميارزد. الان شرايط جامعه به شكلي است كه مسائل مالي حرف اول را ميزند.
من هم در سالهاي گذشته قراردادهاي خوبي به نسبت ساير ورزشكاران اين رشته بستم. من به چيزهايي كه ميخواستم رسيدم و بر قله واترپلوي ايران ايستادم. سند اثبات اين حرف افتخاراتي است كه به دست آوردم. امسال اما ديدم اين دوستي و اين زماني كه در اختيار من گذاشتند تا استفاده كنم ميتواند كمك كند تا چشمم را روي مسائل مالي ببندم و خيلي هم برايم لذتبخش بود.»
در همين حين كه با كاپيتان تيم حرف ميزدم بسياري از بازيكنان در حال رفت و آمد بودند. جو بسيار صميمي بين آنها حاكم بود. از بزرگتر تيم پرسيدم به نظر ميرسد شما بيشتر از اينكه يك تيم باشيد يك خانواده هستيد. ايشان پاسخ داد: «ما چند سال بود كه يك خانواده بوديم و الان هم هستيم. هميشه در همه خانوادهها به اين شكل است كه بعد از مدتي اعضاي خانواده ميروند دنبال استعدادهاي خودشان. خيلي از بازيكنان بودند كه در شرايط خاص به دلايل مختلف مثل مالي يا رسيدن به تيم ملي يا مسائل ديگر جا شدند. خانواده كوچكتر شد اما انسجامش بيشتر شد.
شكلي كه بازيكنان به اين مجموعه وارد ميشود يكي از دلايلش است. همين بازيكناني كه ما داريم دو نسل قبل از بازيكناني بودند كه تازه جدا شدند. كساني با سن كمتر از اينها فعلا در ردههاي سني پايينتر كه ميتوان نامش را آكادمي گذاشت حاضر هستند. ميشود سن بين ۱۰ تا ۱۵-۱۴ سال و تيم زير ۱۷ سال را تشكيل ميدهند. از ۱۷- ۱۶ سالگي هم ميآيند تيم بزرگسالان. اينها سالهاي زيادي كنار هم هستند.»
در همين حين دو بازيكن از كنارمان رد شدند. به من گفته شد يكيشان جوانترين بازيكن تيم است و ديگري كسي است كه با وجود سن پايين و داشتن چندين پيشنهاد حاضر به ترك تيم نشده. بازيك ۱۵ ساله نامش سالار هاشمي است. ميگويد «دو سال است كه در اين مجموعه هستم و امسال اولين ليگي بود كه توانستم شركت كنم.» پرسيدم اگر پيشنهاد مالي بدهند، ميروي؟ جواب داد «ما مثل يك خانوادهايم و آدم هم خانوادهاش را به پول نميفروشد.» و در ادامه قول داد حتي وقتي بزرگتر هم شد همين ذهنيت را خواهد داشت. در ادامه پرسيدم اصلا چه شد كه به واترپلو علاقهمند شدي؟ قبل از اينكه جواب بدهد مهدي پنامتاش از آن سمت سالن گفت: «بگو مربي خوب داشتم.» سالاري هم خنديد و گفت: «اين يك دليلش و دليل دوم هم اينكه به شنا خيلي علاقه داشتم.»
حسين لالهسياه ديگر بازيكن جوان تيم نوفلاح بود كه با ما همكلام شد. همان بازيكني كه با وجود داشتن پيشنهاد چندين ميليوني حاضر به ترك دوستانش نشد. ورزشكاري كه متولد ۱۳۷۹ است و از ۹ سالگي با مهدي پنامتاش كار كرده. ميگويد: «او مثل يك برادر بزرگتر است و در تمام اين سالها همه جوره هواي ما را داشته و همه بچههاي تيم مديون ايشان هستند.» پرسيدم گويا جزو بازيكنان پرافتخار هم هستي. لالهسياه جواب داد: «من مدال قهرماني آسيا در رده سني زير ۱۹ سال، مدال نقره باشگاههاي آسيا در كشور تايلند و سابقه شركت در مسابقات جهاني جوانان را دارم.
در آن مسابقات براي نخستينبار به عنوان يك ايراني در يك بازي بهترين بازيكن شدم.» از او در مورد پيشنهادهايش پرسيدم و چرايي ماندنش. «ميشد در تيمهاي ديگر بازي كنم اما خيلي وقتها منفعت مالي به نسبت دوستي و رفاقت ارزش كمتري دارد.» نكته جالب توجه در مورد لالهسياه اين است كه توانسته علاوه بر موفقيت در ورزش در تحصيل هم بسيار موفق باشد. او در كنكور رتبه سه رقمي كسب كرده و در حال حاضر مشغول تحصيل در رشته نقشهكشي معماري است.
آخرين سوال را از كاپيتان تيم پرسيدم. اينكه آيا ميتوان انتظار داشت كه در ساير ورزشها هم ساختاري مشابه ساختاري كه تيم نوفلاح درست كرده ايجاد شود؟ مير مهدي جواب داد: «حتما در ورزشهاي ديگر هم ميشود. اما منابع مالياش بايد تامين باشد. اين بازيكنان پولي نميگيرند چون محصول و ساخته شده خود تيم نوفلاح هستند و اگر بروند تيمهاي ديگر پول ميگيرند. الگو قابل تعميم است. آن چه نياز دارد عشق و علاقه است. مربيان اين تيم در ردههاي سني مختلف سالهاست با عشق و علاقه و كمترين دستمزد كار ميكنند. اين عشق و علاقه بايد وجود داشته باشد.»
ارسال نظر