آفرود با جیپ ۵۰۰ هزارتومانی!
در این مطلب با یکی دیگر از سربازان ارتش AMC به نام JEEP Renegade آشنا میشویم و قابلیتهای این زیباروی کلاسیک را مورد ارزیابی قرار میدهیم.
در دهه ۵۰ تا ۸۰ میلادی اگر قصد خریداری یک خودروی شاسی بلند و لذت بردن از قابلیتهای خارج از جاده آن را داشتید،می توانستید از میان برندهای آمریکایی یا مدلهای روور انگلستان یکی را برگزینید. در آسیا نیز فقط ژاپنیها بودند که چند مدل را در لیست فروش داشتند و مانند امروز نبود که برندهایی مانند مرسدس بنز، بامو، آئودی، هیوندای و حتی رنو هر کدام چند مدل از این سبک خودروها را در نمایندگیهای خود عرضه کنند. اما تب خرید این گونه خودروها تا آنجا بالا گرفته است که حتی لامبورگینی هم در آینده نزدیک یک گاو خشمگین را به این بخش از بازار روانه خواهد کرد تا از سود سرشار این تب که ما اسم آن را تب بالا نشینی میگذاریم، بهرهمند شود. اما در میان همه خودروهای فورویل سه کهنه سرباز حضور دارند که بیش از بقیه میدان دیدهاند. جیپ از آمریکا، لندروور از اروپا و لندکروزر از آسیا خودروهایی هستند که هنوز هم روح حقیقی آفرود در کالبد محصولاتشان جاریست.
در حقیقت پدید آمدن خودروهای دودیفرانسیل امروزی را باید مدیون مناقشه ارتش آمریکا در ابتدای دهه ۴۰ میلادی دانست. برنده آن مناقشه در میان خودروسازان آن روز شرکت ویلیز اورلند بود و بعدها مدل CJ۱ را در سال ۱۹۴۴ به عنوان مدل شهری وارد بازار کرد. داستان چگونگی تولید و ویژگیهای خودروی مورد نظر ارتش و تغییرات آن در سالهای بعد برای عرضه به بازار فروش روایتی طولانی است که در حوصله این مطلب نمیگنجد اما بیگمان جیپ را میبایست پدر همه دودیفرانسیلهای دنیا نامید. به هر حال ارائه مدل CJ۱ در سال ۱۹۴۴ از سوی ویلیز، سرآغازی بود برای تولید کلاسی از خودروها که امروزه بخش عظیمی از بازار فروش را در سراسر دنیا به خودش اختصاص داه است.
جیپ CJ۷ یا Renegade
Renegade در لغت به معنی برگشته یا بازگشته است البته شاید در فرهنگ آمریکایی معانی دیگری هم داشته باشد .جیپ رنگید از سال ۱۹۷۶ تا سال ۱۹۸۶ از سوی کمپانی AMC که مالک اصلی برند جیپ به حساب میآید، ساخته شد. در طی این سالها سینه رنگید میزبان شش قلب تپنده ۶/۴ و ۸ سیلندر مختلف بود. دو موتور چهارسیلندر به حجمهای ۱۵۰ و ۱۵۱ اینچ مکعب (۲۵۰۰ سی سی) ضعیفترین انجینهای مورد استفاده در این مدل بودند که نمونه ۱۵۱ اینچ مکعبی توسط کمپانی GM به تولید میرسید. البته جیپ از یک موتور دیزلی ساخت ایسوزو نیز با کد C۲۴۰ بهره برد که حجمی معادل ۱۴۵ اینچ مکعب یا ۴/۲ لیتر داشت اما به دلیل عدم محبوبیت موتورهای دیزلی در آن سالها چندان هم مورد استقبال قرار نگرفت. اما پرمصرفترین موتورها نمونه های ۲۳۲ و ۲۵۸ اینچ مکعبی شش سیلندر با آرایش خطی بودند. این دو موتور در حقیقت مربوط به جیپهای دو نسل قبل یعنی مدلهایCJ۵ و CJ۶ میشدند.
به دلیل تولید مدل CJ۵ و واگونیر (دراین مدل هم از این موتورها استفاده شده است) در ایران علاقهمندان با این دو انجین آشنایی دارند. اما تنها موتور ۸ سیلندر خورجینی استاندارد رنگید که از سوی کمپانی بر روی آن نصب شده است انجین ۳۰۴ اینچ مکعبی یا دقیقا ۴۹۵۰ سی سی ساخت AMC است. این موتور با تولید ۱۲۵ اسب بخار نیرو و ۲۹۶ نیوتون متر گشتاور قدرتمندترین پیشرانهای بود که در لیست خرید، انتظار خریداران را میکشید. گیرباکسهای مورد استفاده در این جیپ با اصالت نیز بر ۴ نوع بودند. در میان گیرباکسها ۳ نمونه ۵، ۴ و ۳ سرعته دستی و یک نمونه ۳ سرعته اتوماتیک وجود داشت که ساخت GM بود! این گیرباکس برای جیامرانان آشناست چراکه همان مدل سه سرعته معروف به ۴۰۰ است که به طور دقیقتر با کد GM TH۴۰۰ شناخته میشود و بر روی بسیاری از خودروهای ساخت برندهای اقماری این کمپانی نصب شده است. کمک گیرباکسها نیز توسط دو تولیدکننده آمریکایی تولید شدند که یکی ساخت کمپانی معروف Borg-Warner و دو نمونه ساخت کمپانی DANA هستند.
سرنخهای شناخت Renegade
رنگید در نمای کلی تفاوت چندانی با مدل شهباز تفاوتی ندارد (به دلیل تولید این مدل در کشور و آشنایی خوانندگان با این خودرو سعی میکنیم مقایسهها با مدل شهباز صورت گیرد تا ملموستر باشد). حتی ممکن است علاقهمندان یک شهباز تغییر یافته را با رنگید اشتباه بگیرند! اما دو تفاوت اصلی رنگید با شهباز یکی در طول بیشتر شاسی و دیگری در تغییرات بدنه است که به اختصار درمورد این تفاوتها صحبت خواهیم کرد.
یکی از دلایل هندلینگ بهتر CJ۷ در برابر CJ۵ و CJ۶ طول و عرض بیشتر شاسی آن است. بهطوری که این طول بیشتر شاسی و خاصیت پیچشی آن باعث میشود خودرو کمتر ضربات را به اتاق انتقال بدهد. در ضمن ویل تراک یا عرض محوری بیشتر نیز در عبور از پیچها به یاری این خودرو میآید. طول بیشتر شاسی در این خودرو فاصله محوری یا ویل بیس بیشتر را حاصل میکند به طوری که فاصله محوری شهباز ۸/۹ اینچ یا حدود ۲۵ سانتیمتر کمتر از رنگید است. یکی دیگر از مشخصههای رنگید نسبت به نسلهای قبل حذف انحنای پایینی در و جذب شدن دربهای طرفین در داخل بدنه است. همه رنگیدهای استاندارد به سقفهایی مجهز هستند که به راحتی و بعد از باز کردن چند پیچ باز میشوند تا هوای تازه را به سرنشینان هدیه کنند. جنس این سقفها ترکیبی از فایبرگلاس و چند ماده دیگر است. برای حفظ ایمنی بیشتر نیز جیپ یک رولبار محکم را در پشت صندلیهای جلو به شکل استاندارد نصب کرد تا در لحظات خطرناک به کمک سرنشینان بیاید. تودوزیهای این مدل را جیپ در اوج خوشسلیقگی به شرکت لیوایز که یکی از معروفترین تولیدکنندگان پوشاک در دنیاست، سپرد. یک رنگید واقعی باید نکاتی را که در بالا ذکر شد به شکل درست در خودش جای دهد.
۵۰۰ هزار تومان ناقابل!
محصولات جیپ به دلیل کیفیت و دوام مناسب معمولا قیمتی بیشتر از رقبا داشتند و همین نکته سبب شد در دهه ۵۰ شمسی که رنگید وارد بازار کشور شده بود به دلیل قیمت گرانش در زمره خودروهای خاص قرار گیرد. قیمت این خودرو در آن دوران ۵۰۰ هزار تومان بود و به همین دلیل به جیپ ۵۰۰ هزارتومانی مشهور شد. این در حالی بود که یک پیکان صفر کیلومتر در ابتدای دهه ۵۰ حدود ۲۰ هزار تومان قیمت داشت! از قیمت که بگذریم به مباحث فنیتر میرسیم. این کهنه سرباز رنگید گزارش ما در ابتدا یک خودروی ساده بود که از بیس مناسبی برخوردار بود و فقط به بازسازی کمی نیاز داشت تا دوباره همانند سالهای جوانی آماده صعود به تپهها باشد. به همین دلیل کار از زیر و کف خودرو آغاز شد. در قدم اول کف خودرو با عایق پشم شیشه و زیر بدنه با موم پوشانده شد تا بهترین محافظت در مقابل رطوبت و زنگ زدگی از بدنه صورت گیرد.
سپس با تهیه پارچه فابریک که شرکت Levis با استفاده از آن رنگیدها را تودوزی میکرده است، کار تودوزی این خودرو به بهترین نحو صورت گرفت، که اگر کمی به گوشهها و درزهای داشبورد نگاه کنید، پی به دقت و ظرافت کار میبرید.
خودروی مورد نظر ما آنقدرها هم ساده نیست و مطابق با سلیقه مالکش تغییراتی را نیز تجربه کرده است. در بخش ظاهری رنگ قرمز بدنه تجدید شده است تا رنگید لباسی با پارچه نو و رنگی زنده بر تن کند. سپرهای جلو و عقب که در این مدل ساده هستند با دو سپر دستساز جایگزین شده است. سپرها هر دو با الگوبرداری از سپرهای تولیدی کمپانی WARN آمریکا و در ایران ساخته شده و حتی حرف W لاتین که این کمپانی بر روی سپرهایش نصب میکند را نیز در آن بهکار برده است.
کیفیت ساخت این سپرها فوقالعاده است و تنها نکته منفی آنها را میتوان عدم خاصیت ارتجاعی آنها دانست که در سپرهای آمریکایی وجود دارد. البته ساخت سپری با این خاصیت نیاز به پروسه صنعتی خاص و البته آلیاژ مناسب خواهد داشت، که متاسفانه در دسترس عموم نیست. در سپر جلو یک وینچ ۶۰۰۰ پوندی با برند وارن جاسازی شده است که در سفرهای آفرود میتواند موجب رهایی خودرو از بند بسیاری از موانع شود. بر روی چراغهای عقب نیز محافظهای زیبای فلزی نصب شده است. بر روی درپوش موتور نیز دو قطعه نصب شده که چوبهای اسکی درون آن جای میگیرند. در داخل کابین هم چند قطعه به صورت افترمارکت خریداری و نصب شده که بسیار کاربردی هستند. بین دو صندلی جلو یک کنسول میانی جاسازی شده است که میتوان از جالیوانی آن استفاده کرد و به دلیل عمق مناسبی که دارد اشیاء زیادی درون آن جای میگیرند.
سيستم ضد سرقت دست ساز
در داشبورد یک شیبسنج قرار گرفته که با حرکت در شیبها جیپ M۳۸ نقش بسته در آن به بالا و پایین رفته و شیب را با اشاره به اعداد نشان میدهد. اغلب جیپهای کلاسیک دور موتور نداشتند و رنگید هم از همین دسته است. به همین دلیل مالک یک دورشمار موتور کوچک را در داشبورد نصب کرده تا پیوسته از دور موتور مورد استفاده با خبر باشد.
در زیر صندلی راننده یک پمپ باد برقی کوچک قرار داده شده تا در مواقع لزوم مورد استفاده قرار گیرد. اگر درب اهرم سیستم کنترل کوادراترک (در ادامه درباره این سیستم صحبت میکنیم) را باز کنید، در کنار اهرم گردان این سیستم یک کلید قرمز رنگ را مییابد! این کلید در واقع یک قطعکن برق است که میتوانید با استفاده از آن برق خودرو را قبل از سوئیچ قطع کنید و کلید را با خودتان ببرید تا به هیچ وجه خودرو استارت نخورد! در این صورت خودرو فقط زمانی روشن میشود که کلید را سر جایش قرار داده و بچرخانید تا مدار برق وصل شود. البته این قطعه یک آپشن افترمارکت است که خود مالک آن را تهیه کرده و رنگید به طور استاندارد از چنین آپشنی بهره مند نیست.
فرمان سه شاخه و منقش به نوشته JEEP است که با چرم دورش بسیار خوش دست به نظر میرسد. میله فرمان و جعبه فرمان نیز از جمله قطعاتی است که با برند AGR جایگزین شده و یکی از بخشهایی که رقبای ژاپنی در آن برتری داشتند (نه در همه مدلها) پلوسهای دیفرانسیلها بود. به طور مثال این ضعف در جیپهای شهباز تولید داخل نمود داشت. برای غلبه بر این ضعف پلوسها با انواع افتر مارکت که با استفاده از عملیات فورجینگ ساخته شدهاند، جایگزین شدند. این پلوسها علاوه بر وزن کمتر قدرت بیشتری نیز در تحمل نیروی تنش برشی که بر مقطع آن وارد میشود دارند. فنرهای شمش دست نخورده باقی ماندهاند اما گوشوارهها با نوع قویتر و البته بلندتر جایگزین شدهاند که مقداری هم باعث افزایش ارتفاع خودرو شده اما کمک فنرها از شرکت Rancho خریداری شده است. این کمک فنرها با کد RS۵۰۰۰ برای جذب و دفع ضربات از دو سیال روغن و گاز بهطور هم زمان استفاده میکنند و در افزایش هندلینگ خودرو بسیار موثر هستند. لاستیکهای حائل بین بدنه و شاسی از جنس پولیاورتان هستند. این نوع لاستیک طول عمر بسیار بالایی دارد و در مقابل پوسیدگی ناشی از افزایش و کاهش حرارت بسیار مقاوم هستند.
پيشرانه
موتور استاندارد خودرو تنها نمونه ۸ سیلندر رنگید است که حجمی معادل ۳۰۴ اینچ مکعب دارد. بعضی از مالکان این خودرو به دلیل علاقه به دریافت قدرت بیشتر، موتور استاندارد را با انجین ۳۶۰ اینچ مکعبی کرایسلر و دیگر موتورها تعویض میکنند که هر چند قدرت و شتاب بیشتری را در پی خواهد داشت، اما به عقیده نگارنده به اصالت خودرو لطمه وارد میکند (گرچه خودروهای خاص و آنهایی که برای شرکت در مسابقات آماده میشوند از این قاعده مستثنی هستند). به هر حال مالک خودرو تصمیم گرفته برای دستیابی به قدرت بیشتر همین موتور را با استفاده از چند قطعه کمی ارتقا ببخشد. برای نیل به این هدف مانیفولد ورودی استاندارد را با یک مانیفولد ساخت شرکت Edelbrocke که چند راه بلندتری و صیقلیتری دارد تعویض کرده است. موتور استاندارد به وسیله یک کاربراتور دو دهنه تغذیه میشود که این کاربراتور جایش را به یک کاربراتور Rochester چهار دهانه داده است. به گفته مالک خودرو پس از امتحان چند کاربراتور مثل HOLLEY و... به این نتیجه رسیدیم که کاربراتور راچستر در همه حال و حتی در شیبها، دقیق کار میکند و سوخت بهصورت منظم به موتور میرسد.
به دلیل تزریق سوخت بیشتر به موتور حجم هوا و سوخت بیشتری در فضای سیلندر جای میگیرد. در این حالت باید سیستم تخلیه دود هم ارتقا پیدا کند تا موتور اصطلاحا دچار خفگی و خامسوزی نشود. به همین دلیل سیستم اگزوز استاندارد هم کنارگذاشته شده و هدرزها و مافلرهای Hedman جای آن را گرفته اند. اما قطعات درون موتور مثل پیستون، شاتون، میللنگ و سرسیلندرها استاندارد هستند. مجموعه این تغییرات و البته تقویت سیستم جرقه زنی باعث شده است قدرت موتور تا حدود ۱۶۰ اسب بخار افزایش پیدا کند. گشتاور هم افزایش یافته ولی به دلیل اینکه موتور داینو نشده است عدد دقیقی برای آن نمیتوان بیان کرد و حتی اسببخار هم عددی تقریبی دارد.
گیرباکس این خودرو از نوع ۳ سرعته و به سیستم QuadraTrac مجهز است. این سیستم که مشابه آن در مدلهای گرند چروکی و رنجروور نیز وجود دارد، کمک میکند در زمان حرکت از حالت ایستاده خودرو با استفاده از دودیفرانسیلش راه بیفتد. سیستم در سرعت حدود ۴۰ کیلومتر دیفرانسیل جلو را آزاد میکند و خودرو فقط با دیفرانسیل عقب حرکت میکند. این حالت تا زمانی وجود دارد که راننده اهرمهای کمک گیرباکس را در پایین صندلی خود بکار نگرفته است. زیرا با استفاده از این اهرمها کمک گیرباکس درگیر میشود و شکل این درگیری بستگی به استفاده از کمک سنگین یا سبک توسط راننده دارد.
وقتی رنگید تنی به آب و خاک میزند!
اگر تصور میکنید برای بیشتر دیده شدن و جلب توجه باید یک خودروی چندصد میلیونی بخرید باید بگویم سخت در اشتباه هستید! فقط کافیست با خودروی کلاسیکی مانند رنگید آن هم با رنگ قرمز پشت چراغ راهنمایی بایستید تا ببینید که سرنشینان لندکروزر و بامو چند صد میلیونی با چه تعجب و حسرتی به شما مینگرند. به هرحال اگر وارد مسیرهای آفرود شوید این حسرت برای چندصد میلیونی سوارها شاید بیشتر هم بشود چون آنها قدرت ریسک شما را ندارند!
در مسیرهای خارج از جاده داخل کابین رنگید به جز صدای غرش موتور کمی هم صدای برخورد چرخها با ناهمواریها را میشنوید ولی نباید فراموش کنید شما سوار بر یک جیپ هستید که جَدی نظامی دارد و نباید به دنبال اکوستیک کابین لندکروزر نسل آخر بگردید. اما اگر کمی با نرمی از روی ناهمواریها عبور کنید، مشاهده خواهید کرد که انعطافپذیری سیستم تعلیق مناسب است و کیفیت سواریش شاید بهتر از رنجرور که سیستم تعلیقی با استفاده از فنرلول دارد نباشد، اما بسیار پرقدرتتر و چالاکتر از آن عمل میکند. برای عبور از شیبهای ۳۰ درجه نیاز به دورموتوری بیش از ۱۸۰۰ دور ندارید که نشان از گشتاور بالای موتور دارد. فرمان پذیری خودرو بسیار خوب است و ضربات از طریق ستون فرمان به دستان شما منتقل نمیشود. شتابگیری خودرو در مسیرهای درون شهری نیز کمی با کندی صورت میگیرد که ناشی از سیستم کوادرا ترک و البته دورگیری کند موتور است اما در سرعتهای بالا هرگاه پدال گاز را بفشارید ناامید نخواهید شد.
در پایان توجه شما مخاطبین گرامی را به این نکته جلب میکنیم که شاید یک خودروی کلاسیک آن هم از نوع آفرودش لذت سواری و رانندگی، امکانات و آپشنهای یک خودروی امروزی را نداشته باشد اما ارتباط مکانیکی قطعاتش گویی یک روح را در آن پدید میآورد که فقط مختص به خودروهای همان برند است و لذت واقعی کلاسیک راندن در درک همین روح است. در خاتمه از مالک محترم خودرو که وقت و خودرویشان را در اختیار ماهنامه تخت گاز قرار دادند و دوست گرامی سعید اردستانی به جهت همراهی در این تست صمیمانه تشکر میکنیم.
نظر کاربران
عجب چیزیه.
من يه ميليون مي خرمش
5ملیون میخوامش بده یالا شماره کارت بده
ازتوصیف زیباتون ممنون
لطفآ راجع به QuadraTrac اطلعاتتون رو تکمیل کنید