بزرگترین سقوط های صنعت بازی
حکایت صنعت بازی حکایت «یک شبه ره صد ساله رفتن» و سقوط های از عرش به فرش است. چیزی شبیه داستان هایی که در کتاب ها و افسانه های فولکلور می خوانیم؛ داستان هایی که در عین غیرقابل باور بودن شان بسیاری واقعی اند. خاطره سازانی که به خاطر یک اشتباه کشنده، آینده را از وجود خودشان و عناوین شان محروم کرده اند.
یادگار نابودشده خالق جنگ ستارگان
لوکاس آرتز (Lucas Arts)
«لوکاس آتز» یا همان «هنرهای لوکاس» برای سال ها حکمران ژانر «ادوِنچر» (ماجراجویی) بود و بازی های فراوانی زیر پرچمش تولید شد. این استودیو بین سال های 1987 تا 1988 تعدادی از بزرگ ترین بازی های ماجراجویی را در اختیار مخاطبان قرار داد؛ عناوینی مانند «عمارت دیوانه» (Maniac Mansion)، «سم و مکس»، «راز جزیره میمون» (Secret of Monkey Island) و «گریم فاندانگو» اما از سال 1998 همه چیز دستخوش تغییر و تحول شد.
هنرهای لوکاس روی «جنگ ستارگان» و «ایندینا جونز» تمرکز کرد که نتیجه اش نابودی بازی های ادونچر و جدایی تعدادی از بهترین بازی سازان این استودیو بود. این شرکت بین سال های ۱۹۹۸ تا ۲۰۱۳، ۷۵ بازی تولید (یا «لایسنس») کرد که از این تعداد ۵۹ عنوانش در ارتباط با جنگ ستارگان بود و ۱۶ عنوان مربوط به ایندینا جونز.
سقوط پدر شوتر
جان رومرو (John Rumero)
طی دهه 90 میلادی، «جان رومرو» محبوب ترین بازی ساز جهان بود که به او لقب «پدر شوتر» اعطا کرده بودند؛ بازی سازی که وظیفه طراحی و ساخت مراحل بازی های ساختارشکنی همچون «ولفنشتاین»، «دووم» و «کوئک» را به عهده داشت. اولی نخستین بازی شوتر اول شخص بود، دومی بازی های اول شخص را برای همیشه تغییر داد و آخری هم متحول کننده بخش آنلاین بازی های شوتر به حساب می آید.
تبحر رومرو در طراحی مراحل بود، طوری که امروز پس از گذشت ۲۲ سال، دووم همچنان اثری جذاب و لذت بخش به حساب می آید. رومرو پادشاه استودیوی «اید» (id) بود، اما او نیز مانند دوستش «تام هال» در نهایت ترجیح داد «اید» را ترک کرده و استودی خودش را براه بیندازد. به این ترتیب، استودیوی «Ion Strom» تاسیس شد که در طول حیاتش، مسئولیت ساخت بازی هایی همچون «Deus Ex» را به عهده گرفت. با این حال، رومرو شخصا روی پروژه ای به نام «دایکاتانا» (Daikatana) کار می کرد. عنوانی که ساختش پنج سال طول کشید و در زمان عرضه، به عنوان بزرگ ترین شکست هنری) تجاری صنعت بازی از آن یاد شد.
کیفیت بد این بازی در نهایت بسته شدن Ion را به دنبال داشت. پس از این شکست رومرو به شرکت «میدوِی» (Miday) رفت و در آنجا روی ساخت دو عنوان «Gaukntlet Seven Sorrow» و «Area ۵۱» مشغول به کار شد. هیچ کدام از این دو عنوان به توفیقی دست پیدا نکردند تا امپراتوری رومرو برای همیشه نابود شود.
هاراگیری پیکسلی
سگا (SEGA)
شرکت سگا در اوایل دهه 90 به عنوان یگانه رقیب نینتندو شناخته می شد. کنسول «جِنسیس» به یکی از محبوب ترین محصولات تاریخ بدل شده بود و به نظر می رسید که این شرکت می خواهد در قدم بعدی از رقیب دیرینه اش پیشی بگیرد؛ با این حال، هیچ چیز بر وفق مراد خالقان «سونیک» پیش نرفت و پایه های امپراتوری سگا در سال 1991 متزلزل شد، وقتی آنها اضافه شونده «سگا سی دی» را برای جنسیس عرضه کردند. اضافه شونده ای که گرچه دارای سی دی درایو بود اما بازی هایی به شدت بی کیفیت و قیمتی گران داشت.
متاسفانه سگا از فروش بد این اضافه شونده درسی نگرفت و در اواخر سال ۱۹۹۴ اضافه شونده دیگری به نام «سگا ۳۲X» را روانه بازار کرد. هدف آنها عرضه محصولی بود که بتواند خلأ بین جنسیس و «سترن» (Saturn) (کنسول سه بعدی سگا) را پر کند اما مشکل اینجا بود که سترن به فاصله بسیار کمی بعد از ۳۲X عرضه شده بود؛ حتی در ژاپن ابتدا سترن به بازار آمد و سپس ۳۲X. به این ترتیب ۳۲X به دومین شکست بزرگ سگا بدل شد، شکست هایی که گویا تمامی نداشتند.
در کنفرانس «E۳» سال ۱۹۹۵، سگا کنسول جدیدش یعنی سترن را معرفی کرد. به فاصله یک ساعت، سونی پرده از پلی استیشن برداشت که ۱۰۰ دلار ارزان تر از سترن بود. سترن علاوه بر قیمت گران تر، سخت افزاری به شدت پیچیده هم داشت. به همین خاطر بسیار از شرکای قدیمی شرکت ژاپنی، به سمت رقیب کشیده شدند.
در نهایت سگا در آخرین تلاشش، «دریم کَست» را در سال ۱۹۹۸ عرضه کرد. کنسولی جذاب و متفاوت که نشان می داد سگا از شکست های گذشته درس گرفته اما افسوس که این شرکت خیلی دیر متوجه اشتباهاتش شد. با وجود فروش خوب اولیه و نمرات بالای بسیاری از بازی های این کنسول، سگا در سال ۲۰۰۱ خروجش را از عرصه کنسول سازی اعلام کرد. آنها طی سال های ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۸ متحمل ضررهای هنگفتی شدند و ماندن در بازار کنسول، آنها را به سمت ورشکستگی سوق می داد.
تپه وحشت
سایلنت هیل (Skilent Hill)
در روزگاری که «رزیدنت اویل» (Resident Evil) یکه تاز بازی های ژانر وحشت بود، شرکت «کونامی» عنوانی با نام «سایلنت هیل» (Silent ill) را عرضه کرد که می توان آن را نخستین بازی فلسفی/ ترسناک با کیفیت صنعت بازی دانست. قسمت نخست این بازی در سال 1999 عرضه و با استقبال منتقدان و مخاطبان همره شد. قسمت دوم که دو سال بعد به بازار آمد، جزء اولین عناوین ترسناک پلی استیشن 2 محسوب می شود. گرافیک بازی به طرز اعجاب آوری پیشرفت کرده بود. داستان و شیوه روایی آن هم در نوع خود نوآور بود، طوری که هنوز هم به عقیده عموم دوستداران سری، قسمت دوم بهترین سایلنت هیل تاریخ بوده است.
قسمت های سوم و چهارم هم برای پلی استیشن ۲ عرضه شدند اما کونامی در نسل هفتم، طی تصمیمی بحث برانگیز، استودیوی سازنده این بازی یعنی تیم «سایلنت» را منحل کرد و کار ساخت را به استودیوهای غربی سپرد.
در سال ۲۰۰۷ پنجمین قسمت بازی با نام «Homecoming» عرضه شد که از کیفیت نازلی برخوردار بود. بین سال های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲، در مجموع هفت بازی با نام سایلنت هیل عرضه شدند که هیچ کدام به گرد پای چهار نسخه اصلی نرسیدند. آخرین آنها «Downpour» ساخته استودیوی چکی «واتراگیمز» بود که سایت مشهور IGN با نمره ۵.۴ از آن پذیرایی کرد. کیفیت نازل بازی باعث شد این استودیو مدتی پس از عرضه نخستین و تنها بازی اش بسته شود. کار به جایی رسید که کونامی تصمیم گرفت دیگر با سازندگان غربی برای ساخت نسخه های جدید این سری همکاری نکند.
در سال ۲۰۱۴ شرکت ژاپنی نسخه جدید سری را با نام «سایلنت هیلز» معرفی کرد؛ یک بازی کاملا تازه از این مجموعه که کارگردانی اش را «هیدئو کوجیما» بازی ساز مشهور ژاپنی به عهده داشت و «گی یرمو دل تورو»، کارگردان معروف مکزیکی (هزار توی پن) هم به او کمک می کرد.
از طرفی «ننورمن ریداس» بازیگر سریال «واکینگ دد» هم نقش اصلی بازی را ایفا می کرد. معرفی این بازی با عرضه دموی ترسناک «PT» همراه شد که نشان می داد تیم سازنده به خوبی می دانند دست روی چه عنوانی گذاشته اند. با این حال، جدایی دردناک کوجیما از کونامی باعث شد این سری بازی هم در دفتر شرکت ژاپنی بایگانی شود.
۱۹۸۴ به روایت شرقی ها
کونامی (Konami)
تا همین چند سال پیش کونامی به عنوان شرکتی قابل احترام در صنعت بازی شناخته می شد. شرکتی که طی سال های رونق کنسول های هشت و 16 بیتی، پادشاهی می کرد و در ادامه هم بازی های بزرگ فراوانی را روانه بازار کرد؛ تولید و عرضه مجموعه هایی چون «متال گیر»، «کسلوانیا» (Castlewania)، «کونترا» (Contra)، «سایلنت هیل» و PES.
مشکل اینجا بود که یک طرف ماجرا خالق و سازنده بازی متال گیر قرار داشت که پس از PES، پرفروش ترین مجموعه کونامی به حساب می آمد. این مشکلات در زمان ساخت «متال گیر ۵» اوج گرفت. مشکلاتی که به گفته منابع داخلی، ناشی از هزینه های فراوان ساخت بازی بود که در نهایت به ۸۰ میلیون دلار رسید، آن هم در حالی که کوجیما مجبور شد یکی از چَپترهای بازی را به خاطر مشکلات مالی از نسخه نهایی حذف کند.
توقف ساخت سایلنت هیلز، خسارت دیگری بود که با خروج کوجیما وارد شد. اکنون شرکت ژاپنی در حوزه های دیگری سرمایه گذاری می کند؛ حوزه هایی همچون بازی، اپلیکیشن های موبایل و ماشین های سرگرمی. با توجه به درآمد خوبی که کونامی از این طریق به دست می آورد، بعید است که به این زودی ها شاهد عرضه بازی جدیدی (به جز PES) از سوی آنها باشیم.
خارپشت بدشانس قصه ها
سونیک (Sonic)
طی دو دهه گذشته، «سونیک» فراز و فرودهای فراوانی داشته. خارپشت آبی از سال 1991 تا 1994 نام خود را به عنوان یکی از جذاب ترین برندهای تاریخ بازی های ویدئویی مطرح کرد و به شهرت فراوانی رسید. سونیک جزء نخستین بازی هایی بود که با عناوینی مثل «Sonic 3D Blast» و «Sonic R» دنیای سه بُعدی را تجربه کرد.
در ادامه، سگا دو قسمت از سری «Sonic Adventure» را ارائه داد که هر دو از بهترین نسخه های تاریخ سونیک بودند و تا به امروز از آنها به عنوان جذاب ترین نسخه های سه بعدی خارپشت آبی یاد می شود. متاسفانه پس از خروج سگا از معرصه کنسول سازی، سونیک هم با افتی چشمگیر روبرو شد؛ مخصوصا وقتی این کمپانی، «Sonic The Hedgehog» و در ادامه «Sonic Unleashed» را در اختیار کاربران قرار داد.
دو بازی سه بُعدی کیفیتی به شدت نازل داشتند و باعث بدنامی سونیک در نسل هفتم شدند. مدتی بعد، سگا سعی کرد کمی از اشتباهات خود بکاهد. نتیجه این تلاش، ساخت و عرضه «Sonic Colors» و «Sonic Generations» بود که نمرات خوبی دریافت کردند، مخصوصا دومی که فروشی بالاتر از انتظارات داشت. این بازی که برای ایکس باکس ۳۶۰، پلی استیشن ۳، کامپیوتر شخصی و «۳DS» عرضه شده بود، فروشی چهار میلیون نسخه ای را تجربه کرد که در بین سونیک های جدید، رکوردی محسوب می شد.
متاسفانه اما این موفقیت ها به این معنا نیست که وضعیت فعلی سونیک مناسب است چرا که هنوز هم یکی در میان، شاهد عرضه آثاری ضعیف هستیم؛ آثاری مثل «Sonic Boom: Rise of Lyric». باید قبول کنیم که پس از گذشت ربع قرن، حالا سونیک جایگاه متزلزلی در صنعت بازی دارد.
قلب اژدها
اسپیرو (Spyro the Dragon)
پیش از «رچت و کلنک» (Rattchet & Clank)، این سری «اسپیرو» (Spyro the Dragon) بود که نام استودیو «اینسومنیاک» (Insomniac) را بر سر زبان ها8 انداخت. این بازی در روزگار پلی استیشن 1 از محبوبیت قابل توجهی برخوردار بود، طوری که از سه قسمت اول آن بیش از 12 میلیون نسخه به فروش رفت. امتیاز بازی (مانند «کرش») (Crash) در دستان «یونیورسال» بود و به همین خاطر، اینسومنیاک موقع سوئیچ کردن از پلی استیشن 1 و 2، مجبور شد بازی محبوبش را به والدین تازه ای بسپارد.
ماجرا از این قرار بود که امتیاز بازی در دستان شرکت «Vivendi Universal» بود. «Vivendi» بعدها از یونیورسال جدا شد و امتیاز بازی هم به آنها رسید. با این حال مقصد نهایی اسپیرو جای دیگری بود. امتیاز این بازی و دیگر عناوین «Vivendi» بعدها و بر سر ادغام «Vivendi» و «اکتیویژن» به دومی رسید.
این سری به لطف فروش اسباب بازی هایش یکی از پول سازترین عناوین اکتیویژن شد. هر چند از اسپیرو فقط نامی باقی مانده بود و بس. با توجه به این که سونی در مراسم E۳ پرده از بازسازی سه گانه کرش برداشت، اصلا بعید نیست که در صورت موفقیت اثر یاد شده، سری اسپیرو هم (حداقل در قالب یک بازی ری مستر شده (بازی های قدیمی که با بهبود گرافیکی برای کنسول های نسل هشتم و رایانه های شخصی منتشر می شوند) به آغوش گرم گیمرهای کهنه کار بازگردد.
خنده به شرط حماقت
تونی هاک (Tony Hawk)
سیر نزولی یکسری از بازی ها انسان را به خنده وا می دارد، نه از فرط خوشحالی بلکه از میزان حماقتی که ناشران در ساخت آن به کار برده اند. «تونی هاک» بدون شک یکی از همین مجموعه هاست. قسمت دوم تونی هاک با متوسط نمره 0.98 به عنوان دومین بازی برتر تاریخ از نگاه منتقدان شناخته می شود. این در حالی است که متوسط نمره آخرین نسخه سری («تونی هاک 5») به 29 رسیده که در حقیقت پایین ترین نمره این سری در تاریخ است.
این بازی در دوره پلی استیشن ۱، پرفروغ بود و در زمان عرضه پلی استیشن ۲ هم موفق عمل کرد اما کتیویژن با عوض کردن سازنده سری، همه چیز را به هم ریخت. «Tony Hawk's Proving Ground» که در سال ۲۰۰۷ عرضه شد، آخرین نسخه ای بود که استودیو «Neversoft» (سازنده اصلی سری) ساختش را انجام داد. این بازی با متوسط نمره ۷۲، عملکرد نسبتا قابل قبولی داشت. با این حال اکتیویژن ترجیح می داد بیشتر استودیوهایش روی سری «Call of Duty» کار کنند، موضوعی که در مورد «نِورسافت» هم صدق می کرد.
از آن موقع استودیو «Robomodo» وظیفه ساخت تونی هاک را به عهده گرفت که تا اینجای کار، نماینده بی کفایتی برای ساخت این سری در صنعت بازی بوده. آنها تا به امروز چهار نسخه از سری را درست کردند که موفق ترین شان بازسازی نسخه اول تونی هاک است. البته به دل تان صابون نزنید؛ «موفق» یعنی متوسط نمره ۶۶ از ۱۰۰؛ آن هم برای بازی که تنها یک بازسازی گرافیکی به حساب می آید و بس!
خداحافظی تلخ
تی اچ کیو (THQ)
«THQ» یکی از شرکت های دوست داشتنی صنعت بازی بود که سه سال پیش، برای همیشه به کار خود پایان داد. روزگاری تبحر این کمپانی در ساخت بازی های لایسنس شده بود اما با آغاز نسل هفتم روی ساخت بازی های جدید تمرکز کرد.؛ سیاستی که در نتیجه اش، بازی های جذابی همچون «دارک سایدرز»، «هوم فرانت» و «Saints Row» تولید شدند.
THQ همچنین مسئولیت ساخت و نشر تعدادی از بهترین بازی های رایانه های شخصی همچون «Red Faction»، «Dawn of War»، «Company of Heroes» و «مترو ۲۰۲۳» را به عهده داشت اما متاسفانه مسئولان این شرکت با وجود داشتن عناوین خوب فراوان که تعدادی از آنها به شدت پول ساز بودند، اشتباه استراتژیک بزرگی را مرتکب شدند.
در اواسط سال ۲۰۱۰، شرکت THQ تبلتی به نام «uDraw» را معرفی کرد که قرار بود به صورت انحصاری برای کنسول «وی» تولید شود. این تبلت در حقیقت یک نوع قلم نوری بود که برای کودکان ساخته شده بود. سری اول این محصول ۷۰ دلاری با استقبال خوبی روبرو شد، طوری که یک سال بعد، THQ تصمیم گرفت این تبلت را برای پلی استیشن ۳ و ایکس باکس ۳۶۰ هم منتشر کند اما آنها نمی دانستند که اغلب گیمرهای حرفه ای علاقه ای به قلم نوری ندارند.
آنهایی هم که به این محصول علاقه مندند، ترجیح می دهند دستگاهی جداگانه برای خود بخرند. نتیجه این شد که ۱.۴ میلیون نسخه از این تبلت روی دست صاحبان شرکت باد کرد، آن هم در وضعیت مالی نه چندان مناسبی که THQ سعی داشت با عرضه بازی های متفاوت و جذاب، تغییری در آن ایجاد کند اما تولید و عرضه uDraw باعث ضرر ۱۰۰ میلیون دلاری THQ شد و نقش مهمی در ورشکستگی شرکت ایفا کرد.
در نهایت در ژانویه ۲۰۱۳، THQ برای همیشه بسته شد و دارایی هایش به کمپانی های دیگر رسید. «UFC» به دست «الکترونیک آرتز» افتاد، «WWE» و «Evolve» را «۲K» خرید، استودیوی «رلیک» (Relic) و دو عنوان استراتژی بزرگش به سگا رسید. البته نوردیک که تعدادی از بازی های THQ و نام این شرکت را خریده بود به تازگی نامش را به THQ Nordic تغییر داده است. این شرکت که در زمان مزایده حقوق عناوینی همچون «دارکسایدرز» و «Red Faction» را خریده بود، قول داده بسیاری از بازی های THQ را به گود رقابت بازگرداند.
بازنده شماره یک
آتاری (Atari)
آتاری به امپراتوری روم می ماند. جهان را فتح کرد ولی در ادامه سقوطی تلخ را تجربه کرد. این شرکت در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 میلادی، بزرگ ترین بازیگر صنعت بازی بود، چه در عرصه کنسول سازی و چه در تولید بازی. «آتاری 2600» حکومت می کرد و عملا محصولی جلودارش نبود اما تمرکز آتاری روی ساخت بازی های بیشتر و به تبع آن پایین آمدن کیفیت کارهایش باعث شد تا در سال 1983 ورشکست شود.
پس از آن نینتندو با «NES» توانست بار دیگر رونق را به صنعت بازی برگرداند اما دیگر جایی برای آتاری وجود نداشت و کنسول «۵۲۰۰» که در سال ۱۹۸۲ عرضه شد، به توفیقی نرسید. همین سناریو در سال ۱۹۸۶ برای «آتاری ۷۸۰۰» هم تکرار شد. این کنسول ها چه از منظر هنری و چه به لحاظ تجاری، شکست های سختی را تجربه کردند و به هیچ وجه با آتاری ۲۶۰۰ قابل قیاس نبودند.
پس از موفقیت NES و ورود دیگر رقبا، عملا دست آتاری برای بازگشت موفقیت آمیز بسته شد. آنها چند بار سعی کردند نبض بازار را به دست بگیرند اما هر بار با شکست مواجه شدند. آخرین محصول آنها در بازار، «جگوار» بود که تنها ۲۵۰ هزار نسخه از آن به فروش رفت.
البته پس از سقوط صنعت بازی (ورشکستگی عموم سازندگان و ناشران صنعت بازی در اوایل دهه ۸۰ میلادی) آتاری خود به دو بخش تقسیم شد؛ نخست «Atari Games» بود که چندین و چند بار دست به دست شد و در نهایت شرکت میدوی در سال ۲۰۰۳ برای همیشه به کار آن پایان داد.
بخش دیگر «Atari Corporation» بود که بعد از شکست جگوار در سال ۱۹۹۶ ورشکست شد. پس از آن، آنچه از آتاری باقی مانده بود، تنها نام آتاری را به خود ضمیمه کرده بود. اما نفرین آتاری همین جا به پایان نرسید. در سال ۲۰۰۹، شرکت فرانسوی «Infogrames» تمام حقوق آتاری را خرید و امیدوار بود که این شرکت را به روزهای اوجش برگرداند اما تلاش های آنها با شکست مواجه شد و در نهایت اعضای این تیم مجبور شدند روی بازی های شبکه های اجتماعی تمرکز کنند.
آتاری بارها سعی کرد تا روی پایش بایستد اما هر بار با شدت بیشتری به زمین خورد، به همین خاطر کاملا شایسته است که در این فهرست، در سکوی نخست قرار بگیرد.
نظر کاربران
آتاری نوستالژیک ترین وسیله زندگیمه چون تو اوایل کودکی عموم یکی داشت و با دیدن بازیش انقد ذوق زده میشدیم که تا هفته ها شارژبودیم. این قضیه مال 23 سال پیشه
يادش بخير
اول پدرم واسم اتاری خريد کلي بازي ميکردم.بعد سگا خريدم که بازي هايي مثل sonic ,battletoads,mortal combat,street of rage و بسياري از بازيهاي ديگه رو داشت.
مطالب مفيد و نوستالژيک و جالبي بود.با تشکر از زحمتي که براي تهيش کشيديد.