مهمانی آیدین در کنار پدر و مادر
امروز نهمین هفتم دیماهی است که بسکتبال ایران سیاهپوش از دست دادن ستاره جوانش است.
ایسنا: برای نهمین سال پیاپی هفتدیماه اهالی بسکتبال را در کنار هم اما سیاهپوش جمع کرد. از صبح امروز قطعه نامآوران بهشت زهرای پایتخت میزبان مهمانی یکی از ستارههای جوانش بود. امروز آیدین بسکتبال ایران که در اوج درخشش و آمادگی همتیمیهایش را ترک کرد و تنهایی به سفر بدون بازگشت مرگ رفت، برای نهمین سال میزبان خانواده و دوستانش بود.
*این دیماه لعنتی
نخستین ماه زمستان ایران به اندازه کافی برای ورزشدوستان تلخ بود. رفتن جهانپهلوان تختی برای تلخی زمستان ورزش کافی بود اما این دیماه لعنتی تمامی نداشت و یکی از ستارههای جوان ورزش کشور را نیز با خود برد. امروز ملیپوش بلندبالای بسکتبال ایران شاهد حضور خانواده و دوستانش بر سر مزارش بود و میدید که داغ رفتنش برای کسی کم نشده و هنوز هم که هرکس چهره او را بر سنگ قبر میبیند بغض میکند و تا دقایقی قدرت تکلمش از دست میرود. امروز هفتم دیماه 1395 مصادف با نهمین سالگرد پرواز ابدی آیدین نیکخواه بهرامی پسر بسکتبال ایران بود که در المپیکی شدن تیم ملی نقش زیادی داشت اما میدان المپیک را تجربه نکرده رفت.
*حضور مادر و پدر آیدین
در مراسم امروز پسر بسکتبال ایران دکتر محمدعلی نیکخواهبهرامی و دکتر فرزانه ابراهیمی فخار پدر و مادر آیدین حضور داشتند. صمد برادر او و اسطوره بسکتبال ایران همانند اکثر سالهای گذشته جایش خالی بود. حضور در لیگ چین باعث شده تا او چند سالی نتواند در این روز کنار برادرش باشد اما دوستان و طرفدارانش حضور داشتند. حرف از آیدین بود و تواناییهایش. حرف از اینکه حیف شد که نیست و حرف از این که صمد سالم باشد و همیشه بدرخشد. آیدین آرام تماشاگر آمدن مهمانانش بود.
*هوادارانی از نسل جدید
با فاصله از مزار، برخی از دختران و پسرانی با سن و سال کم ایستادهبودند. به ظاهر بر سر مزار نامآور دیگری بودند اما اندک اندک مشخص میشد که انتظار میکشند. حضور خانواده و دوستداران آیدین در کنار مزارش اجازه نمیداد تا این دوستدارانش به او نزدیک شوند. با دسته گلهای کوچکی منتظر بودند تا خلوت شود و راحتتر بتوانند با قهرمان خود باشند. اینکه آیدین در نسل جدید هم رسوخ کرده صحنه جالبی بود که امروز در مهمانیاش به همه نشان داد. دوستان، خویشاوندان، دوستداران و اهالی بسکتبال یکی پس از دیگری میآمدند و میرفتند و با بغضهای شکستهشده سعی داشتند داغ 9 ساله این وداع را کمتر کنند که نمیشد.
*همه که آمدند باران هم آمد
ارسال نظر