۷۱۹۱۳۳
۳ نظر
۵۰۰۹
۳ نظر
۵۰۰۹
پ

طنز؛ در ماجرای برجام هم کار، کارِ انگلیس‌هاست!

شهرام شهيد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي در ستون طنز روزنامنه شهروند نوشت: دایی‌جان ناپلئون گفت: کار، کارِ انگلیس‌هاست. خودشان به ترامپ گفته‎اند سنگ بینداز جلوی پای برجام. من یادم هست در جنگ ممسنی...

شهرام شهيد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ي در ستون طنز روزنامنه شهروند نوشت: دایی‌جان ناپلئون گفت: کار، کارِ انگلیس‌هاست. خودشان به ترامپ گفته‎اند سنگ بینداز جلوی پای برجام. من یادم هست در جنگ ممسنی...

مش قاسم پرید وسط حرفش و گفت: جنگ ممسنی نبود آقا. کازرون بود. شما سوار بر اسب می‎تاختید و این فرماندهان انگلیسی... من یادم هست یک‌بار این خانم شیرعلی قصاب...

شیرعلی قصاب در اتاق را باز کرد و گفت: یکی من را صدا کرد؟

زبان مش‌قاسم بند آمد و از حال رفت. برایش آب‌قند آوردند. دوستعلی درحالی‌ که سر مش‌قاسم را روی کوسن مبل می‌گذاشت، گفت: این اسدلله میرزا پیدایش نیست. نکند...؟ بعد به شیرعلی نگاه کرد و حرفش را خورد. آقاجان گفت: نخیر ایشان به دو دلیل نمی‌توانست در صحنه باشد. اول این‌که چون دیپلمات است، رفته از ته و توی برجام سر دربیاورد. بعدش هم ایشان ممنوع‌التصویر شده و اگر هم نمی‌رفت، باید غاز می‌چراند.

سرهنگ کلاهش را گذاشت روی میز و گفت: خان‌داداش شنیدم این خانم موگرینی گفته برجام در بیمارستان است و باید آن را از بیمارستان بیرون بکشیم.

مش‌قاسم گفت: ‌ای ببم‌جان. حالا این برجام بیچاره بیمه است؟ پول بیمارستانش را چه کسی می‌دهد؟ اصلا دکترهاش توجیه شده‌ اند؟ چون ما در غیاث‎آباد یک بیمارستانی داشتیم. یک روز کدخدای غیاث‎آباد را بردند بیمارستان و از اورژانس عازم اتاق عمل شد. وقتی دکتر از اتاق عمل بیرون آمد، پسر کدخدا پرسید عمل جراحی موفقیت‌آمیز بود؟ دکتر وحشت کرد و گفت: عمل؟ من فکر کردم تشریح داریم! توجیه‌شدن دکتر از هرچیزی واجب‌تر است. اتفاقا در غیاث‎آباد...

دایی‌جان ناپلئون گفت: قاسم. خفه! بعد صدایش را آورد پایین و آهسته گفت: من فکر می‌کنم این انگلیس‌ها خودشان در بیمارستان یک آمپولی چیزی به این مریض بدحال بزنند که همان‌جا رو به موت شود.

شیرعلی قصاب گفت: اگر اجازه بدهید با همین لاشه گوسفند بروم بیمارستان، بزنم این وزیرخارجه‌شان را دو شقه کنم و برجام را بگذارم روی دوشم و...

دایی‌جان ناپلئون گفت: لازم نیست شیرعلی. لازم نیست.

شیرعلی ادامه داد: پس من باید بروم از دیوار سفارت‌شان بکشم بالا. یک گوشمالی اساسی به این نامردهای انگلیسی بدهم که بفهمند...

دوستعلی گفت: شیرعلی‌جان شما بشین همین‌جا از ما مراقبت کن. همان یک‌بار که از دیوار سفارت عربستان رفتید بالا برای هفت‌پشتمان بس است.

شیرعلی گفت: این‌طور که نمی‎شود. من باید یک چیزی را پاره کنم یا...

دوستعلی برای این‌که غائله را بخواباند، گفت: شیرعلی‌جان راستی صبیه محترم و آقازاده‌جان دیپلم‌شان را گرفتند؟

شیرعلی گفت: بله آقا. الان زیر سایه شما در لندن کالج می‌روند. دایی‌جان ناپلئون با شنیدن این جمله فریاد زد: ‌ای وای... خیانت تو اندرونی خانه من. بعد هم غش کرد و افتاد تو بغل آقاجان. مش‌قاسم مامور شد همه را بیرون کند که دایی‌جان بتواند نفس بکشد. دایی‌ جان نفس کشید اما دیگر هرگز آن دایی‌جان قبل نشد.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • سعید

    مردم جونشون به لبشون رسیده تو قرتلنگ میشکنی

  • بدون نام

    یعنی حالا میخواستید انگلیس خبیث کثیف نجس‌رو تطهیر کنید

  • بدون نام

    مطلب از این مزخرف تر ندیده بودم.

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج