طنز؛ افشاگریهای همسایه رییسجمهور
طیبه رسولزاده در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: بعد از اینکه یکی از فعالان سیاسی از جزییات کارهای روزمره رییسجمهور اطلاعاتی به مردم داد، این سوال مطرح شد که چه کسی به خانه ایشان رفت و آمد میکرده که از جیک و پوک او با خبر است؟ همه نگاهها به سمت همسایه رییسجمهور چرخید که از قضا دوست این فعال سیاسی هم بود.
طیبه رسولزاده در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: بعد از اینکه یکی از فعالان سیاسی از جزییات کارهای روزمره رییسجمهور اطلاعاتی به مردم داد، این سوال مطرح شد که چه کسی به خانه ایشان رفت و آمد میکرده که از جیک و پوک او با خبر است؟ همه نگاهها به سمت همسایه رییسجمهور چرخید که از قضا دوست این فعال سیاسی هم بود. با تلاشهای شبانهروزی توانستیم به این شهروند دلسوز دسترسی پیدا کرده و از روش کار و جزییات زندگی رییسجمهور اطلاعاتی به دست آوریم تا با افشاگری آن بتوانیم به شما نشان دهیم که همیشه حق با ماست.
- شما چگونه به خانه رییسجمهور نفوذ کردید؟
+ بنده ابتدا به طور اتفاقی از کنار خانه ایشان میگذشتم. در خانه باز بود. کسی به من اشاره نکرد بیا. ولی من ناخودآگاه نگاهم به داخل خانه افتاد که استخر داشت و صدای جکوزی هم میآمد. بعد رییسجمهور را دیدم که در ساعت ۱۰ صبح با پیژامه و به سرعت به سمت استخر دوید و شالاپی خودش را در آب انداخت. در همان نگاه گذرا میتوانستی آب پرتقال پالپ داری را ببینی که یک برش لیمو هم روی آن بود. نشانههای سرمایه داری در همهجا به چشم میخورد و همین باعث شد من به خودم افتخار کنم که به ایشان رای ندادهام. فردای آن روز به بهانه گرفتن پیاز به در خانه ایشان رفتم. رییسجمهور آمد دم در و دو تا پیاز به من داد. من نگاهی به ساعتم انداختم و دیدم ساعت یک ربع به 10 است. ولی ایشان هنوز با گرمکن در خانهاش میچرخید و سر کار نرفته بود. اگر رییسجمهور سابق بود، بیکار نمینشست و از هفت صبح به سامان دادن اوضاع مملکت میپرداخت. در ضمن همینجا باید بگویم رییسجمهوری که به جای رکابی و شلوار کُردی با گرمکن در خانه میچرخد، چه خبر از درد مردم دارد و چگونه میتواند مشکلات را حل کند؟
- کمی از امکانات منزل رییسجمهور برایمان بگویید:
+ جونم براتون بگه خواهر! ببخشيد. والا من که قصدم فضولی نبود، فقط خواستم جهت اطلاعرسانی به منزل ایشان نفوذ کنم تا مردم بفهمند که به یک فرد اشرافی رای دادهاند. پس طی یک برنامهریزی دقیق آش پختم و یک کاسه آن را برای خانه رییسجمهور اینا بردم. همین امر باعث شد خانم آقای روحانی به من اعتماد کند و من را در خانهاش راه دهد. وقتی وارد خانهشان شدم، دیدم که همه جای خانه دلار ۴۲۰۰ تومانی پاشیده. این در حالی است که ما باید دلار را با قیمت ۵۸۰۰ تومان از دلالهای ارز به زحمت بگیریم. یک لوستر بزرگ هم وسط اتاق آویزان بود که خودش کلی برق مصرف میکرد. هر کدام از بچهها یک اتاق مجزا داشتند. آن هم در زعفرانیه که قیمت خانه خیلی گران است. نگاه به ما نکنید. ما یک خانه نقلی در همسایگی ایشان داریم که دوتا اتاق بیشتر ندارد. از همه بدتر خانم رییسجمهور موقع پذیرایی برای بنده چندتا میوه وارداتی آورد. کسی که این همه ریخت و پاش دارد، چگونه میخواهد درد مردم را بفهمد؟ پس حمایت از تولیدات داخلی کجا رفت؟ با اینکه ساعت پنج بود، من مطمئن بودم رییسجمهور در خانه است ولی همه اهالی خانه انکار میکردند و میگفتند او هنوز از سرکار نیامده. من
خودم از توی اتاق صدای سرفه ایشان را شنیدم.
- برنامه آینده شما چیست؟
+ من جزییات اتفاقاتی را که در خانه ایشان میافتد، برای دوستم گفتهام تا به گوش مردم برساند. البته قرار نبود پوشش بنده لو برود، چون ریا میشد ولی حالا دیگر افشاگريها علنی شده است. دوربین دم در خانه را به سمت خانه ایشان کج کردهایم که ساعت رفت و آمدشان را زیر نظر بگیریم. یک تعداد دوربین شکاری هم تعبیه شده که از داخل خانه هم خبر داشته باشیم. یک زیردریایی هم از استخر خانه بنده به استخر خانه رییسجمهور فرستادهام که آمار شناکردن آقای روحانی را به ما بدهد. البته استخر کوچک خانه ما کجا و استخر جکوزیدار خانه رییسجمهور کجا؟ قول میدهیم در مصاحبه بعدی اطلاعات دقیقتری از رییسجمهور به ملت ایران بدهیم.
نظر کاربران
چقدر لوس و بی محتوی. اره مسخره بازی را کنار بگذارید . هزار نا دربان و گارد داره. چرا تا این حد مزخرف میگویید
این طور ظنزها مسخره است وخود نویسند از همه مسخره تر و بی سعور تر است
بی مزّه و لوس