۶۸۸۸۶۷
۵۰۱۷
۵۰۱۷
پ

طنز؛ شوخی فیزیکی ترامپ و کیم جون اون

علیرضا لبش در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: توی تاکسی نشسته بودم. راننده نگاهی از آینه به عقب انداخت و گفت: آقا یه کم جمع‌تر بشینید یه نفر دیگه سوار کنم. انگار ترامپ و اون قراره مذاکره هسته‌ای کنن که این‌قدر از هم فاصله گرفتن. نترسید بابا اتفاقی نمیفته.

علیرضا لبش در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: توی تاکسی نشسته بودم. راننده نگاهی از آینه به عقب انداخت و گفت: آقا یه کم جمع‌تر بشینید یه نفر دیگه سوار کنم. انگار ترامپ و اون قراره مذاکره هسته‌ای کنن که این‌قدر از هم فاصله گرفتن. نترسید بابا اتفاقی نمیفته.

بغل دستی‌ام کتش را جمع کرد و گفت: ترس داره. تازه میگن اون خیلی آدم شوخی هم هست. ترامپم که قاطی. اگه شوخی فیزیکی با هم بکنن، اون‌وقت هسته همه‌مون میاد جلوی چشممون.

من نگاهی به نیش باز بغل دستی کردم و گفتم: نه شما ترامپی و نه من اعتقادی به شوخی فیزیکی دارم. فقط اعتقادی به نشستن سه نفر پشت تاکسی ندارم. به نظرم باید یکی از این مثلثی‌های بالای جعبه تقسیم برق رو وسط صندلی‌های عقب تاکسی هم نصب کنن تا کسی نتونه بشینه.

خانمی که جلو نشسته بود برگشت و چشم غره‌ای به من رفت و گفت: همین شماهایید که نمیذارید خانوما داخل ورزشگاه بیان. همین شماهایید که کتایون ریاحی رو از ما مردم گرفتید. ببینم ميتونید از فردا کاری بکنید که خانوما حتی نتونن سوار تاکسی بشن.

راننده پادرمیانی کرد و گفت: اون خانم زلیخا که بحثش جداست. اصلا به خاطر همین، برنامه رفته رو هوا.

بغل دستی‌ام زد زیر خنده و گفت: شما خیلی اطلاعاتتون دست اوله. از کجا میارید.

راننده خوش خوشانش شد و دستی به سبیلش کشید و گفت: بماند. تازه شنیدم که خونه یکی از این املاک نجومی بگیرا رو هم خراب کردن.

من با تعجب گفتم: کجا؟

راننده اشاره‌ای به بغل دستی من کرد و گفت: آقا رو باش. خیلی از مرحله پرته. توی ارومیه دیگه. مگه عکساش رو ندیدی؟ خواب بودی؟

با دهان باز گفتم: اونا که یک خونواده بینوا بودن که دو تا بچه ناتوان داشتن.

بغل دستی من گفت: فیلمشونه بابا. تو باور نکن. مثل همین حرکات موزون خانوما جلوی شهرداره که دیدن گندش دراومد با فوتوشاپ سن خانوما رو آوردن پایین که بگن چند تا بچه بودن.

خانم جلویی برگشت و به چشم‌های بغل دستی من با خشم نگاه کرد و گفت: شما مردا همه‌تون مثل همید. زورتون میاد که خانوما این‌قدر توی اجتماع فعال شدن.

راننده دنده‌ای عوض کرد و گفت: خانوم حساب من رو از بقیه مردا سوا کن. من هر روز که میرم خونه، هر چی درآوردم، دو دستی تقدیم خانومم می‌کنم. خانومم میگه: تو خیلی حقوق زن‌ها رو درست و به موقع پرداخت می‌کنی.

خانم جلویی عصبانی شد و با صدای بلند گفت: آقا نگه دار من همین جا پیاده میشم. ببین با کیا اومدیم سیزده به در.

راننده پایش را روی ترمز فشار داد و گفت: خانم هنوز چهارشنبه سوری نشده، سیزده به در کجا بود. مردم روزاشون رو هم گم کردن. به سلامت.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج