طنز؛ ترامپ و اون پشت یک میز!
شهرام شهيدي در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: خبری که جهان را تکان داد. ترامپ و کیم جونگ اون بهزودی با هم دیدار میکنند: ترامپ: سلام مو قشنگ!/اون: دیگ به دیگ میگه مو قشنگ. بالاخره اینقدر پیغام دادی راضی شدم ببینمت.
شهرام شهيدي در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: خبری که جهان را تکان داد. ترامپ و کیم جونگ اون بهزودی با هم دیدار میکنند:
ترامپ: سلام مو قشنگ!
اون: دیگ به دیگ میگه مو قشنگ. بالاخره اینقدر پیغام دادی راضی شدم ببینمت.
ترامپ: اما به من گفتن تو خیلی اصرار کردی. حالا برای من فیلم بازی نکن.
اون: ببین درست صحبت کن . من دستم رو دکمهستها. یهو دیدی بوم.
ترامپ: اوهوکی. دست به مهره بازیه. من اصلا میمیرم برای جنگ بازی.
اون: خب حالا بشین ببینم چه مرگت بود؟
ترامپ: ببین از قدیم گفتن فیلسوف خود را با هسته موضوع سرگرم میکنه و کمپوتساز با گوشت میوه. برای همین من که فیلسوف نیستم مستقیم میرم سر اصل مطلب. چند گیر من میاد؟
اون: عسیسم. من اون، بن سلمان نیستم لپاشو بکشی برات خودشو لوس کنهها. من «اونم.»
ترامپ: کی؟
اون: « اون» دیگه. من خودم «اون» هستم.
ترامپ: من که سر در نمیارم تو چی میگی. اونی یا اون نیستی به خودت مربوطه. اصلا برات ی لطیفه تعریف کنم. یک روز یک پدر مهربان - مثل من - به دخترش...
اون: راستی به ایوانکا سلام برسون. اون که همیشه باهاته .چرا نیاوردیش؟
ترامپ: چون دوست نداره با بچهها دیدار کنه... داشتم میگفتم... پدر به دخترش میگه عزیزم باید خیلی خوشحال باشی. چون پسر دوستم ازت خواستگاری کرده و بهزودی عروسی میکنی. دختر میزنه زیر گریه که: وای بابا. نه. من اصلا نمیتونم از مامان جدا بشم. پدرش خیلی خوشحال میشه. لبخند میزنه و میگه عزیزکم اصلا غصه نخور. حالا که این جوری فکر میکنی خب مامان جونت را هم با خودت ببر.
اون: بیمزه!
ترامپ: خیلی هم خوب بود. این جوک را گفتم که بدونی برای بمبهای هستهای و اتمی شما خواستگار خوب پیدا شده. اگر کسی هم تو کره از رفتن بمبها ناراحت میشه میتونی اون را هم بدی بره.
اون: « اون» منم. هیچ جا هم نمیرم. میدونستم ته ذهن پلیدت فروپاشی ست. زهی خیال باطل.
ترامپ: فروپاشی کدومه؟ من تاجرم.
اون: حالا پس من برات ی جوک دست اول تعریف کنم. خانم رئیسجمهوری آمریکا در بنگاههای مسکن دنبال خانه میگشته تا بعد از اینکه همسرش ریاستجمهوری را تحویل نفر بعدی داد بتوانند در یک خانه شیک با هم زندگی کنند. بعد از چندماه دوندگی و کلی خانه دیدن بالاخره یک واحد از آپارتمان شیکی چشمش را میگیره. بنگاهی ازش میپرسه قرارداد را بنویسم؟ خانم رئیسجمهوری میگه من خودم خیلی پسندیدم اما باید نظر پرزیدنت را هم بپرسم. میدونی بنگاهی چی جواب میده؟ بهش میگه خانم جان از من بپرسی میگم شما معطل نکن و قرارداد این خونه را امضا کن. این روزها شوهر خوب تو آمریکا بیشتر از آپارتمان خوب گیر میاد.
ترامپ: رو یخ بخندی با اون کلاهک مسخرهات!
اون: به کلاهک من بیاحترامی کردی؟ تا عصبانی نشدم دستم را نگذاشتم رو دکمه خواستهات را به من بگو که مذاکره را تمام کنیم.
ترامپ: واقعا میشه هر خواستهای داشته باشم؟
اون: چرا نشه. تو کره یک حکایتی هست . یک زن کرهای میگه من برای تولدم میتونم هر هدیهای از شوهرم بخوام. دوست خارجیش میگه خب امسال چی از شوهرت میخوای؟ زن کرهای میگه: امسال هم مثل هر ١٤سال گذشته ازش میخوام برام یک دوچرخه بخره!
ترامپ: لوس. من اصلا میرم.
اون: برو به جهنم!
ارسال نظر