طنز؛ پیرامون سگبازی و شوهرکُشی!
احمدرضا كاظمي در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: «سخنان بانوي باحياي يزدي، حسودان بدسگالي كه با ناتواني در ابراز محبت، چند شوهر را زنده به گور كرده و سگبازي ميكنند و شوهرشان هم از فرط بيمحبتي آنور دنيا ماساژ ميشوند، واداشت هرچه كينه دارند نسبت به آن بانو كه قطعا محور عشق در يك خانواده گرم است بر زبان آورند!».
بله! آنچه كه خوانديد بخشهايي بود از واكنش جناب آقاي كوچكزاده به ماجراي تشت آب + شير و گلبرگ و بوسه كارشناس خانواده صداوسيماي يزد! حرفهايي كه آقاي كوچكزاده اگرچه در دفاع از عشق و محبت زده ولي خب خشونتش از فيلماي تارنتينو هم به مراتب بيشتره بهخصوص قسمتهاي مربوط به شوهركشي و زنده به گور كردنش که آدم رو شديدا ياد فيلم kill bill ميندازه! البته خب بعضيا اينجوريان ديگه، لفظي كه به كار ميبرن خيلي با محتواي حرفشون همخوني نداره، يه چيزي تو مايههاي «پرويز» كه براي عشق و محبت به «پونه» نميتونه كلمات مناسبي رو پيدا كنه. آقاي كوچكزاده هم همينه وضعش، تازه جديدا مگه نديديد زوجهاي جوان ميخوان قربون صدقه هم برن بهم ميگن «كثاااافت»، «واي خيلي بيشعووووووري» يا «گمشو ديوووووووووووونه»؟، ايشونم دفاعش از مقوله زيبايي مثل «علاقه و دوست داشتن» سبك و سياق چندان قشنگي نداره! براي همينم هست كه شما وقتي حرفاي آقای كوچكزاده رو ميخوني بهجاي اينكه دلت نرم شه و توي افكارت تجديد نظر كني، دلت ميخواد بزني به سيم آخر، يه قمه دست بگيري و بري توی خيابون عربدهکشی! اما خب خدايي شنيدن اين حرفها از زبان يكي مثل آقا كوچكزاده كه احتمالا توي دوران نمايندگيش ۱۰، ۲۰ تا ميكروفون سوزنده و نصف زمانشرو به گفتن «دووووووووووووووو» لابهلاي نطق بقيه نمايندهها گذرونده و به خاطر يك مشت سيبزميني ميخواسته طرح عدم كفايت ریيسجمهور رو كليد بزنه، جاي خوشحالي داره! شما رو نميدونم ولي خب من خودم شخصا دارم نيمه پر ليوان رو نگاه ميكنم و از اينكه ميبينم الان بهجاي اين بزرگوار، آدمي مثل «محمود صادقي» يكي از كرسيهاي مربوط به نمايندههاي تهران رو گرفته؛ نميتونم احساس رضايت نكنم! البته ميدونم يه كرسي و دو كرسي و يه نماينده و دو نماينده، ايدهآل هيچكس نيست ولي خب بههرحال براي كسي كه چهارسال پشت صندلي درب و داغون يه پرايد مدل پايين نشسته بوده، نشستن پشت يه ۲۰۶ تيپ پنج صفر، هرچند به پاي بي.ام.دبليو سواري نميرسه ولي خب به هر حال لذتبخشه!
ارسال نظر