یاسر نوروزی در ستون طنز روزنامه شهروند نوشت: چند وقت پيش خانمي زنگ زد و گفت: «شما دستگاه تصفيه آب منازل نميخوايد؟» گفتم: «خير. دستگاه تصفيه آب منازل نميخوام چون يه منزل بيشتر ندارم كه اون هم مال من نيست؛ مال صاحبخونهست كه الان مونيخه، شايد هم زوريخ. هفته بعد كه برگشت، حتما بهش ميگم شما زنگ زدين!»
یاسر نوروزی در ستون طنز روزنامه شهروند نوشت: چند وقت پيش خانمي زنگ زد و گفت: «شما دستگاه تصفيه آب منازل نميخوايد؟» گفتم: «خير. دستگاه تصفيه آب منازل نميخوام چون يه منزل بيشتر ندارم كه اون هم مال من نيست؛ مال صاحبخونهست كه الان مونيخه، شايد هم زوريخ. هفته بعد كه برگشت، حتما بهش ميگم شما زنگ زدين!»
گفت: «اوهووم... ولي دستگاههاي ما، قابل حمل و نقله. اگه از اين خونه بلند بشين و جاي ديگهاي رو هم اجاره كنيد، ميتونه آب رو تصفيه كنه.»
بابت نفوس بد مواخذهاش نكردم. فقط گفتم: «از لطفتون ممنونم. من تصفيه نميخوام.»
- «ولي ميدونيد اين آبي كه ميخوريد، چقدر اَملاح داره؟» فروشنده سمجي بود. گفتم: «راستش ميدوني چيه خانم؟ من اصلا املاح آب رو بيشتر از خودِ آب دوست دارم. مثل نوشابه گازدار ميمونه. گازش رو بگيريم، بيمزه ميشه» و قاهقاه خنديدم. بازارياب نخنديد. خيلي جدي ادامه داد: «شما ازدواج كرديد؟»
- «بله»
- «ميدونيد اين آبي كه ميخوريد، براي همسرتون هم مضره.»
گفتم: «تازه بچه هم دارم!» گفت: «واااي. شما يه آدم بيرحمايد. ميدونيد ممكنه چه امراضي رو به يه كودك بيپناه منتقل كنيد؟» سرم را خاراندم و پرسيدم: «چه امراضي؟» زن گفت: «اسهال خوني، سرطان لثه، پانكراس، آسم، یرقان...» اسامي را طوري پشت هم رديف ميكرد، انگار درحال فحشدادن به من است.
گفتم: «خانم، آخه يرقان چه ربطي به آب داره؟! بعدش هم پانكراس...» صدايش بالا رفت: «ساكت شو! اگه فكر خودت نيستي لااقل فكر زن و بچهت باش. تو.. تو يه رذلي!» از روي صندلي بلند شدم؛ «ببين! حالا ديگه اگه سفليس هم بگيرم، حاضر نيستم يه دونه از اون دستگاههاي آشغاليت بخرم. فهميدي؟» و منتظر ماندم، اما صدايي نميآمد، جز ضجهنالههاي زني آنسوي خط كه بعد از چند دقيقهاي وصل شد به خاطراتي زخمي و طولاني و مرا مجاب كرد يكي بخرم؛ حتی اگر توانم میرسید، سه یا چهار تا. صحبتهای زن آنقدر جانسوز بود که من بین حرفهایش برای هرکدام از شیرهای خانه یک تصفيهكُن لازم دیدم.
شنيدن فقر و فلاكتي كه با آن دستوپنجه نرم ميكرد و درصد ناچيزي كه بابت فروش هر تصفيهكن ميگرفت، دردناك بود. البته صاحبخانهام مثل من نيست. سر ماه، غر زد چرا ١٥٠هزار تومان كمتر ريختهام به حساب و وقتي برايش از زني مستأصل و بيپناه گفتم كه... دويد وسط حرفم و گفت: «اينها رو ول كن. مابقيشو كه بايد بريزي. حالا چطوري شده؟ يعني الان آب خونه پاكه؟» گفتم: «بله. زلال شده. سفيد شده. مثل آب چشمه...» خنديد و گفت: «گواراي وجود! مطمئني وايتكس قاطي آب نميكنه؟!» و گوشي را قطع كرد.
امروز در صفحات داغ یکی از سايتهاي زرد و بیاستناد خواندم كه نحوه كار دستگاههاي تصفيه آب، قابل اطمينان نيست. نوشته بود: «نوعي ماده شيميايي بسيار خطرناك داخل آب ميكند كه ممكن است امراض وحشتناكي را به همراه داشته باشد: ازجمله اسهال خوني، سرطان لثه، پانكراس...»
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
خیلی متن جالبی بود