احمدرضا کاظمی در ستون طنز روزنامه شهروند نوشت: قطعا براي شما هم پيش اومده كه رفته باشيد توي يه مغازه براي خريد يه جنس خاص بعد صاحب مغازه وقتي ميبينه اون كالاي دلخواه شمارو نداره يهو تبديل ميشه به دلسوز و خيرخواهتون و شروع ميكنه به انتقاد از چيزي كه قصد خريدشو دارين و از اون طرف هم هی از نمونهاي كه خودش توي مغازه داره تعريف ميكنه!
احمدرضا کاظمی در ستون طنز روزنامه شهروند نوشت:
قطعا براي شما هم پيش اومده كه رفته باشيد توي يه مغازه براي خريد يه جنس خاص بعد صاحب مغازه وقتي ميبينه اون كالاي دلخواه شمارو نداره يهو تبديل ميشه به دلسوز و خيرخواهتون و شروع ميكنه به انتقاد از چيزي كه قصد خريدشو دارين و از اون طرف هم هی از نمونهاي كه خودش توي مغازه داره تعريف ميكنه! مثلا بريد بازار موبايل و از نمايندگي گوشي سامسونگ اشتباهي سوال كنيد كه قيمت آيفون ايكس چنده؟! اونجاست كه با اين جواب روبهرو ميشين: «قيمت ندارم ولي بهتم توصيه نميكنم آيفون بگيري! از منم نميخواي بخري نخر ولي گوشي اندرويدي بگير و الكي پول واسه مارك نده! واسه خودت میگم خدایی.»
البته برعكسشم هست، طرف اگه نمايندگي آيفون داشته باشه فقط انگ سرطانزايي و ايدزي بودن به گوشيهاي رقيب نميزنه! محیط لباسفروشي و بازار پوشاک هم دقیقا به همین شكله، يعني ميري ميگي آقا من يه پيرهن مشكي ميخوام، طرف یه نگاهی توی قفسه لباساش میکنه و بعد ميگه «مشكيشو ندارم! ولي چرا مشكي، شما پوستت تيره است بايد رنگ روشن بپوشي! بیا این پیرهن صورتی کمرنگ رو یه تن بزن!» اونجا شما هر چقدم توضيح بدي كه آقاي محترم من مشكي لازم دارم! قراره برم مراسم ختم مادربزرگ دوستم اما اون همچنان اصرار ميكنه كه «رنگ امسال صورتيه و براي مراسمهاي ختمم همه ميان صورتي تيره ميبرن! اصلا اون مرحوم هم صورتی کمرنگ رو بیشتر دوست داشت.»
حالا اینکه آقای فروشنده سلایق مادربزرگ مرحومِ دوستتون رو از کجا میدونسته، بماند! الان توي فستفودها هم دقیقا این فرمول اجرا ميشه، یعنی اگه شما بری پای صندوق و غذایی رو سفارش بدی که اونا اون غذارو نداشته باشن يا تموم كرده باشنش، بهتون توصيه ميكنن اون يكي غذاشونو که از قضا فقط همونو الان دارن، امتحان كنيد چون خیلی خوشمزهتره! مثلا من يهبار رفتم پيتزافروشي سر كوچهمون پيتزاي رست بيف بگيرم، طرف گوشت تموم كرده بود گفت «اه! احمق! چقد گوشت قرمز ميخوري؟ نقرس ميگيري ها!» بعد بدون اين كه به من بگه و باهام هماهنگ كنه و نظرم رو بپرسه، رفت اون پشت يه پيتزاي سبزيجات گذاشت توي فر! حالا حكايت بعضي از مطالبات و انتقادهايي كه به دولتم ميشه همينه.
البته من شخصا به رويكرد سياسي - اقتصادي دولت خيلي انتقاد دارم، انتقاد هم زياد كردم و براشون صدها طنز معتبر و فوتواستیریپهای غیرقابل انکار دارم، اما خب تعجب ميكنم از كسايي كه الان يهويي وضع معيشت ما براشون مهم شده! ٨سال آزگار، كشور تبديل به رستوراني شده بود كه فقط توش «اشكنه» سرو ميكردن و شما توش هر چي كه سفارش ميدادي محكوم بودي به خوردن همون اشكنه ولي الان يهو مطالبات همه دوستان از اشكنه ١٥٠٠ تومني تبديل به استيك مخصوص ٣٥٠ گرمي مخصوص سرآشپز با سس قارچ ويژه شده كه توي بدترين رستوران هم حداقل ٤٥ هزارتومن قيمتشه! خدايي اين وضعيت فقط يه شهاب حسيني ميخواد كه بگه «معده ما اون زمان معده تولهسگ بودن الان معده آدمیزاد شده ديگه؟» بعدم پيشونيش رو بكوبه توي در و بره داخل افق محو شه!
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
اولا که خیلی لوس بود دوما مردم خیلی صبورن اما وقتی تخک مرغ کالای لوکس میشه و مردم تهدید به گرانی سال آینده میشن دیگه داستان فرق می کنه