طنز؛ زلزله کرمانشاه، سوتبلبلی، گروه مرگ و...
محمدرضا ستوده در ستون طنز روزنامه جهان صنعت نوشت: شب تا میآییم بریم توی رختخواب توی تلگرام میخونی کرمانشاه زلزله اومده. هنوز به ته خبر نرسیدی که عکساش میاد. میبینی از اون زلزله جدیهاس.
یه کم چشماتو میمالونی، تصویر که صاف میشه میبینی سپردهگذارای موسسات مالی جلوی مجلس دارن شعار میدن، بقایی و مشایی و احمدینژاد رفتن شابدولعظیم بست نشستن دارن به همه فحش میدن. پا میشی سلانه سلانه میری دستشویی میشینی دستتو میزنی زیر چونهت به 8 سال احمدینژاد فکر میکنی. بعد از 20 دقیقه میای بیرون. گوشیتو برمیداری میبینی 8 تا کوهنورد رفتن قله فتح کنن ولی راهو گم کردن از سرما یخ زدن مُردن. یه لحظه از تلگرام بدت میاد. میبندیش. میری توی اینستا. یه دونه میزنی روی ویدئو که صداش پخش بشه میبینی سخنگوی قوه قضاییه داره سوتبلبلی میزنه. یه دونه میزنی توو صورتت که خواب نباشی ولی مث اسب بیداری!
از اتاقت میای بیرون میگی صبح بخیر. خواهرت میگه: عوارض خروج از کشور چند برابر شده. مامانت میگه: ما که پول خارج نداریم ولی بنزینو میخوان بکنن ۱۵۰۰ تومن. بیمه سلامتم که منحل شد.
یه چایی میریزی و سریع به اتاق خودت پناه میاری. میری چندتا جُک بخونی که حالت عوض شه ولی تا تلگرامو باز میکنی میبینی اتوبوس دانشآموزان دختر توی اردوی راهیان نور تصادف کرده چهار نفر کشته شدن. به این فکر میکنی که ما هنوز داریم توو جنگ کشته میدیم. هنوز هضمش نکردی که خبر میاد کرمان زلزله اومده.
یه لحظه سر جات وایمیسی... برمیگردی پشت سرتو نگاه میکنی...
تا چشم کار میکنه برخورد قطار و ریزش پلاسکو و تصادف افشین یداللهی و مرگ کیارستمیه. بر میگردی جلوتو نگاه میکنی میبینی رشت و کرج و تبریزم یه کم زلزله اومده!
اونجاست که گوشیتو میندازی توی چاه مستراح بعدشم میری توی کابینت آشپزخونه درو روی خودت میبندی، زانوهاتم جمع میکنی توی بغلت...
چند دقیقه میگذره... تاریکی بهت آرامش میده...عضلاتت داره یه کم شُل میشه که مادرت صدات میکنه؛ محمدرضا ؟ کجایی مادرجان؟
بیا اسممون توو قرعهکشی دراومد. فردوسیپور میگه افتادیم توو گروه مرگ!
نظر کاربران
صد در صد
جالب بود مرسی
صورت ظاهر طنز بود ...اما واقعیته
مدیرای اجتماعی ...اینهمه اخبار ناامید کننده بعلاوه اختلاس که مثل مرباس ....چی میمونه. فقط خشکسالی و بی آبی ....بخندیم یا گریه
خنده تلخ من از گریه غم انگیزترست....