طنز؛ از زنهاست که بر زنهاست!
سوشیانس شجاعیفرد در ستون طنز روزنامه شهروند نوشت: ما یک دوستی داشتیم، میگفت: «من از اینکه هر موقع میروم قصابی، از دیدن مرد قصاب منقلب میشوم و یک احساس ناامنی میکنم!» میگفتم یعنی چی احساس ناامنی میکنی؟
ما یک دوستی داشتیم، میگفت: «من از اینکه هر موقع میروم قصابی، از دیدن مرد قصاب منقلب میشوم و یک احساس ناامنی میکنم!» میگفتم یعنی چی احساس ناامنی میکنی؟ میری قصابی، دو کیلو آبگوشتی و چرخکرده میگیری، برمیگردی! گفت من اینا رو نمیدونم، من فقط احساس ناامنی میکنم، قصابیها رو تعطیل کنید! هر چی اصرار کردیم که زن حسابی، خب تو مشکلی داری، گیاهخوار بشو اصلا، گفت گیاهخواریاش به تو نیومده! قصابیها باید تعطیل بشوند! زنان- علیه- قصابها
یک خانم همسایهای هم داشتیم، میگفت: «من وقتی میروم ماشین بخرم و میبینم تمام فروشندههای ماشین مرد هستند منقلب میشم، ترجیح میدم با الاغ تردد کنم اونم فقط با الاغ ماده یا قاطر!» #زنان- علیه- ماشین- فروشها
یک بزرگواری هم هروقت سگ بیصاحب در خیابان میدید، منقلب میشد! بعد دید زنش هم وقتی گربه میبیند، منقلب میشود! پیش خودش فکر کرد خب چه کار کنم، رفت شهردار شد و به خودش نامه نوشت که تا ٧٢ساعت همه سگها و گربههای خیابانی با شلیک گلوله یا خوراندن سم، امحا شوند! #آدمها- علیه- حیوانات
یک خانمی هم بود، کلا جزو منقلبیون بود! بعد از چند سال از منقلبشدنش که گذشت، ازش پرسیدند: خوبی؟ بهتر شدی؟ گفت: نه به جان شما، از اینکه فرزندانم بین افراد این جامعه بزرگ بشن، منقلب میشم، همچین احساس ناامنی میکنم! پسرش گفت: نه مامان، همینجا خوبه، تو پولدار، بابا پولدار، همه چی خوب، ما هم که ژن خوب، بریم مملکت غربت چیکار، خانم منقلب زد توی دهنش و فرستادش خارج!
یک بنده خدای دیگری هم با ما دردودل میکرد یا شاید هم درددل میکرد یا هر چی، خلاصه دلش درد میکرد، رفته بود بیمارستان، دید همه دکترها مرد هستند، منقلب شد، سکته کرد، مُرد! هر چی گفتیم چند دقیقه خودت را نگه دار، منقلب نشو، گفت نمیتونم، احساس ناامنی میکنم بین دکترهای آقا! #زنان- علیه- درمان
یک جای داستان هم یک آقایی بود، هرموقع یک خانه مصفای حیاط داری یا که باغ درست و درمانی میدید، منقلب میشد و احساس ناامنی میکرد! گفت چه کار کنم، گفتند برو دکتر، گفت چرا بروم دکتر، میروم شهرداری! رفت شهرداری و گفت من یک منقلبم! سریع مجوز برج گرفت و کوبید و ساخت! #منقلبین- علیه- شهر
یک جوان رعنایی هم بود، با اینکه رعنا و خوش و قد و بالا و خوش و بر و رو و به چشم برادری هلو بود، ولی آدم غیرمنطقیای بود! پیش یک بنده خدایی رفته بود، روخوانی یاد بگیرد، طرف یک پا کوین اسپیسی وهاروی وینشتاین بود برای خودش! یک کاری میکرد که این جوان رعنا منقلب میشد و احساس ناامنی واقعی میکرد! ولی استثنائا کسی وقعی ننهاد و تحت بررسی است! #قدرت- علیه- بیقدرت
یک فامیلی هم داشتیم، خیلی حواسش به شوهرش بود، در دورهمی خانوادگی نشسته بودیم، صحبت این هنرپیشهها شد، نه گذاشت نه برداشت، گفت: شوهرم خانم قریشی رو توی فیلما میبینه منقلب میشه! کاش یهجوری بشه سحر قریشی رو بهش اجازه ندن کانون خانواده رو متزلزل کنه! #زنان- علیه- زنان
نظر کاربران
این چرتا پرتا چیه نوشتی عمو جان
ازاین بهتر نمیشد سحرقریشی رامنقلب کرد عالی بود خوندنم منقلب شدم چکارکنم
ما که نفهمیدیم چی چی شد چی علیه چی؟؟؟؟؟؟#من علیه نویسنده
عالی بید نویسنده حرف نداشت نوشته طنز گونه ات کمی تلخ بید اما واقعی
مزخرف!
سرجای گرم نرمت نشتی وسر ماه هم کلی حقوق میگیری به خاطر اراجیفت مردم دارن از تو اتیش نون در میارن به جای بیان مشکلات مردم نشتی حرف مفت میزنی
عالی بود دقیقا کسایی رو که دارن تو این جامعه لذت های خودشون میبرن ولی همون لذت رو واسه دیگران منع میکنن مثال زدید مثال خانم ابتکار که پسر خودشو میفرسته خارج بعد از گل و بلبل بودن کشور واسه جوانان صحبت میکنهیا همین قریشی میره ورزشگاه امارات فوتبال میبینه بعد واسه بقیه اَخ و افت داره
واقعا بعضیا چقد خنگن که منظور نویسنده رو متوجه نشدن و میگن مزخرفه یا چرته.انقد پرت نباشید از مسائل روز جامعه که نتونید یه متن ساده رو متوجه بشید.
عالیه و ناراحت از این همه سبکسری بعضی افراد در جامعه دمت نویسنده گرم طنز خوبی گفتی
یعنی واقعا این همه بی سواد تو کشور داریم؟!!!!!!
نفهمیدین نویسنده چی داره میگه یا این که نمیخواید بفهمید؟
لابد صرف نمیکنه!!! نویسنده این طنز همه واقعیتها رو داره میگه
یک سخن شناس ماهر هم بود که اینها را می گفت:
کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ ، فيلسوف است.
کسی که راست و دروغ برای او يکی است متملق و چاپلوس است.
کسی که پول ميگيرد تا دروغ بگويد دلال است.
کسی که دروغ می گويد تا پول بگيرد گداست.
کسی که پول می گيرد تا راست و دروغ را تشخيص دهد قاضی است.
کسی که پول می گيرد تا راست را دروغ و دروغ را راست جلوه دهد وکيل است.
کسی که جز راست چيزی نمی گويد بچه است.
کسی که به خودش هم دروغ می گويد متکبر و خود پسند است.
کسی که دروغ خودش را باور می کند ابله است.
کسی که سخنان دروغش شيرين است شاعر است.
کسی که علی رغم ميل باطنی خود دروغ می گويد زن و شوهر است.
کسی که اصلا دروغ نمی گويد مرده است.
کسی که دروغ می گويد و قسم هم می خورد بازاری است.
کسی که دروغ می گويد و خودش هم نمی فهمد پر حرف است.
کسی که مردم سخنان دروغ او را راست می پندارند سياستمدار است.
کسی که مردم سخنان راست او را دروغ می پندارند و به او می خندند ديوانه است
دارم از منقلبی سر و ته می شم