طنز؛ پنگوئن ها انگار ماکسی بلند پوشیدن!
سهیلا یزدانی در ستون طنز روزنامه همدلی نوشت: پنگوئنها موجودات عصا قورتدادهای هستن. همیشه تاکسیدو تنشونه و اهل لودگی نیستن. این شناگرهای قابل، با اون بالهای کوچولو و هیکل ورزشکاری نمیتونن پرواز کنن و مدام در حال راهپیمایی هستن.
پنگوئنها تا حالا تو نیمکره شمالی دیده نشدن؛ تصمیم عاقلانهایه، چون اگه پاشون برسه به سواحل دریای خزر، بازارهای محلی پر میشه از پنگوئن پرکَنده و غذاخوریها. «پنگوئن واویشکا» رو میذارن تو منوهاشون... اونوقت مثل «درنای سیبری» به خاک سیاه میشینن.
تو قطب شمال هم هوا پسه و اگه کلاهشون هم بیفته اونجا، نمیرن سراغش،چون میدونن خرسای قطبی ازشون نمیگذرن. تحقیقات نشون داده که خرسای قطبی ماده میتونن زرشک پلو با پنگوئنی سر سفره بذارن که مهمونا پنجههاشون رو هم باهاش بخورن ولی چون قد یه کرهی زمین بینشون فاصله هست، به همون خوراک فوک شکم پر با سس آلوچهی قطبی رضایت میدن.
اینجوری نگاشون نکنین، واسه همهجور سلیقهای موجودی دارن!
«پنگوئن آبی» واسه استقلالیا، «راک هوپر» برای مو قشنگا..«جنتو» واسه شناگرای کار درست، «ماژلانی»،«چشم زرد»، «آدلای» و مدلای دیگه. اما «امپراطور» درشتترین پنگوئنه، چشمم کف پاش، خوشقد و بالا، پهلوون... یه «شاه پنگوئن» هم هست که دست کمی از امپراطور نداره... ولی اگه خوشسلیقهتر بودن باید اسمشو میذاشتن صدراعظم. یه مدل پنگوئن «ریش خطی» هم هست که انگار هرروز یه سر میره سلمونی تا خط ریشش رو براش آنکارد کنن.
از اونجا که تمام وقت نزدیک آب هستن به مخیلهشون هم خطور نمیکنه جز ماهی، پی خوراک دیگهای باشن؛ آخه تو خشکی یهریزه بیدست و پان، واسه همین قیدش رو میزنن و فقط به امگا3 ناب رضایت میدن.
ولی خداوکیلی چهقدر سخته پنگوئن بودن! مثل این میمونه که آدم یه ماکسی خیلی تنگ پوشیده باشه، دستاش هم کوتاه باشه و بعد بخواد روی یخ راه بره... اگر من پنگوئن بودم، اونقدر زمین میخوردم که یه تیم ارتوپد ماهر هم نمیتونستن استخونای شکستهام رو وصلهپینه کنن.
امیدوارم این موجودات باپرستیژ و همیشه ایستاده، از خطر انقراض در امان باشند و آرزوی صبر برای خرسهایی دارم که حسرت چشیدن اونا رو با خودشون زیر یخ میبرند...
ارسال نظر