نمیتوان ورزشكاران را از این حق محروم کرد
مصطفی هاشمیطبا رئیس پیشین سازمان تربیت بدنی كه خود با اتكا به تجربه چندسالهاش در حوزههای ورزش و اقتصاد، در انتخابات ریاست جمهوری هشتم یكی از ۱۰ نامزد احراز این سمت بود، هیچ منعی برای حضور ورزشیها در عرصه انتخابات از جمله انتخابات پیش روی شوراهای اسلامی شهر و روستا نمیبیند و میگوید: نباید به صرف ورزشكار بودن، تابلوی ورود ممنوع مقابل آنها قرار داد.
دیدگاههای این مدیر كاركشته حوزه ورزش در این خصوص خواندنی است:
بیشتر افرادی كه در حوزه ورزش فعالیت دارند، معتقدند افراد غیرورزشی نباید به بحث مدیریت ورزش ورود كنند؛ چراكه تخصصی در این زمینه ندارند، حال آنكه میبینیم خود ورزشیها در عرصههایی همچون انتخابات شوراها ورود میكنند. دیدگاه شما در این رابطه چیست، آیا موافق این روند هستید؟
به نظر من هریك از شهروندان میتوانند از امتیازهایی كه دارند، بهرهبرداری كرده و برای اهداف مشروع خود گام بردارند. فرقی هم نمیكند كه آن فرد در گذشته ورزشكار بوده، صنعتی بوده یا حقوقی بوده باشد و اگر مایل باشد میتواند در عرصه مسائل اجتماعی ورود كند. ببینید ورزش شناسنامه یك نفر نیست؛ بلكه هنری است كه یك فرد دارد و همراه این هنر میتواند هنرهایی دیگر هم داشته باشد و در مسائل سیاسی یا اجتماعی شركت كند. بنابراین نهتنها حضور افراد ورزشی بلكه سایر كسانی كه تخصص و دانش و هنرهایی دیگر دارند، در عرصههای اجتماعی بد نیست؛ بلكه خوب هم تلقی میشود.
در این میان نقش تخصص چه میشود؟
باید دید تخصص را چگونه تعریف میكنیم؛ آیا كسانی كه در شورای شهر هستند، برای آنها تعریف شده كه دارای تخصص خاصی باشند؟ پاسخ این پرسش، منفی است. ما باید تابع قوانین و مقرراتی باشیم كه در كشورمان وضع میشود و از بحثهای سلیقهای اجتناب كنیم. اگر قانون ضروری میدانست كه اعضای شورای شهر دارای تخصص یا سابقه خاصی باشند، تصریح میكرد مثلا كسانی كه میخواهند نامزد شوند در علوم اجتماعی یا معماری و شهرسازی تخصص داشته باشند. وقتی این مورد مسكوت است، بنابراین هر كسی این حق را دارد نامزد شود. در نتیجه این نوع نگاهها، سلیقهای است و ملاك، قانون و مفاد آن است.
برخی معتقدند حضور ورزشیها در دیگر عرصهها میتواند محاسن زیادی برای توسعه ورزش كشور داشته باشد، شما چه فكر میكنید؟
من هم چنین نظری دارم و اگر فردی با تخصص ورزشی برای مثال به مجلس راه یابد، میتواند موثر واقع شود؛ البته این تاثیرگذاری به شخصیت آن فرد هم بستگی دارد و نمیتوان به صرف داشتن تخصص، یك فرد را موثر دانست. ممكن است یك نفر ورزشی هم باشد، اما نتواند تاثیرگذاری لازم را داشته باشد. بنابراین تاثیرگذاری به توانایی و فعالیت او برمیگردد. در كل معتقدم كسی كه ورزشی بوده و عضو شورای شهر است، با دید بهتری به مسائل ورزشی در شهر نگریسته و میتواند تاثیرگذار باشد.
برخی چهرههای ورزشی معتقدند چون ورزشكاران در طول دوران ورزشی خود با تودههای مردم در ارتباط بوده و بواقع از بطن جامعه برخاستهاند آنها هستند كه نماینده واقعی مردم بوده و درد مردم را میدانند، این نگاه درستی است؟
نه، این را قبول ندارم. مگر بقیه افراد از كجا آمدهاند! آنها هم از دل همین جامعه برخاستهاند، به مدرسه رفته كار و تحصیل كرده و در همین جامعه بزرگ شدهاند. بنابراین این حرف را بیشتر توجیه میدانم تا یك استدلال منطقی.
در مقابل ممكن است مخالفان حضور چهرههای ورزشی در انتخابات یا رقیبان انتخاباتیشان، حضور ورزشیها در این عرصه را سوءاستفاده آنها از محبوبیتشان تلقی كنند. این حرف چطور درست است؟
این قبیل اظهارنظرها یك دیدگاه شخصی و سلیقهای است؛ چراكه خیلی از ورزشیها ممكن است نامزد شوند، اما رای نیاورند. به عبارتی، تضمینی وجود ندارد كسی كه ورزشی است، رای بیاورد.
بعلاوه كسی كه محبوبیتی دارد، معلوم است صلاحیتهایی داشته است كه مردم او را دوست دارند، چون هر ورزشی كه محبوبیت ندارد. بعلاوه اگر كسی محبوب است، این محبوبیت كه نقطه ضعفش نیست و نقطه قوت او محسوب میشود و چه بهتر كه رای بیاورد.
بنابراین نامزدی ورزشیها در انتخابات به هیچ وجه سوءاستفاده نیست و در آخر این را هم میخواهم بگویم فرض كنید یك هنرمند در سینما یا موسیقی فعالیت میكند و مردم دوستش دارند، آیا باید او را از حقوق حقه خود محروم كرد؟ برای ورزشیها هم همینطور است.
نظر کاربران
واقعا شاهكاره! افراد غير ورزشي رو ميارن تو راس فدراسيون هاي ورزشي و افراد ورزشكار ميرن تو بخشهايي كه اصلا تخصصشو ندارن مثل شوراي شهر و ... با اين وضعيت ما نبايدم از ورزش كشور انتظار بيشتري داشته باشيم