داستانک؛ قورباغه
برترین ها: قورباغه توی کلاس ورجه ورجه میکرد.
آقای افتخاری گفت:قاسم! این قورباغه را از کلاس بینداز بیرون.
قاسم گفت:آقا اجازه؟ ما از قورباغه میترسیم
آقای افتخاری گفت:ساسان! تو این قورباغه را بینداز بیرون
ساسان گفت:آقا اجازه؟ ما هم میترسیم
آقای افتخاری گفت:بچه ها! کی از قورباغه نمیترسد؟
من گفتم:آقا اجازه؟ ما نمیترسیم
آقای افتخاری گفت:کیف و کتابت را بردار و زود از کلاس برو بیرون.
گمان میکنم که محمود مرا لو داده باشد؛ وگرنه آقای افتخاری از کجا میدانست که من قورباغه را به کلاس آوردم؟!
منوچهر احترامی
آقای افتخاری گفت:قاسم! این قورباغه را از کلاس بینداز بیرون.
قاسم گفت:آقا اجازه؟ ما از قورباغه میترسیم
آقای افتخاری گفت:ساسان! تو این قورباغه را بینداز بیرون
ساسان گفت:آقا اجازه؟ ما هم میترسیم
آقای افتخاری گفت:بچه ها! کی از قورباغه نمیترسد؟
من گفتم:آقا اجازه؟ ما نمیترسیم
آقای افتخاری گفت:کیف و کتابت را بردار و زود از کلاس برو بیرون.
گمان میکنم که محمود مرا لو داده باشد؛ وگرنه آقای افتخاری از کجا میدانست که من قورباغه را به کلاس آوردم؟!
منوچهر احترامی
پ
نظر کاربران
چه جالب بود.
عجب يه دستي زد...
پاسخ ها
کلک مرغابی زد :دی
كلك رشتي بود =)))
خیلی باحال بود، ممنون
عزیزم چه ساده خودشو لو داد
حالا اگه دو سه نفر از قورباغه نمی ترسیدن اونوقت چی! :دی
پاسخ ها
اون وقت همشونو مینداخت بیرون!!
خیلی جالب بود. منم از قورباغه نمیترسم.
پاسخ ها
هلن جون خوبی عزیزم پیدات نبود چطوری گلم م م م م م م م م م م م م م م؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوش به حالت
پس وسایلتو جمع کن، برو بیرون
عالی بود منوچ ، عالی بود !!!
چه جالب بود
چه با حال........
جالب بود
ایول معلمه
ما تو بخاری کلاسمون کپسول مینداختیم که اصلا سر کلاس نریم.
آخرش همه بچه هارو میکردن تو کلاس در رو میبستن.
ما هم مث سگ پشیمون میکردیم.
ولی نباید بیرونش میکرد