داستانک؛ نقطه سیاه
یادبگیر:
اتاق بازرگانی یک شهر کوچک از یک سخنران دعوت کرد تا در یک مراسم عمومی صحبت کند. اوضاع اقتصادی مدتی بود که خراب شده بود، احساس نا امیدی در مردم دیده می شد. آنها می خواستند به کمک این سخنران به مردم امید و انگیزه بدهند.
خانم سخنران در خلال ارائه مطالب خود کار جالبی کرد. او یک ورق کاغذ بزرگ برداشت و با ماژیک یک نقطه سیاه بزرگ روی آن و درست در مرکز آن کشید آنرا به مردم نشان داد و از آنها پرسید چه می بینند؟
قبل از همه مردی از جایش برخاست و گفت من نقطه ای سیاه می بینم.
او گفت: بسیار خوب دیگر چه می بینید؟
همه به اتفاق گفتند نقطه ای سیاه.
و پرسید آیا هیچ چیز دیگری نمی بینید که اطراف این نقطه سیاه باشد؟
و صدای جمعیت بود که می گفت نه.
پس این ورق کاغذ چه؟ سخنران این را گفت و ادامه داد. من مطمئنم همه شما آنرا دیده اید، اما خود این را برگزیده اید تا آنرا نادیده بگیرید.
در زندگی هم اینگونه است همه ما تمایل داریم همه خوبی ها و امتیازاتی که داریم را نادیده بگیریم و در مقابل همه توجه و انرژی خود را روی مشکلاتی متمرکز کنیم که مانند این نقطه های کوچک هستند و باعث ناامیدی و دلسردی ما می شوند. آنها کوچک و بی اهمیت هستند اگر بتوانیم افق دید خود را وسیعتر کنیم و همه تصویر زندگی را ببینیم.
اتاق بازرگانی یک شهر کوچک از یک سخنران دعوت کرد تا در یک مراسم عمومی صحبت کند. اوضاع اقتصادی مدتی بود که خراب شده بود، احساس نا امیدی در مردم دیده می شد. آنها می خواستند به کمک این سخنران به مردم امید و انگیزه بدهند.
خانم سخنران در خلال ارائه مطالب خود کار جالبی کرد. او یک ورق کاغذ بزرگ برداشت و با ماژیک یک نقطه سیاه بزرگ روی آن و درست در مرکز آن کشید آنرا به مردم نشان داد و از آنها پرسید چه می بینند؟
قبل از همه مردی از جایش برخاست و گفت من نقطه ای سیاه می بینم.
او گفت: بسیار خوب دیگر چه می بینید؟
همه به اتفاق گفتند نقطه ای سیاه.
و پرسید آیا هیچ چیز دیگری نمی بینید که اطراف این نقطه سیاه باشد؟
و صدای جمعیت بود که می گفت نه.
پس این ورق کاغذ چه؟ سخنران این را گفت و ادامه داد. من مطمئنم همه شما آنرا دیده اید، اما خود این را برگزیده اید تا آنرا نادیده بگیرید.
در زندگی هم اینگونه است همه ما تمایل داریم همه خوبی ها و امتیازاتی که داریم را نادیده بگیریم و در مقابل همه توجه و انرژی خود را روی مشکلاتی متمرکز کنیم که مانند این نقطه های کوچک هستند و باعث ناامیدی و دلسردی ما می شوند. آنها کوچک و بی اهمیت هستند اگر بتوانیم افق دید خود را وسیعتر کنیم و همه تصویر زندگی را ببینیم.
پ
نظر کاربران
جالب بود مرسی
خیلی جالب بود.جای تامل داره اساسی!!
کجا بود نقطه سیاه اینکه همش سفید بود
پاسخ ها
وسط عكسو نگاه كن
چقدر مثبت بین هستید شما، واقعا نقطه سیاه رو ندیدید؟!!
يارو كم عقل بوده ديگهههههه
دیدن یا ندیدن مشکلات بستگی به عینکی داره که به چشمهامون میزنیم.عینک خوشبینی یا بد بینی
اره قشنگ بود قضیه همون دیدن نیمه پر لیوانه.نه؟
پاسخ ها
آره عــــــــــــــــــــزیزم
شما فرزانه جان لطف داری به من.ممنون
خيلي راست گفت
خیلی بی مزه بود....
چون اگه کاغذ نبود مشکل(نقطه سیاه) هم نبود. این دلیل نمیشه که بگیم ما منابع(کاغذ) داریم و اصلا نباید مشکل(نقطه سیاه) نداشته باشیم .
در این مورد راه حل باید به وسیله یه منبع دیگه مشکل را حل کنیم مثل پا ک کن و ....
این ها جواب نیست، مغلطه است و فقط برای قصه ها خوبه. وگرنه دلار 3000 تومانی رو دیگه نقطه سیاه و کاغذ سفید توجیه نمیکنه.
درسته ولی هم چنان نقطه سیاه به قوت خودش باقیه.
اگه قرارباشه که همه فقط نقطه ی سیاه روببینیم پس بااین تورم وگرونی که پیش اومده چی کارکنیم؟؟؟!!!!
نکنه شیری که دوسال پیش300تومان بود حالا شده2000تومان فقط یه نقطه ی سیاهه؟نه جانم این ها چیزاییه که فقط توی داستان هاست که قشنگه بلکه واقعیت چیزدیگریست.
اگرادم به حرف سخنرانه گوش بده همیشه بدبخت و توسری خور میشه.
جالب بود ولی اکثر ما اینطوری هستیم فقط جنبه منفی را میبینیم...
راستی چرا؟؟؟؟