سامیه لک و بازی در سری دوم قلب یخی
معرفی سامیه لک به سینما و تلویزیون قطعاً باعث بالا رفتن انتظارها شده است اما برخلاف تصورات، بعد از آن بازی خوب و موفق، حضور خیلی کمرنگی در سینما و تلویزیون داشت.
-معرفی سامیه لک به سینما و تلویزیون قطعاً باعث بالا رفتن انتظارها شده است اما برخلاف تصورات، بعد از آن بازی خوب و موفق، حضور خیلی کمرنگی در سینما و تلویزیون داشت و وقفه ای تقریباً طولانی مدت در بازیگری تان به وجود آمد. دلیل این اتفاق چه بود؟
من جزو آن دسته از بازیگرانی بودم که این افتخار را داشتم تا در کار اولم با یک کارگردان خیلی خوب کار کنم و کنار بازیگران خیلی خوبی جلوی دوربین باشم؛ از جمله آشا محرابی، ستاره اسکندری و دانیال حکیمی که خیلی در بازیگری به من کمک کرده اند. این برای من یک شانس محسوب می شود، اما به تبع آن، یک شروع خوب، باید ادامه خوبی داشته باشد. چون من باید حرمت مرگ تدریجی یک رویا را حفظ می کردم اما اتفاقی که درباره من افتاد این بود که من خیلی از فیلم نا مه ها را رد کردم و تنها کارهایی را پذیرفتم که توانستم با آنها ارتباط برقرار کنم.
ـ این وسواسی که برای پذیرفتن نقش داشتی شاید باعث این وقفه شده. من فکر می کنم اگر بعد از مرگ تدریجی یک رویا سعی می کردی در کارهای متفاوت حضور پیدا کنی، شاید نقش های بیشتری به شما پیشنهاد می شد؟
با شرایطی که الان می بینیم فرضیه شما کاملاً درست است اما به چه قیمتی؟ که برای من مهم است. آن پیشنهادهای در حد من و بازیگری ام نبود. در آن زمان یا پیشنهاد نمی شد یا خوب نبود.
ـ من فکر می کنم حساسیت شما بیشتر روی درجه بندی نقش است تا محتوا، درست است؟
واقعیت امر این است که اگر یک کاری باشد که دیده بشود و مخاطب را راضی کند، برای من طول نقش زیاد مهم نیست.
ـ مهم ترین دلیلی که باعث شد بپذیری در این سریال بازی کنی چه بود؟
اگر از پیچیده بودن نقش بهار بگذریم باید جذابیت های این نقش را اولویت بندی کنم؛ قلب یخی به نظر من و بدون اغراق در ایران تنها فیلمنامه ای بود که از استانداردهای خیلی خوبی برخوردار بود و این اتفاق خیلی خوبی بود که برای اولین بار سریالی به این شکل به بازار می آمد، البته بگذریم که زودتر از قهوه تلخ به بازار آمد.
ـ حالا که خود شما اسمی از این سریال بردید دوست دارم نظرتان را به عنوان بازیگر سریال قلب یخی بدانم. فکر می کنی قهوه تلخ چقدر باعث زمین زدن یا کم کردن مخاطب سریال شما شد؟
قهوه تلخ یک گفتار و شرایط دیگری است. من نه می خواهم، نه می توانم که این دو را با هم مقایسه کنم.
ـ به قلب یخی بپردازیم. در فصل دوم هم نقش شما به همان اندازه پیچیده است یا فرق کرده؟
هر چقدر که جلوتر می رویم من در نقشم بیشتر جا می افتم. این بدیهی است اما در قسمت های آینده تکلیف نقش بهار مشخص می شود.
چه نقشه ای برای آینده کاری ات داری؟
نقشه هایی که بازیگر برای خودش دارد عملی نیست. نقشه هایی که دیگران برای بازیگران دارند، معمولاً عملی تر است. یعنی تا حدود خیلی زیادی در ابتدای امر اصولاً هیچ چیزی به بازیگر مربوط نمی شود و عاملش اشخاص دیگری هستند. دلیل اینکه دلم نمی خواهد در این باره واضح حرف بزنم، این است که دوست ندارم چیزهایی را به زبان بیاورم که باعث صنفی شدن بحث یا باعث زیر سوال بردن خیلی از افرادی بشود که اسمشان را گذاشته اند سینماگر!
ـ این اتفاق که به شکلی مافیای نقش وجود دارد را تأیید می کنید؟
منظور شما خریدن نقش است؟
خریدن نقش هم جزو آن محسوب می شود.
من با بحث نقش خریدن موافق نیستم. چون نه با اطمینان می توانم بگویم که چنین اتفاقی می افتد نه می توانم با قاطعیت بگویم که نقش ها خریده می شوند. چون دوروبر خودم ندیدم. شاید شنیده باشم، اما ندیده ام. من آدمها را با خط کش خودم متر می کنم یک سری چیزها را باید ببینم تا باور کنم. بحث مافیای نقش را هم نمی خواهم
درباره اش حرف بزنم چون باز هم یک چیزهایی می دانم که به زبان آوردنش را صلاح نمی دانم.
ـ گمانی که درباره شما هم مثل خیلی های دیگر صدق می کند این است که شاید اگر خیلی از پیشنهادهای حتی معمولی آن دوره بیکاری را می پذیرفتید وضعیت خیلی بهتری را الان در سینما داشتید؟ موافقید؟
بله قبول دارم. ما داریم به سمتی می رویم که خیلی بد است. قدرت ریسک پذیری کارگردان ها و تهیه کنندگان ما پایین است. یعنی تهیه کننده و کارگردان ما ترجیح می دهند در راهی قدم بردارند که خیلی به آن مطمئن هستند. آنها می خواهند در جایی و برای کسی سرمایه بگذارند که برایشان برگردد. البته این کاملاً حق آنهاست اما از آنجایی که موقعیت های کاری خیلی به هم پیچیده است و افراد معمولاً مسئولیت های زیادی دارند و می توانند در کارهای یکدیگر دخالت کنند اتفاقی که می افتد این است که تهیه کننده در یک پروژه می تواند بازیگرانی را که به بازگشت سرمایه شان کاملاً مطمئن هستند، انتخاب کند و نتیجه اش هم همین می شود که می بینیم.
فریدون جیرانی برای دو فیلم آخرش با شما صحبت نکرد؟
نه!
گویا دل پری از سینما و افرادش دارید. درست است؟
خیلی زیاد. تمام حرف من این است که تا وقتی یک نقش متفاوت به من سپرده نشود، هیچ کس نمی فهمد که می توانم در آن نقش خوب باشم یا نه؟ گذشته از آن روزهایی که اکبر عبدی «بازم مدرسه ام دیر شد» را بازی
می کرد، «هنرپیشه» را بازی می کرد و بعد از آن نقش فیلم «مادر» به او پیشنهاد می شود. این یعنی ریسک کارگردان و بازیگر. اما متأسفانه حالا دیگر این طور نیست. کارگردان و تهیه کننده این ریسک را نمی کنند که به من بازیگر نقش هایی را بدهند که تا به حال تجربه نکردم و حالا چون من توانستم در سریال مرگ تدریجی یک رویا آن کاراکتر را خوب دربیاورم مدام در همان شکل ها به من نقش پیشنهاد می شود. مگر من بازیگر فقط می توانم همان نقش را دربیاورم، من برای بازی توانایی های بیشتر از این دارم. چرا نمی بینند؟ امیدوارم تهیه کنندگان و
کارگردان های ما مدام یک سری آدم را برای یک سری نقش انتخاب نکنند. این پاسخ اعتماد کارگردان ها به شهاب حسینی است که او می تواند نقش های متفاوتی بازی کند وگرنه او هم می توانست خودش را تکرار کند،
نمی توانست؟
منبع: روزنامه تماشا
باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir
ارسال نظر