۲۲۵۵
۵۰۰۹
۵۰۰۹
پ

مهدي ماهاني و خيابان‌ها

وقتي داشتم مي‌مُردم، مردم سوت و كف مي‌زدند...

مي‌گويد كه برايش مهم نيست زود برسد يا دير، فقط رفتن از بهترين مسير برايش مهم است. آيا به اين هدف رسيده است؟

وقتي داشتم مي‌مُردم، مردم سوت و كف مي‌زدند...

هنوز تصويراو براي مخاطبان تلويزيون يادآور «دكتر زند» سريال «دلنوازان» است؛ سريالي كه به اندازه خودش ديده شد و چهره بازيگران جوانش به واسطه آن شناخته شد. بعد از اين سريال كارهاي تلويزيوني زيادي به مهدي ماهاني پيشنهاد شد اما او عجله‌اي براي اينكه روي جلد نشريات برود، ندارد و به‌قول خودش ترجيح مي‌دهد مسير بازيگر شدن را درست طي كند، براي همين ترجيح داد به جاي سرگرم‌شدن با سريال‌ها و فيلم‌هاي متوسط، نقش مكملي در «انتهاي خيابان هشتم» را بپذيرد، فيلمي كه هنوز اكران نشده اما شنيده‌ها حاكي از آن است كه نقشي كوتاه اما تاثيرگذار را برعهده دارد و البته فيلم «خيابان بيست و چهارم» كه اين روزها با بازي او اكران شده‌ است. درباره بازيگري مهدي ماهاني بايد چند سال ديگر نظر داد، وقتي نقشي كه دنبالش است و برايش تلاش مي‌كند را بازي كرد.

وقتي داشتم مي‌مُردم، مردم سوت و كف مي‌زدند...


ايرادهاي من به «هفت»

برنامه «هفت» خيلي برنامه پويا و خوبي است اما فكر نمي‌كنم درست باشد كه فيلم روي پرده را نقد كنند. بايد بگذارند فيلم دوره اكران خود را كامل بگذراند و در شبكه نمايش خانگي هم توزيع شود و از تمام ظرفيت‌هاي موجود براي ديده‌شدن استفاده كند بعد بنشينند درباره‌اش صحبت كنند. منتقد هم بايد فيلم را نقد كند، ديديد كه فيلم «خيابان بيست‌و‌چهارم» را نقد كردند و به فيلم هجوم بردند. كارگرداني، دكوپاژ و بازيگري بايد نقد شود. مگر آقاي فراستي روان‌شناس است؟ چرا درباره بحث روان‌شناختي فيلم نظر مي‌دهد. فكر مي‌كنم در برنامه هفت در حق فيلم ما و خيلي فيلم‌هاي ديگر اجحاف شد. اين خيلي بد است كه منتقد فيلم را كامل نبيند بعد بنشيند بخواهد فيلم را تحليل كند. «هفت» مي‌خواست «نود» سينمايي باشد اما اين فوتبال است كه حاشيه‌هايش جذاب‌تر از متن است و سينما به اين شكل نيست. حاشيه پشت صحنه فيلم‌هاست كه قشنگ است، نه به هم تاختن و يكديگر را مسخره كردن.


وقتي داشتم مي‌مُردم، مردم سوت و كف مي‌زدند...

«خيابان بيست و چهارم»
نويسنده و كارگردان: سعيد اسدي
ژانر:اجتماعي
اكران:۳۱ فروردين-گروه سينمايي عصرجديد
بازيگران: جمشيد هاشم‌پور، حميد گودرزي، شيلا خداداد، بهاره افشاري،‌ مهدي ماهاني و نيكي كريمي.
خلاصه داستان: فيلم، داستان مرد جواني است كه به ظاهر دلبسته خانواده‌اش است. او نظم و قواعد خاصي را در خانه‌اش حاكم كرده و اين موضوع اتفاق‌هايي را بين او و خانواده‌اش به‌وجود مي‌آورد.
توضيح: «خيابان بيست و چهارم» پس از فيلم‌هاي «عشق گمشده» (۱۳۷۶)، «سيب سرخ حوا» (۱۳۷۷)، «آواز قو» (۱۳۷۹)، «مهمان» (۱۳۸۵) و «تلافي» (۱۳۸۶) جديدترين ساخته سينمايي سعيد اسدي و محصول سال ۱۳۸۸ است.


تا به حال تكراري بازي نكرده‌ام

من به‌طور كاملا اتفاقي وارد اين حرفه شدم. البته منظورم اين نيست كه اتفاقي بازيگر شدم اما ورودم به دنياي هنر اتفاقي بود. آقايان «قلي‌ز‌اده» و «احمدرضا درويش» از دوستان پدرم بودند. به واسطه پدرم با اين آقايان آشنا شدم و رفتم سر كار «پسران آدم» احمدرضا درويش البته ابتدا من در اين كار دستيار پنج صحنه بودم و دستيار پنج در واقع يعني كارگر صحنه اما پس از گذشت يك ماه احمدرضا درويش به من پيشنهاد كرد در اين فيلم بازي كنم. در آن زمان با 16 سال سن مقابل دوربين رفتم و با كامبيز ديرباز و پژمان بازغي همبازي شدم. اولش تصور مي‌كردم يك نقش فرعي و كوتاه را به من سپرده‌اند اما متوجه شدم كه جزو 6نقش اصلي فيلم هستم اما بدشانسي آورديم و سرانجام آن پروژه خوابيد. بعد از آن كار دستيار روابط عمومي فيلم «متولد ماه مهر» شدم. در چند كار به همين ترتيب دستيار صحنه بودم. تا رسيديم به «چهار انگشتي» سعيد سهيلي كه نقش دوم آن فيلم را بازي كردم البته قبل از اين فيلم سريال «فرار بزرگ» محمدحسين لطيفي را بازي كردم كه من و «پوريا پورسرخ» نقش‌هاي اصلي بوديم. بعد از «چهار انگشتي» هم فيلم «ستايش» را كار كردم. بعد از آن فيلم «كيش و مات» را بازي كردم و بعد هم يك سال خانه نشين شدم. بعد از آن يك سال «خيابان بيست و چهارم» را كار كردم. پس از آن تصويرم در سريال «دلنوازان» ديده شد كه آن سريال بسيار گل كرد و پيشنهاد براي كارهاي تلويزيوني به سمتم آمد اما من قبول نكردم چون دوست دارم و مي‌خواهم هر نقشي كه مخاطب از من مي‌بيند با نقش قبلي‌ام 180 درجه تفاوت داشته باشد. در «خيابان بيست و چهارم» نقش يك روان‌پريش را بازي كردم. «انتهاي خيابان هشتم» نقش يك پوكرباز را داشتم. در «دلنوازان» هم دكتري نامتعارف بودم كه اختلالات رواني داشت. در «ستايش» نقش يك آدم عاشق را داشتم. نقشم در «چهارانگشتي» يك پسر خيلي خنثي بود. در سريال «فرار بزرگ» هم نقش يك نوكر را بازي كردم كه لهجه قزويني داشت. تا به حال شخصيت تكراري بازي نكرده‌ام.


بازيگر نبايد محدود به فيلمنامه باشد

آرزوي هر جوان ايراني كه در سينماست، اين است كه با يك كارگردان خوب كار كند. وقتي حامد بهداد مي‌گويد كه «سينماي من سينماي عليرضا اميني است.» شما ديگر تا انتهايش را برويد. وقتي به من گفتند در اين فيلم حامد بهداد هم هست من با كله رفتم و ديگر اصلا فكر نكردم. مگر مي‌شود حامد بهداد فيلم بد انتخاب كند. مگر مي‌شود ترانه عليدوستي فيلمنامه بدي انتخاب كند. بعد از اين‌ها عليرضا اميني، كارگردان است و در راس همه‌ اين‌ها تهيه‌كننده‌اي به نام جمال ساداتيان. من چك اين فيلم را سفيد امضا كردم. گفتند چرا اين كار را مي‌كني؟ گفتم چون آرزويم است كه با شما كار كنم. نقشم كه خب نقش يك پسر پوكر باز دائم‌الخمر است. سينماي او دست بازيگر را باز مي‌گذارد و بازيگر مي‌تواند خيلي كارها انجام بدهد؛ سينماي بازيگر محوري است. بازيگر نبايد خودش را محدود به فيلمنامه كرده و خلاقيت ذهني را فراموش كند.


وقتي داشتم مي‌مُردم، مردم سوت و كف مي‌زدند...

از فراموشي نمي‏ترسم

من ترسي از اينكه فيد يا فراموش بشوم ندارم، كساني كه اهل هنر هستند و سينما را هم خوب مي‌شناسند با همان يك نقش خوب و فيلم‌هاي كم ماندگار مي‌شوند. اصلا براي من مهم نيست كه زودتر برسم يا ديرتر، مي‌خواهم از بهترين راه به مقصودم برسم. استاد پرويز پرستويي چندسال خاك صحنه خوردند؟ خيلي سال كار كردند و بعد هم در «ليلي با من است» به نتيجه رسيدند و هنوز هم ستاره هستند. من نمي‌خواهم زود به جايي برسم. من همين حالا هم مي‌توانم بروم در اين سريال و آن سريال و فيلم‌هاي متعدد بازي كنم اما اين كار را نمي‌كنم. ترجيح مي‌دهم در فيلمي بازي كنم كه حرفي براي گفتن داشته باشد. هركسي بگويد محبوبيت و معروفيت را دوست ندارد دروغ مي‌گويد. من دوست دارم به واسطه بازي و حرفه‌ام ديده شوم و از بازي‌ام صحبت كنند. نه اينكه بيايند و بگويند اين فلاني است. من دوست دارم با «فريدون جيراني»، «مسعودكيميايي» يا «ابراهيم حاتمي كيا» كار كنم و اگر اين اتفاق بيفتد نتيجه ديدني خواهد شد. البته باز هم دوست دارم با «حسين سهيلي‌زاده» كار كنم. من بيانم و نگاهم را با ايشان درست كردم.


هيچ كس مثل من اين نقش را در نمي‌آورد

كسي نمي‌تواند شخصيت «فرشيد» خيابان بيست‌و‌چهارم را مثل من در بياورد. هيچ‌كس در بدو ورودش به سينما نمي‌آيد نقش يك رواني منفور را بازي كند. فرشيد يك آدم روان‌پريش است كه دارد با عقده‌هاي كودكي‌اش زندگي مي‌كند و با عقده‌هاي زيادي بزرگ شده. به‌شدت خانواده دوست است، ولي وقتي دل‌زده مي‌شود آن خانه و شهر را ترك مي‌كند و به جاي ديگري مي‌رود. اصلا راجع‌به خيلي چيزها فكر هم نمي‌كند و همه چيز را براي خودش مي‌خواهد. اين دريافت‌هايي بود كه من از فيلمنامه داشتم. جلسه‌هايي هم با آقاي سعيد اسدي داشتيم. اين شخصيت را يك آدم به‌شدت عصبي مي‌ديدم. مثل كاراكتر «جك نيكلسون» در فيلم «شاينينگ»، اما سعيد اسدي گفت اين شخصيت آرام‌تر از اين حرف‌هاست. بي‌روح صحبت و رفتار مي‌كند. اين آدم اصلا به‌طور كامل خودش را از اجتماع جدا كرده و هيچ‌كس را نمي‌بيند اما نقش‌هاي فيلم سخت بود، همه كاراكترها يك خط صاف را دنبال مي‌كردند. در صحنه آخر فيلم كه فرشيد دارد مي‌ميرد، مردم سوت و كف مي‌زنند، اين يعني نقش را باور كرده‌اند. خانمي بعد از ديدن فيلم به من مي‌گويد: «حالم بد شد» و بچه‌اي كه با ديدنم پشت مادرش قايم مي‌شود تا من را نبيند. خب، همين براي من كافي است. من براي نقشم تلاش كردم و حالا هم راضي‌ام.
اين حرف ناگفته نماند كه شهرام زماني من را براي بازي در «خيابان بيست‌و‌چهارم» و «دلنوازان»معرفي كرد و ۵۰‌ درصد حضورم در سينما را مديون «شهرام زماني» و «گوهر خيرانديش» هستم.


برد من اين جاست

نيكي كريمي در «خيابان بيست و چهارم» خيلي به من كمك كرد. ايشان يك بازيگر بزرگ و يك كارگردان خوب هستند و كارشان را خوب بلدند. سر كار خيلي حواس‌شان به من بود و فضا را طوري برايم مهيا كردند كه بتوانم بازي كنم. سر اين موضوع خيلي به ايشان مديونم و همه جا هم گفته‌ام. در خود فيلم هم بهترين سكانس همان سكانس من و نيكي كريمي است. من هم آن سكانس را خوب درآوردم. اين حرف خودم نيست.


بهترين ورك‌شاپ، فيلم خوب ديدن است

خيلي دوست دارم در ورك‏شاپ‏هاي خوب و تاثيرگذار شركت كنم. اما معمولا اطلاع رساني خوبي ندارند و متوجه نمي‌شوم چه كسي در چه تاريخي ورك‌شاپ برگزار مي‌كند. البته تلاش مي‌‏كنم اين كمبودم را با ديدن فيلم جبران كنم. خيلي زياد فيلم مي‌بينم و هر فيلمي را هم نمي‏بينم. اول درباره آن اطلاعات جمع مي‌كنم و وقتي مطمئن شدم فيلم خوب و تحسين شده‌اي است، آن را مي‌بينم. هيچ ورك‌شاپي بهتر از اين نيست كه فيلم ببينيم و بعد جلوي آينه نقش‏هاي مختلفش را اتود بزنيم. در خانه يك آينه قدي دارم كه مقابل آن تمرين مي‏كنم و نقش‏هايي كه مي‌خواهم را جلوي آن بازي مي‌كنم. خنده‌هاي اگزجره، اخم‌هاي عميق و... همه را امتحان مي‌كنم. سعي مي‌كنم از همه چيزي ياد بگيرم اما فكر مي‌كنم بهترين كلاس براي هر فرد خود آن فرد است. چون خود آدم از هر كسي بهتر خودش را مي‌شناسد. البته از خيلي‌ها هم كمك گرفتم. من در ميان بازيگران ايراني به «حامد بهداد»، «پرويز پرستويي»، «جمشيد هاشم‌پور» و «حسن پورشيرازي» نگاه مي‌كنم و سعي مي‌كنم از آنها ياد بگيرم.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج