داستانک : هیچ گاه زود قضاوت نکنید...
برترین ها : یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهرهاش پیداست آلمانی است، سینی غذایش را تحویل میگیرد و سر میز مینشیند و سپس یادش میافتد که کارد و چنگال برنداشته، و بلند میشود تا آنها را بیاورد اما وقتی برمیگردد، با شگفتی مشاهده میکند که یک مرد سیاهپوست، احتمالا اهل ناف آفریقا (با توجه ...به قیافهاش)، آنجا نشسته و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست !!!
بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش احساس میکند اما بهسرعت افکارش را تغییر میدهد و فرض را بر این میگیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست.
او حتی این را هم در نظر میگیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعدۀ غذاییاش را ندارد.
در هر حال، تصمیم میگیرد جلوی مرد جوان بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند.
جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ میدهد !
دختر آلمانی سعی میکند کاری کند؛ اینکه غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود.
به این ترتیب، مرد سالاد را میخورد، زن سوپ را، هر کدام بخشی از تاس کباب را برمیدارند، و یکی از آنها ماست را میخورد و دیگری پای میوه را.
همۀ این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است؛ مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرمکننده و با مهربانی لبخند میزنند.
آنها ناهارشان را تمام میکنند...
زن آلمانی بلند میشود تا قهوه بیاورد و اینجاست که پشت سر مرد سیاهپوست، کاپشن خودش را آویزان روی پشتی صندلی میبیند، و ظرف غذایش را که دستنخورده روی میز مانده است....
هیچ گاه زود قضاوت نکنید
پ
نظر کاربران
اين جور موقع هاست كه آدم دلش مى خواست زمين دهنش باز ميشد و مي رفت توش!واقعاً نبايد زود و بيجا قضاوت كرد ولى خيلى آدم بايد رو خودش كار كنه...
پاسخ ها
واقعا" که گل گفتی .
زود قضاوت کردن چه دردسرهایی که نداره !!!
عالی بود.کاش هیچوقت زود قضاوت نکنیم
من این داستان رو یه جور دیگه اشو خونده بودم
اونجا صحبت از بیسکویت بود.
ولی بازم ممنون از داستانتون
پاسخ ها
are manam khondam
bisQuito
وایییییییییی
چه ابرو ریزی شد
خیلی قشنگ بود، مرسی
واقعا داستان اموزنده و جالبی بود.متاسفانه من همیشه زود قضاوت میکنم ولی چکار میشه کرد دست خودم نیست...
فکر کردن بهش هم سخته مرسی اموزنده بود
متأسفانه من همیشه زود قضاوت میکنم و بعضی اوقات این جوری و به این فضاحت ضایع میشم
من اگه بودم به روی خودم نمیاوردم.می رفتم غذای خودمم میخوردم!!!
hich vaght zud ghezavat nemikonam chon moshkelatesho tajrobe kardam
harvaght mikham harfi bezanam kamelan behesh fkr mikonam va hata be javabi ke taraf mikhad behem bede fkr mikonam
پاسخ ها
باریکلا
حرفاتون من رو یاد کسی میندازه که بش میگفتم داداشی(و خیلی وقتا memol) اون شخص بهترین دوستم بود!!
چه پسر خوبی .. !
من اگه بودم می رفتم غذامو می دادم به او ؛می گفتم این جایزت که چیزی نگفتی وازش لذت ببر.
gooood
دم اون یارو گرم ک هیچی نگفته... خیلی جالب انگیز بود