داستانک : تلافی!
ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد : مواظب باش ، مواظب باش ، یه کم بیشتر کره توش بریز….
وای خدای من ، خیلی زیاد درست کردی … حالا برش گردون … زود باش
باید بیشتر کره بریزی … وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم ؟؟ دارن میسوزن مواظب باش ، گفتم مواظب باش ! هیچ وقت موقع غذا پختن به حرفهای من گوش نمیکنی … هیچ وقت!! برشون گردون ! زود باش ! دیوونه شدی ؟؟؟؟ عقلتو از دست دادی ؟؟؟ یادت رفته بهشون نمک بزنی … نمک بزن … نمک …
زن به او زل زده و ناگهان گفت : خدای بزرگ چه اتفاقی برات افتاده ؟! فکر میکنی من بلد نیستم یه تخم مرغ ساده درست کنم؟
شوهر به آرامی گفت : فقط میخواستم بدونی وقتی دارم رانندگی میکنم، چه بلائی سر من میاری!
شما عزیزان و همراهان همیشگی مجله اینترنتی برترینها نبز می توانید تصاویر و مطالب جالب و طنز خود را با ذکر نام از طریق پست الکترونیکی JALEBTARIN@Bartarinha.ir با ما به اشتراک بگذارید تا در مطالب بعدی از آنها حتما استفاده شود.
با تشکر از همراهی شما دوستان عزیز
با تشکر از همراهی شما دوستان عزیز
پ
نظر کاربران
ایول ایول ایول بسیار جالب بود مرسی
damesh ghizh
خیلی بیدم میاد از این نوع اختلاف
واسه همین همش سکوت میکنم
تا به اینجا نرسه
bahal bod
ممنون ازداستان خیلی جالبتون
دقیقا مامانم موقع رانندگی ازاین بلاهاسربابام میاره.
آخه رانندگی رو با تخم مرغ درست کردن مقایسه میکنن!!!؟؟؟
واقعاجالب بود-مرسی