رونالدو هم آمد و رفت؛ با آزادیِ خراب و خرابیهای دیگر چه کنیم؟
بررسی رخدادهای اجتماعی از روش تطبیق و مقایسه با خاطره ملتها، روند تاریخی در شکلگیری رفتارهای موجود را بسیار ملموستر و قابلدرکتر میکند.
محمدرضا ساختمانگر در روزنامه شرق نوشت: بررسی رخدادهای اجتماعی از روش تطبیق و مقایسه با خاطره ملتها، روند تاریخی در شکلگیری رفتارهای موجود را بسیار ملموستر و قابلدرکتر میکند. این روشی رایج و معمول در تحلیل علل بهوجودآمدن هنجارها و ناهنجارها در یک جامعه است؛ چیزی که به سؤال مهم «ما چگونه ما شدیم؟» میتواند کمک کند. اینکه هر رفتاری در جامعه، حاصل یک روند کوتاهمدت یا درازمدت است، ولی جامعه و دولت به آن حساسیت نشان نمیدهند و در نتیجه بدون آنکه ریشهها و عواقب آن بررسی شود، به راحتی از آن میگذرد؛ غافل از اینکه نیاز جامعه امروز آسیبشناسی هر کنش است که اگر خوب مورد مطالعه قرار نگیرد، پس از مدتی به نوستالژی آن ملت تبدیل میشود. رخدادهایی که پس از مدتی در قالب شوخی و جوک، طنز تلخ آن واقعه را در سطح جامعه عادیسازی میکند.
در این مقاله با مقایسه اتفاق حضور تیم فوتبال النصر عربستان با ستارههای بزرگش همچون کریس رونالدو در ایران برای مسابقه با تیم پرسپولیس تهران در چارچوب رقابتهای لیگ قهرمانان آسیا و فیلم «مهمان مامان» اثر داریوش مهرجویی میپردازیم. اتفاقات بدی که در استقبال از این تیم برای برگزاری یک دیدار معمولی فوتبال دستمایه نگارش این مقال است. البته لازم به ذکر است که استقبال بد از یک فوقستاره جهانی فوتبال در ایران مسبوق به سابقه است. حافظه تاریخی ما به یاد دارد در دهه ۸۰ زمانی که «خاویر کلمنته» برای هدایت تیم ملی فوتبال ایران وارد فرودگاه مهرآباد شد، هجوم هواداران و حتی مسئولان، صحنههای ناخوشایندی را رقم زد که همان زمان هم بازتاب منفی فراوانی داشت و در نهایت کلمنته به شکلی دلگیرانه ایران را ترک کرد.
باید این واقعیت را پذیرفت که جامعه ایران از مدتها پیش در حال ایزولهشدن است و برخورد جهانی ما با اتفاقات و جریانات، محدود به فضای مجازی شده است. این یعنی دیدن یک ستاره فوتبال که هفتهای یک یا دو بار در یک استادیوم که غالبا بالای ۵۰ هزار نفر جمعیت دارد و مردم جهان میتوانند به راحتی برای دیدن او بلیت تهیه کرده و از نزدیک بازی او را دیده و لذت ببرند، برای مردم کشور ما سالهاست تبدیل به یک پدیده ماورایی و رؤیایی شده است. اینکه تنها فرصت دیدن کریس رونالدو همین یکی، دو روزی است که به برکت ولخرجیها و بلندپروازیهای تیمهای عربستانی، فرصت حضور این ستاره فوتبال در ایران مهیا شده است، سطح هیجان جوانان و علاقهمندان نسل جدید و حتی قدیم را به حد غیرقابل کنترل و نامعمول میرساند. تأسف فراوان از آنجا بیشتر میشود که امکان دیدن این مسابقه و حضور تاریخی میتوانست در استادیوم صدهزار نفری فراهم شود و بخشی از علاقهمندان و جوانان لااقل فرصت بروز هیجانات خود را به دست آورند که به دلایل گوناگون و نامعلوم این مهم رخ نداد. فرصتی که تبدیل به رؤیای نسلی شد که تمام ارتباطش با جهان در قاب تلویزیون است.
مهمان مامان
فیلم «مهمان مامان» داریوش مهرجویی با خبر آمدن «سرهنگ» و تازهعروسش آغاز میشود. میهمانانی که صاحبخانه فقیر به تبعیت از اقتضائات ایرانی، باید جلوی آنها «آبروداری» کند. مامان با بازی «گلاب آدینه» استرس میگیرد. او آبرو دارد و حالا باید آبروداری کند. حالا باید همه یاری کنند تا «مامان» مهمانداری کند. هر کسی یک چیزی میآورد. فضای خانه که اقوام و خانوادههای مختلفی را در خود جا داده، میتواند نماینده یک کشور باشد. در اینجاست که میهمانی که برای مامان قرار است بیاید، برای همه ساکنان خانه مهم میشود. همه به تکاپو میافتند. هر کسی هرچه دارد ولو اندک سر سفره میگذارد تا این شب بگذرد و آبروی مامان حفظ شود.
اما نگاهی که در این فیلم به بیننده القا میشود، آن است که معضل تاریخی این جامعه افراط و تفریط است؛ چراکه بالاخره مشکل سفره مامان از یخچال پدر یوسف که پولدار است حل میشود و آن همه همدلی و مهربانی به تنهایی قادر به حل مشکل نیست. در حالی که خصلت مهماندوستی و مهماننوازی در این خانه با آدمهای مختلف با لهجههای مختلف که میتواند نمادی از مردم یک کشور باشد، همه به خوبی به نمایش درمیآید. سرانجام شب میهمانی تمام میشود ولی خانه هنوز همان خانه است. شیر آب همچنان چکه میکند. دیوارها خراب است. هنوز یخچالها خالی است. ترکهای روی دیوار، فقر و بیکاری و تمام مشکلاتی که برای «مهمان مامان» مالهکشی شده بود، هنوز باقی است. هرچند میهمانی با آبروداری برگزار شد.
کریس در سرزمین عجایب
رونالدو ستاره بیبدیل فوتبال جهان که چندین دوره توپ طلای جهان را ربوده، در قالب تیم النصر عربستان، در تهران به مصاف تیم پرسپولیس میرود. خبر ساده است ولی ایران را تکان میدهد. استادیوم آزادی که یکباره تبدیل به کارگاه ساختمانی شده، توانایی پذیرش تماشاگر ندارد. اما تصور اینکه این ستاره فوتبال قرار است با تیم محبوب کشوری که میلیونها طرفدار دارد روبهرو شود برای همه علاقهمندان هیجانانگیز است. حالا همه دست به کار میشوند. کارگران شبانهروز در حال آمادهسازی ورزشگاه هستند. آسفالت مسیر اتوبوس نو میشود. اما چمن نامرغوب استادیوم را چه کنیم؟ باید هرطور شده این مسابقه به شکل آبرومندانه برگزار شود. پس باید کاری کرد. همه دست به دست هم دهیم تا این مسابقه ۹۰ دقیقهای به خیر و خوشی تمام شود. شهرداری تهران دست بهکار میشود. نصب بیلبوردهای خوشامدگویی یکشبه طول مسیر حرکت اتوبوس حامل «کریس» از فرودگاه امام خمینی تا هتل اسپیناس را پر میکند. اما سه، چهار روزه نمیشود چمن آزادی را ترمیم کرد. عوضش یک فرش نفیس برای هدیه به رونالدو از طرف تیم میزبان، سوژه خبرها میشود و فرصتی میشود تا مسئولان در کنار خانواده خود، عکسی به یادگار با میهمانشان بیندازند. اما طرفداران چی؟ اتوبوس حامل رونالدو در مسیر توقف ندارد و مردمی که به دنبال اتوبوس میدوند تا بلکه شانس دیدن او را حتی برای یک لحظه کسب کنند. دنیا را چه دیدی؟ شاید یک سلفی هم به یادگار بماند. اما بازیکنان النصر به محض رسیدن به هتل بدون هیچ توقفی به اتاقهای خود میروند و رؤیای دیدن رونالدو به یأس تبدیل میشود. روز مسابقه فرامیرسد. چمن آزادی تغییر محسوسی نکرده. یک بنر بسیار بزرگ سکوهای تخریبشده آزادی را میپوشاند تا زشتیها پدیدار نشود. به لطف کنفدراسیون فوتبال آسیا تجهیزات VAR موقتا برای این بازی به ایران قرض داده شده است. مسابقه آغاز میشود. چمن آزادی در دقیقه پنج، اولین قربانی خود را میگیرد. مهدی ترابی، بازیکن کلیدی پرسپولیس در حال دویدن روی چمن، پایش پیچ میخورد و مصدوم میشود و از بازی خارج میشود. بازیکنان دو تیم در طول بازی بارها زمین میخورند یا مسیر توپ تغییر میکند. ولی بالاخره مسابقه با آبروداری تمام میشود.
فردای روز واقعه
تیم النصر و رونالدو کشور ایران را ترک کردند. بنرهای روی سکوها جمع شد. کار ساختمانی مجدد آغاز میشود. هتل اسپیناس مانده و خسارتی که در اثر هجوم مردم به ورودی این هتل وارد شده. ولی چمن آزادی همچنان نامرغوب است. دستگاه VAR هم همچنان قرضی است. پرسپولیس باخت و باید خود را برای بازیهای بعدی آماده کند.
ارسال نظر