ماجراهای وحشتناکی که یک ورزشکار زن تعریف کرد
اینگرید سیپل زن موجسواری است که اتفاقات جالبی در هنگام موجسواریهایش برایش افتاده. یکی از این اتفاقات که سر و صدای زیادی به پا کرد حمله گراز وحشی به او در اقیانوس بود. جزییات این اتفاق را از زبان خودش در ادامه میخوانیم.
خبرورزشی: اینگرید سیپل زن موجسواری است که اتفاقات جالبی در هنگام موجسواریهایش برایش افتاده. یکی از این اتفاقات که سر و صدای زیادی به پا کرد حمله گراز وحشی به او در اقیانوس بود. جزییات این اتفاق را از زبان خودش در ادامه میخوانیم.
من همیشه عاشقِ بودن در اقیانوس بودم. در کودکی قبل از اینکه راه رفتن یاد بگیرم شنا میکردم. پدرم عضو نیروی دریایی ارتش آمریکا بود و من را با خودش به موجسواری در نزدیکی خانهمان در کایلوا، هاوایی، میبرد.
وقتی در دهه ۸۰ بزرگ میشدم، موجسواری ورزشی پسرانه تلقی میشد. به پسرها حسادت میکردم و با حسرت به تخته موجسواری آنها نگاه میکردم. وقتی ۱۲ ساله شدم یکی از دوستان خانوادگی ما به من تخته موجسواری خودش را داد. تا جایی که میدانم اولین دختری بودم که در این سمت جزیره موجسواری میکرد. باشکوه بود.
من به دانشگاه کالیفرنیا رفتم و در آنجا موجسواری کردم. عاشق ماجراجویی بودم و یک کامیون خریدم و شروع به رانندگی به سمت جنوب کردم و در کاستاریکا مستقر شدم. در آنجا کمپ موجسواری بانوان را راهاندازی کردم. یک دهه بعد، برای فوقلیسانس زبانشناسی به هاوایی بازگشتم و به عنوان ماساژدرمانگر و مربی شخصی کار کردم و موجسواری را ادامه دادم و به مکزیک، فیجی، تاهیتی، استرالیا، نیوزیلند و اندونزی سفر کردم.
یک روز در دسامبر ۲۰۲۱، هنگام سپیدهدم به سمت ساحل موکولیا در سواحل شمالی اوآهو راندم. جایی را برای موجسواری انتخاب کردم و با یکی از دوستانم به ساحل رفتم. صبح زیبایی بود. خورشید میدرخشید و امواج از دو فوت بلندتر نبودند. مشغول موجسواری شدیم، او به راست رفت و من به چپ پیچیدم. نزدیکترین افراد ۲۰۰ متر دورتر بودند.
در هنگام موجسواری چیزی شناور را دیدم که به سمتم میآمد. فکر کردم شاید فُک باشد، اما سفت به نظر میرسید. ناگهان سرش را از آب بیرون آورد و من با یک گراز وحشی چشم در چشم شدم، فقط ۱٫۵ متر با من فاصله داشت. شوکه شده بود، من هم همینطور. چهرهای خونآلود داشت و به نظر میرسید مورد حمله جانوری قرار گرفته بود. ترسیدم و بیشتر از آن متعجب شدم. اینجا چکار میکرد؟
با تمام قدرت به سمت من حرکت کرد. برگشتم تا دور شوم، اما صورتش جلوی پایم بود. از تختهام پایین پریدم و آن را به عنوان مانع بین خودمان قرار دادم. گراز خود را بالا کشید و با دندانهایش تخته را گاز زد و خرد کرد. من در جهت دیگر در زیر آب شنا کردم، و وقتی در فاصله ۳ متری سرم را از آب بیرون آوردم، متوجه شدم که تخته شکسته و کاملاً خرد شده است. میشد من جای تخته باشم!
آخرین صحنهای که از گراز دیدم داشت از اقیانوس بیرون میرفت، اما من هم باید هرچه زودتر از آب بیرون میرفتم زیرا خون روی صورت او میتوانست حیوانات بزرگتر را به سمتم بکشاند. به ساحل رفتم و رد پای او را در کنار سگهای شکاری پیدا کردم. به نظر میرسید تحت تعقیب آنها بوده و برای همین وارد اقیانوس شده بود. دوستم گفت که این اولین باری است که میبیند من از چیزی ترسیدهام.
در ساحل، موجسواری معروف به Surf Trivia Guy از من خواست تا مصاحبهای با او داشته باشم. این مصاحبه توسط کانالهای خبری انتخاب شد و در سراسر جهان پخش شد. دیدن ترجمه مصاحبه من به زبانهای مختلف جالب بود.
این اتفاق چندان برایم شوکهکننده نبود و آسیبی ندیدم. سه سال پیش، هنگام شنا کردن در جزیره ناموتو در فیجی، توسط نوعی عروس دریایی خطرناک، یکی از مرگبارترین موجودات اقیانوس با سمی ۱۰۰ برابر قویتر از سم مار کبری، گزیده شدم. باید شاخکهایش را از روی صورتم بیرون میکشیدم و با هلیکوپتر به بیمارستان منتقل شدم. در سال ۲۰۰۰ در مکزیک توسط نوعی ماهی گزیده شدم و در سال ۲۰۰۲ از یک مار دریایی سمی در کاستاریکا فرار کردم.
با وجود تمام این اتفاقها، اصلاً از اقیانوس سیر نمیشوم. بعضی روزها آب اقیانوس نزدیک خانهام، به رنگ آبی درخشان و شفاف است، و مرجانهای بنفش به راحتی دیده میشوند. خیلی زیباست و همیشه برایم غافلگیرکننده است. اگر بتوانم هفتهای سه بار موجسواری میکنم. من همچنین شیرجه آزاد هم انجام میدهم و قایقرانی هم میکنم. ۱۲ سال است که در مسابقات جهانی قایقرانی شرکت کردهام.
چند آسیبدیدگی جزئی نمیتواند بهای سنگینی برای این تجربههای خارقالعاده باشند. ریسک کردن با شانس کشف دنیای جدید و آزادی همراه است. اگر قرار باشد در یکی از ماجراجوییهایم بمیرم، مرگ خوبی خواهم داشت. عشق من به اقیانوس همیشه از ترسهایم بزرگتر است.
ارسال نظر