یک داستان تاریخی از تلاقی فوتبال و سینما
مانند سایر مسابقات محلی فوتبال یکشنبهها در پارک و برابر جمعیتی که به سختی حتی با وجود سگهای ولگرد دورقمی میشد برگزار شد.
روزنامه اعتماد: مانند سایر مسابقات محلی فوتبال یکشنبهها در پارک و برابر جمعیتی که به سختی حتی با وجود سگهای ولگرد دورقمی میشد برگزار شد. در آن روز مارس صبح زود چند تماس لحظه آخری به کار گرفته شد. اما این تفاوتهایی هم داشت: یک مسابقه خاص با چند تماس. اگرچه در آن زمان هنوز کسی نمیدانست آن فرد کیست و به مدت ۴۶ سال این راز مخفی ماند. اما آن کودک که آن روز با دستان ضربدری در گوشه یک عکس فراموش شده قرار گرفته بود اکنون ۹۰ دقیقه بیشتر تا رسیدن به رکورد پاکو چنتو و کسب بیشترین عنوان قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا فاصله ندارد. او میتواند بعد از این تبدیل شود به موفقترین مرد جامهای اروپایی.
پارما، بهار ۱۹۷۵ بود و دو فیلم با فاصله چند مایلی از هم فیلمبرداری میشد: سالو ساخته پیر پائولو پازولینی که به نام ۱۲۰ روز در سدوم هم شناخته میشود و فیلم ۱۹۰۰ به کارگردانی برناردو برتولوچی که به ایتالیایی Novecento نامیده میشد. فیلمی با بازی رابرت دنیرو و ژرار دوپاردیو. برتولوچی تحتالحمایه پازولینی بود اما انتقاد استادش از فیلم آخر برتولوچی با نام آخرین تانگو در پاریس باعث شد روابط آنها تیره شود. در همان زمان بود که بازیگر فیلم لورا بتی به آنها پیشنهاد داد از آنجایی که هر دو آنها با یک کمپانی کار میکنند، میتوان مسابقهای ترتیب داد تا آنها دور هم جمع شوند. مسابقهای با عنوان Novecento v Salò.
آنها در سیتادلا یکدیگر را ملاقات کردند. اتومبیلهایی اطراف زمین پارک شده بود. ۱۶ مارس در ساعت 9:30صبح. تیم سالو پیراهنی با خطوط آبی و قرمز پوشیده بود. به رنگ لباس جنوا، تیم محبوب پازولینی. بازیکنان تیم از میان بازیگران فیلم «جلسات عشق» انتخاب شده بودند. لباس تیم Novecento توسط مدیر طراحی لباس فیلم ساخته شده بود. پیراهنهای بنفش روشن که روی آن نام حروف فیلم با رنگ زرد به چشم میخورد. آنها جورابهای رنگینکمانی پوشیده بودند.
همسر تهیهکننده فیلم برتولوچی یعنی کلر پیلو آن بازی را با دوربینهای سوپر ۸ فیلمبرداری کرد اما آن فیلم هرگز منتشر و دیده نشد. یک کیک و یک کاپ نقرهای برای برنده در نظر گرفته شده بود. کارلو آنچلوتی آن را برد. چیزی که او همیشه تمایل به انجامش را داشت.
پازولینی چهره متعصبی بود که میگفت بزرگترین شاعر، بهترین گلزن فصل است و فوتبال را «آخرین آیین مقدس زمان ما» مینامید. برتولوچی چندان بازی را دوست نداشت و خودش هم بازی نکرد اما در عوض نقش مربی تیم را به عهده گرفت. از آنجایی که او میدانست پازولینی بازی را جدی میگیرد به فکر افتاد که تیمش را به درستی مهیا کند. از آنجایی که رابرت دنیرو و دوپاردیو گفتند بازی نمیکنند و برت لنکستر و دونالد ساترلند هم کنار کشیدند، برناردو از یکی از دوستانش درخواست کمک کرد. او در پارما میدانست از چه کسی باید بازیکن بخواهد.
یک روز قبل از مسابقه یعنی بعد از ظهر شنبه دو نوجوان ۱۵ ساله از تیم جوانان پارما که به تازگی از تمرین برگشته بودند، توسط پدر رییس سابق باشگاه فراخوانده شدند و به آنها گفتند صبح روز بعد در زمین بازی حاضر باشند. برای اینکه مشخص نشود آنها بازیکن حرفهای هستند این طور عنوان شد که آنها جزو گروه ساخت و ساز فیلم هستند و به تازگی استخدام شدهاند. این دو بازیکن به طرز مشکوکی خوب بودند و حتی قبل از شروع بازی هم ماجرا بودار به نظر میرسید. اما پازولینی فقط میخواست بازی کند و تیمش هم ۲ بر صفر پیش افتاد. شاگردان برتولوچی اما در نهایت با حساب ۵ بر ۲ پیروز شدند.
آنچلوتی گل زد. پازولینی از نتیجه راضی نبود اما آنچه از انجام بازی انتظار داشتند اتفاق افتاد: فوتبال دوباره آنها را گرد هم آورده بود.در نوامبر آن سال پازولینی به طرز وحشیانهای در اوستیا در نزدیکی رم به قتل رسید. جسد له و لورده شده و سوخته او در یک زمین فوتبال پیدا شد. معمای قتل او هیچوقت به صورت کامل حل نشد. اینکه او همجنسگرا بوده و نظریههایی مبنی بر اینکه آن جنایت یک انتقام با انگیزه نفرت بوده یا با انگیزههای سیاسی توسط مافیا وجود داشت. فردی که به عنوان قاتل محکوم شد ۲۹ سال بعد اعترافات خود را پس گرفت و شواهد جدید کشف شده نشان داد که رولهای فیلم سالو به سرقت رفته و این بدان معنا بود که او قربانی اخاذی شده.
امسال صدمین سالگرد تولد پازولینی است. میراث و عشق او به فوتبال هنوز احساس میشود. موسسه فرهنگ ایتالیا از تیم «افسی فلسفه فوتبال»،تیمی که روی لباسش جمله «پس از ادبیات و رابطه جنسی فوتبال یکی از لذتهای بزرگ دنیاست» به چشم میخورد خواست کتابی درباره داستان خود چهار روز پیش از فینال لیگ قهرمانان اروپا منتشر کند. در نهایت در برنامهای که به افتخار پازولینی در سال ۲۰۱۹ برگزار شده مستندی درباره آن مسابقه برای نخستینبار در بریتانیا به نمایش در آمد.
آن مسابقه بهطور خلاصه در مطبوعات آن زمان مورد اشاره قرار گرفت. آن بازی در سال ۱۹۷۵ تبدیل شد به یک نماد. نمادی از چیزهای مختلف. از اینکه چطور فوتبال پازولینی را بیش از هر چیزی تحت تاثیر قرار میداد، از تلخی عمیق آخرین بازی پازولینی و همچنین از آشتی و وقتی نوبت به میراث آن بازی میرسد چه چیزی میتواند بزرگتر از پسری که در آن مسابقه بازی کرده بود باشد؟
با این تفاوت که آنچلوتی بخشی از آن افسانه نبود و پازولینی هرگز نمیدانست. مثل هر کس دیگری. حتی در اواخر سال ۲۰۱۹ بهطور قطعی مشخص نشده بود که آن فرد آنچلوتی است. برخی از تماشاچیان آن مستند که به نام Centoventi contro Novecento شناخته میشود حدس زدند آن نوجوان ممکن است آنچلوتی باشد. واقعا هم شبیه او بود. اما او فقط گهگاه در صحنهها دیده میشد و این یک حدس فرعی بود که کسی نمیتوانست تاییدش کند. خود او هم در تمام این سالها چیزی نگفته بود. تا اینکه روزنامه گاتزا دلو اسپرت در ماه مارس سال گذشته عکس را برای او فرستاد و آنچلوتی تایید کرد: «بله. آن پسر من هستم.»
عکس دو تیم توسط دبورا بیر عکاس فیلم سالو گرفته شده بود. آنچلوتی آن عکس را ندیده بود. میخواست بداند آن را از کجا تهیه کردهاند و یک نسخه از عکس را درخواست کرد. او همهچیز را به وضوح به یاد آورد. اینکه یک بازی بدون تاکتیک بود با آزادی کامل. یک شادی واقعی. تنها چیزی که خوب به خاطر نداشت یا گفت فراموش کرده هدفی بود که قصد نداشت به آن اشاره کند. او به یاد داشت که آن موفقیت را جشن گرفت اگرچه کمی برایش ناخوشایند بود. به هر حال او بین افرادی که آنجا حضور داشتند یک غریبه بود که برای یک بازی دعوت شده بود. او گفت: «ما بردیم و برتولوچی از ما تشکر کرد. زیرا سهم من و دوستم در بردن بازی تعیینکننده بود.»
آنچلوتی به یاد میآورد که پازولینی لنگان لنگان بعد از یک خطای خشن در زمین حرکت میکرد و از باخت خوشحال نبود. با این حال یکی از چیزهایی که آن بازی را بسیار معنادار کرد این بود که دو کارگردان با هم آشتی کردند. برناردو و پائولو با هم لبخند میزدند و وقتی همهچیز تمام شد دستانشان را در دستان یکدیگر قرار دادند.
آنچلوتی گفت که به نمایش درآمدن فیلم آن بازی خیلی بیش از حد طول کشیده است. اما آن یک بازی ارواح بود. آنچلوتی گفت: «اگر این روزها با حضور دو کارگردان مشهور این بازی برگزار میشد حتما پخش زنده میگرفت. تماشاچیان زیادی هم آن را از نزدیک میدیدند. اما تنها کاری که ما بعد از بازی کردیم این بود که جام را برداشتیم،چند عکس یادگاری گرفتیم و کنار خوابگاه دوش گرفتیم. هوا سرد بود.»
آنچلوتی گفت یک روز قبل از مسابقه وقتی پرسید که در بازی فردا چه کسی قرار است بازی کند و به او گفتند بازی برتولوچی و پازولینی است برای او اهمیت چندانی نداشته. این یک بازی بود و او هرگز یک بازی را رد نمیکرد. آنچلوتی گفت: «فوتبال تمام زندگی من بود. من رویای بازی کردن و تمام کارهایی که یک بچه انجام میدهد را در سر داشتم و این رویا به حقیقت پیوست. چهل و شش سال پیش من در آن زمین در سیتادلا بودم و از آنجا به دور دنیا رفتم و دنبال توپ دویدم.»
آنچلوتی هنوز در حال دویدن است. آنجا پارما بود و حالا او به پاریس میرود. او در حال حاضر تنها فردی است که در پنج لیگ معتبر در قاره اروپا قهرمان شده. یک رکورد منحصر بفرد برای یک مربی. شنبه هفتمین فینال جامهای اروپایی برای آنچلوتی خواهد بود. پنجمین فینال او به عنوان مربی. سه تا از این پنج فینال او مقابل لیورپول بوده است.
اگر برنده شود او به ششمین جام اروپاییاش میرسد. دو تا به عنوان بازیکن و ۴ تا به عنوان مربی. هیچ کس در تاریخ بیش از این موفقیت نداشته است. معلوم شد پسر بچه ۱۵ سالهای که بیسروصدا یک طرف ایستاده بود چون به خاطر آن تماس قبل از بازی نمیخواست توجه کسی را به خودش جلب کند و به طرز مشکوکی واقعا خوب بود، بعد از آن هم به همان روند ادامه داده؛ نه فقط زمانی که پیر پائولو پازولینی مقابل او بازی میکرد.
ارسال نظر