روایتی از جلسه انتخاب شهردار تهران
آیا اگر در هنگامی که رای محسن هاشمی و محمدباقر قالیباف ۱۵-۱۵ بود، جلسه تعطیل و به روز دیگری موکول می شد، الان شهردار شخص دیگری بود؟ ولی الله شجاعپوریان این احتمال را می دهد.
او معتقد است که احمد مسجدجامعی می توانست جلسه انتخاب شهردار را جور دیگری مدیریت کند.
بخش هایی از گفتگوی سالنامه روزنامه شرق با شجانپوریان را می خوانید؛
ولی الله شجاع پوریان، معاون اداری شورای شهر تهران این روزها یکی از آرام ترین اعضای شورا در جلسات علنی است و دیگر چندان خبری از آن نطق های پیش از دستور ونقدهای تندش در مجلس هفتم نیست. اما هر چقدر در صحن شورا آرام است دفترش در طبقه دوم شورای شهر شلوغ است و پررفت و آمد. در یکی از همین ظهرهای شلوغ دفترش با او به عنوان یکی از تشکیلاتی ترین اعضای اصلاح طلب شورای شهر تهران درباره ی آسیب شناسی رفتار اصلاح طلبان در انتخاب شهردار تهران به گفت و گو نشستیم.
او معتقد است نسخه شهرداری تهران می توانست جور دیگری پیچیده شود اگر احمد مسجدجامعی رییس اصلاح طلب شورا براساس اختیارات قانونی به حرف های اصلاح طلبان گوش می کرد و در دقایقی که لابی گری اصول گرایان و فشارهایشان سر به سقف می سابید پس از دور نخست رای گیری برای شهرداری، سرپرست تعیین و انتخاب شهردار تهران را به روز دیگری موکول می کرد نتیجه جور دیگری رقم می خورد اما چنین نکرد.
در ۱۵ دقیقه میان دو انتخابات شهرداری چه اتفاقی افتاد که رای ۱۵-۱۵ محسن هاشمی و قالیباف ۱۶-۱۴ به نفع قالیباف تمام شد؟
در میان جمع ۱۵ نفری که در نخستین مرحله رای گیری به مجسن هاشمی رای دادند باورها به یک اندازه نبود. برخی براساس اعتقاد و گرایش سیاسی رای ندادند، شاید تصور می کردند که هاشمی صد در صد رای می اورد و اما چون رای برابر شد، تردید کردند، دل آنها لرزید و از پیروزی مایوس شدند. در چنین شرایطی شانس قالیباف را بیشتر دیدند و به سوی او چرخیدند البته فضای جلسه هم بی تاثیر نبود.
وقتی اعضای شورا با رای برابر دو نامزد مواجه شدند، آشفتگی در جلسه راه یافت. هیچ کدام از اصلاح طلبها و اصول گرا ها از این رای شوکه نشدند، زیرا هر گروه در این رقابت خود را پیروز می دانستند، همهمه و لابی ها شدت یافت، فشارها و پیشنهادهای مختلف نیز همچنین. تصمیم گیری صحیح برای رییس جلسه هم مشکل شد. فشار به ورزشکاران که رای آنها شناور قلمداد گردید بیشتر شد و از درون و بیرون جلسه با آنها تماس گرفته میشد. به هرحال اگر در فضای آرام تر و در جلسه ای دیگر رای گیری انجام میشد اشکالات کمتری بوجود می آمد. اما هر چه بود گذشت و امروز باید پیشبرد اهداف و برنامه های اعلامی نمایندگان شورا وجهه همت همه باشد.
فضای جلسه چگونه بود؟
تماس های مکرر میان جبهه اصول گرایان شورا و از بیرون گرفته می شد. برخی اعضا که روبه روی هم قرار داشتند تلفنی با همصحبت می کردند و برخی تماس ها هم توسط برخی از افراد وابسته به تشکیلات سیاسی بود که پیش از ان با افرادی برای رای دادن به فرد خاصی رایزنی کرده بودند و حالا تماس ها و درخواست های خود را تکرار می کردند.
در حالیکه شیوه درست این بود که در جلسه رایزنی وجود نداشته باشد، به دلیل اینکه جلسه بعد از دوماه رایزنی و مشورت و بررسی تشکیل شده و دیدگاه هر فرد شکل گرفته بود. قاعدتا و اخلاقا نیازی به لابی مجدد نبود. منطقی این بود که فضای جلسه ملتهب نشود و هرکس رایش را با اختیار کامل و بدون احساس فشار می داد.
آیا آقای هاشمی یا نزدیکانش هم در طول جلسه لابی گری می کردند؟
خیر. آقای هاشمی اصلا لابی گری نکرد تنها یکی دو نفر از دوستان ما با آقای مسجد جامعی در طول جلسه گفت و گوی کوتاهی داشتند که به نتیجه نرسید.
حول چه محوری؟
اینکه پس از دور اول رای گیری به روز دیگری موکول شود.
آقای مسجدجامعی چه گفت؟
تصمیم خودش را گرفت و جلسه را تجدید کرد.
ایا در حیطه اختیارات او بود؟
بله . چرا که در آیین نامه تمام حالت ها پیش بینی نشده و در حین جلسه معمولا رییس باید تصمیم بگیرد و این تصمیم درست یا نادرست اجرا شود.
آیا نظر شما هم این بود که رای گیری به روز دیگری موکول شود؟ اگر میشد چه اتفاقی می افتاد؟
بله موافق بودم. اگر به روز دیگری موکول میشد می توانستیم از مطالبات صد در صدی چشم پوشی کرده و حداقل روی یک گزینه مرزی الطرفین توافق کنیم و یا در مرحله دوم یک اصلاح طلب دیگر را نامزد کنیم.
بعد از جلسه شنیده میشد که حتی برای نشستن بویژه در کنار اعضای ورزشکار فشارهایی وجود داشت، آیا صحت دارد؟
جلسه به گونه ای بود که در چیدمان نشستن هم برخی با برنامه ورود پیدا کرده بودند، شاید می خواستند از نتیجه رای گیری اطمینان بیشتری پیدا کنند. برخی هم آرایشان را به هم نشان می دادند و البته به دلیل اینکه افراد صندلی هایشان به هم خیلی فشرده بود امکان دیدن رای دیگران با چرخاندن سر امکان داشت.
قبل از اتمام رای گیری دوم خبرگزاری فارس خبر زد که قالیباف شهردار تهران شده است، آیا آنها از جریاناتی مطلع بودند یا اطمینان یافتند که قالیباف شهردار می شود یا صرفا جوسازی رسانه ای بود؟
فضاسازی ژورنالیستی بود وگرنه تا پایان جلسه اطمینان صددرصدی نسبت به اینکه قالیباف شهردار شود وجود نداشت و حتی احتمال کمتری هم وجود داشت.
آیا بعد از اعلام نتیجه دور دوم انتخابات شوکه شدید؟
نه چرا که من اعتقاد داشتم باید با نامزد دیگری وارد شویم. ما می توانستیم شخصی را نامزد کنیم که حساسیت ها روی او کمتر باشد و سوابق مدیریتی اش بیشتر از قالیباف. چرا که چندین وزیر کابینه اول و دوم خاتمی که سابقه مدیریتی مرتبط با امور شهری داشتند همچون مهندس عبدالعلی زاده، خرم و... نیز نامزد بودند.
پس چرا اجماع روی محسن هاشمی صورت پذیرفت؟
ما سعی کردیم به رای اکثریت احترام بگذاریم چون محسن هاشمی در اکثریت اصلاح طلبان رای بیشتری داشت و تصمیم بر این بود که اعضای فراکسیون تبعیت صد درصدی از رای تشکیلاتی داشته باشند.
به نظر شما اگر جلسه به صورت علنی برگزار می شد امکان رقم خوردن نتیجه ای جز این وجود داشت؟ چرا جلسه به صورت غیرعلنی برگزار شد؟
در پاسخ سوال اول هم اشاره کردم که اگر رای گیری در فضای ارام تری برگزار میشد شاید اتفاقات دیگری رخ می داد. البته این به معنای رای آوردن اقای هاشمی نیست بلکه ممکن بود تاکتیک ما عوض میشد و به عنوان مثال اصلاح طلبان به نامزد دیگری که شانس بیشتری داشت فکر می کردند، فردی که در اردوگاه اصول گرایان هم پایگاهی داشته باشد. نکته ای که برخی به عنوان اشتباه استراتژی اصلاح طلبان شورا قلمداد کردند و آن معرفی مهندس هاشمی به عنوان نامزد خود بود، زیرا به همگرایی اصول گرایان کمک کرد و پای دخالت های بیرون از شورا را به شورا باز کرد.
به نظر شما ناکامی اصلاح طلبان در انتخاب شهرداری تهران ناشی از رای غیرسازمانی دو عضو اصلاح طلب بود یا تخلف احزاب در معرفی اعضا؟
البته تردید نباید کرد که کشور ما پیشینه طولانی و موفقی در امر تحزب ندارد. رفتار حزبی و سازمانی در همه جای دنیا تعریف و نمودی دارد. به نظر من به همان اندازه که صنعت ما با صنایع پیشرفته دنیا فاصله دارد، دموکراسی و تحزب نیز در کشور ما با کشورهای پیشرفته زاویه دارد. اگر حزب ساختار صحیح حزبی داشته باشد قطعا خروجی آن مطمئن است.
البته این موضوع به پیش امد شورای چهارم خلاصه نمی شود؛ در انتخابات ریاست جمهوری هم گاهی همه ی احزاب هم سو از فردی حمایت می کنند اما وقتی آن فرد رییس جمهور شد خود را منتخب احزاب و گروه های همسو نمی داند و تعهدی نیز در برابر آنها احساس نمی کند. از احمدی نژاد که بگذریم حتی خاتمی نیز رای خود را مدیون گروه های اصلاح طلب نمی دانست و لازم نمی دید با آنها هماهنگی نماید.
گفته می شود شورای هماهنگی جبهه اصلاحات برای گنجاندن نام برخی افراد در فهرست اصلاح طلبان پول گرفته برخی هم از لابی گری برای گنجاندن اسامی در فهرست اصلاح طلبان سخن می گویند، آیا این موضوع صحت دارد؟
تاثیر لابی ها در گنجاندن افراد در فهرست اصلاح طلبان بی تاثیر نبوده است. افراد موثرتر حذف شدند و افراد با سوابق و توانمندی های کمتر جایگزین شدند اما اینکه از کسی پولی گرفته شده صحیح نیست و صحت ندارد. بیشتر باید گفت لابی احزاب برای گنجاندن نامزدها در فهرست بوده است.
مثلا چه کسانی؟
به عنوان مثال مناف هاشمی که جزو لیست قطعی ما بود یا دکتر نوذرپور که در کمال ناباوری از لیست کنار گذاشته شد و در اخرین دقایق به لیست بازگشت.
در هنگام بستن فهرست شورای هماهنگی جبهه اصلاحات تشکیلات ۱۸ گانه از بستن فهرست براساس نامزدهای معرفی شده از سوی ۱۸ حزب اصلاح طلبان سخن می گفتند در حالی که ما در ۸ سال اخیر فعالیت حزبی چندانی از سوی این احزاب ندیدیم؟
متاسفانه در موسم نتیجه گیری از فعالیت های تشکیلاتی و میوه چینی که فصل انتخابات است تشکل هایمان به خاطر عرض اندام افراد مدعی که در طول سال های گذشته عملکرد چندانی بویژه در راستای جریان اصلاح طلبی نداشتندو عملا هزینه ای هم نداده اند دچار مشکل می شوند و این به دلیل ضعف ساختاری است که وزن و جایگاه احزاب در آن چندان روشن نیست. گاهی حزبی که در جامعه لایه های وسیع اجتماعی هوادار آن هستند با حزبی که مجموعه هوادارنش در حد و اندازه آن تشکل نیستند وزن سیاسی در سپهر سیاسی می یابند.
چرا این اتفاق می افتد؟
چون ساختار حزبی ما ساختار ترسیم شده ای نیست در دنیا هر حزبی اعضای درجه اول، دوم و هوادار دارد و می توان به شکل آماری تعداد هوادارانش را تخمین زد و به اشکال مختلف نفوذ اجتماعی آن را سنجید اما در کشور ما به شکلی خاکستری و ادعایی در فضای توهم برانگیز احزاب فعالیت می کنند و بخشی از مشکل به خود مجموعه اصلاح طلبان برمی گردد و اینکه برنامه ریزی بلند ندارند، کارهای تشکیلاتی عمیق و دقیقی وجود ندارد و بخش بیشتری اما به دشواری فضای سیاسی در کشور مربوط می شود.
در این فضا نمی توان چشم اندازی روشن برای فعالیت داشت . وقتی یک حزب چهره های اصلی اش را از دست می دهد و به راحتی رد صلاحیت می شوند، تشتت و پراکندگی میان مجموعه افراد منتسب به یک جریان ایجاد می شود و فضای برابر برای رقابت وجود ندارد. از نظر رسانه ای همیشه رقیب دست بالا را دارد و نهادهای نظارتی که نباید دخالت کنند به نفع رقیب وارد میدان می شوند و چنین اتفاق هایی می افتد.
رد صلاحیت ها را چقدر در این ناکامی موثر می دانید؟
واقعا رد صلاحیت ها به نظر من نقش موثری در این اتفاق و ناکامی در ورد نیروهای اصلی جریان اصلاح طلب به مجلس، شوراها و سایر نهاد های انتخاباتی دارد.
ارسال نظر