متهم: برادرم عاشقِ همسرم شد، او را کشتم
عشق دو برادر به یک دختر درگیری آنها را از افغانستان تا ایران کشاند و در نهایت منجر به قتل یکی از برادران شد. پرونده این قتل روی میز قضات دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفته است.
روزنامه شرق: عشق دو برادر به یک دختر درگیری آنها را از افغانستان تا ایران کشاند و در نهایت منجر به قتل یکی از برادران شد. پرونده این قتل روی میز قضات دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفته است.
یک سال قبل به مأموران پلیس خبر دادند درگیری دو مرد افغانستانی منجر به مرگ یکی از آنها شده است. زمانی که مأموران به محل رفتند، جسد مردی جوان را پیدا کردند.
شاهدان عینی به پلیس گفتند این مرد با برادرش درگیری داشت و ساعاتی قبل از مرگش هم برادرش در خانه او بود. وقتی مجید از خانه بیرون رفت، جسد برادرش، حمید پیدا شد. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، تحقیقات در این خصوص آغاز شد و مأموران متوجه شدند درگیری این دو برادر یک اختلاف ساده نبوده است.
وقتی پلیس به خانه مجید رفت، فهمید او شبانه خانهاش را ترک کرده و همراه همسرش به مکانی نامعلوم رفته است. نام و مشخصات مرد جوان به مأموران گشت داده و سرانجام او یک هفته بعد بازداشت شد. مرد جوان قبول کرد برادرش را کشته است.
او گفت: مدتها بود که ازدواج کرده و همراه همسرم در ایران زندگی میکردم. ما زندگی خوبی داشتیم و من عاشق همسرم بودم، اما برادرم دست از سر ما برنداشت. او گفت: سالها قبل در افغانستان وقتی عاشق لیلی شدم، تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. مدتی بعد متوجه شدم برادرم هم عاشق دختری شده، اما نمیدانستم آن دختر لیلی است. من زودتر از برادرم موضوع را به خانوادهام گفتم و ما به خواستگاری رفتیم. با اینکه برادرم چیزی به من نگفت، اما فهمیده بودم او عاشق لیلی شده است، به همین خاطر هم تصمیم گرفتم به ایران بیایم. میخواستم خودم و همسرم از آنجا دور باشیم، اما حمید از من کینه به دل داشت. او فکر میکرد من لیلی را از او گرفتهام درحالیکه اینطور نبود. اول من بودم که با لیلی آشنا شدم. ضمن اینکه من برادر بزرگتر او بودم. وقتی متوجه شدم او نتوانسته لیلی را فراموش کند، درد دوری از خانواده و آوارگی از وطن را به جان خریدم و به ایران آمدم و به خانوادهام هم گفتم دیگر حاضر نیستم با حمید روبهرو شوم و دنبال من نیایند.
متهم ادامه داد: یکسالونیم از این ماجرا گذشته بود و من هیچ خبری از برادرم نداشتم تا اینکه متوجه شدم او هم به ایران آمده است. من حتی با خانوادهام در تماس نبودم که مبادا حمید ردی از من پیدا کند. یک روز یکی از همولایتیهایم را دیدم و او به من گفت برادرت به ایران آمده و دنبال تو میگردد. کسی نمیدانست اختلاف من و حمید به چه دلیل است، همه فکر میکردند ما سر پول دعوا داریم. من از کسانی که میشناختم خواستم تا ردی از من به او ندهند، اما او خانهام را پیدا کرد و سراغم آمد. البته وقتی لیلی در را باز کرده و گفته بود من در خانه نیستم، حمید رفته بود، اما همین آمدنش من را بهشدت عصبانی کرد.
متهم گفت: مقابل خانه برادرم رفتم و گفتم من از دست تو به ایران آمدم و حق نداشتی دنبالم بیایی. اول گفت بهخاطر آن مسئله قدیمی نیامده و قصدش کارکردن در ایران است، اما وقتی حرفهایش را ادامه داد، فهمیدم به قصد پیداکردن من آمده است. او دوباره درگیری گذشته ما را به زبان آورد و گفت من باعث شدم او به لیلی نرسد و من بودم که زندگی او را خراب کردم. درگیری بین ما بالا گرفت. او حمله کرد تا مرا بزند. حرفهایی میزد که من را خیلی ناراحت میکرد و میدانستم دیگر اینجا آخر خط است؛ یا من زنده میمانم یا او. در نهایت هم از شدت عصبانیت ضرباتی بر بدنش وارد کردم و بعد هم بلافاصله به خانه برگشتم. من خیلی ناراحت بودم، هر کاری کردم تا با برادرم روبهرو نشوم. میدانستم او آنقدر کینه دارد که کار به یک رویارویی مرگبار میرسد و در نهایت هم این اتفاق افتاد.
مرد جوان گفت: من از مرگ برادرم بسیار ناراحتم. همه اعضای خانوادهام میدانند که من فرد آرامی هستم و هرگز به کسی آسیبی وارد نکردم، اما اینبار کنترلم را از دست دادم.
همسر متهم نیز گفت: من از عمق دعوای شوهرم و برادرش خبر نداشتم وگرنه اصلا به او نمیگفتم برادرش درِ خانه آمده است. حمید هم حرف خاصی به من نزد. حتی وقتی به او تعارف کردم به خانه بیاید، قبول نکرد و گفت برادرش در خانه نیست و او هم نمیآید، بههمینخاطر فکر میکردم مشکلی که سالهاست بین آنها اختلاف ایجاد کرده تمام شده است. فکر میکردم شوهرم از اینکه بشنود برادرش به دنبال او آمده است خوشحال میشود، چون حمید به من گفت آمده تا کینه قدیمی را از بین ببرد. من از اینکه شوهرم قصد قتل دارد خبر نداشتم.
بعد از گفتههای متهم، کیفرخواست علیه او صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. هرچند پدر و مادر متهم اعلام گذشت کردند، اما او به لحاظ جنبه عمومی جرم بهزودی پای میز محاکمه میرود.
نظر کاربران
کاش شوهر منم می مرد چون خیلی بداخلاق وعصبی وخسیس ویه دنده ولجباز است
پاسخ ها
نمک نشناس
خخخخخخخخخ
چرا شوهرت بمیره اجی ...خدا نکنه خب خودت با رفتار کردارت و نوع برخوردات میتونی اون رو ب ی مرد دلخواه و ایده ال تبدیل کنی
حالا اگر شوهرت مرد مگر میتوانی شوهر پیدا کنی برو خدا را شکر کن که همین شوهر به تو رسیده
چرا مگر مشکل داری باهاش..؟
چرا بمیره؟؟طلاق بگیر خودتو آزاد کن،
میخای راحت بشی!؟ساده واسان
طلاق بگیر خلاص
چرا خوب ...عوضش کن
هنوز نمرده؟ الان سه ساله تو براش ارزوي مرگ ميکني
دونالد ترامپ
مردهای بد دیر میمیرن
منم عاشق لیلی شدم
بکشش.
بیا پی ویم
راس میگی
خخ دیونه
هیچکس رو نمیشه عوض کرد مخصوصا وقتی با مدارا باهاش زندگی میکنی ک بهتر بشه متوقع هم میشه؛ بعد ک میخوای حالیش کنی ک کوتاه اومدی زندگیت خراب نشه اما دیگه بریدی؛.میگه زیر سرت بلند شده و هزار انگ دیگه.....من هر راهی ک بگید رفتم تمام زندگی من شده بود تلفن ب مشاور و مرکز مشاوره وقتی دونفر مال هم نیستن راهی جز جدایی نیست من ک خلاص کردم خودمو و الان در کمال آرامشم
یه لیلی با دو مجنون یعنی مکرو حیله
لابد لیلی بهش ابراز علاقه ای کرده که دست بردار نبوده
اقایون اینو بدونند وقتی ی خانم به مردی بله رو گفت او به همه چیز وفاداره رابطه باید دوستانه باشه نه امر و نهی اقایون بدبین نباشن همینطور خاتمها
پاسخ ها
ولی طلاقهای بسیاری که به خاطر خیانت خانم بوده حرف تورو تایید نمیکنه
اقایون یه بنده خدا کامنت زده که شوهرم بمیره این همه خودشیرینی چیه!عندلله اینجا رو هم مثل اون برنامه ها مسنجر به ابتذال نکشید....ا.ابراهیمی
پاسخ ها
چون خانم بوده پس حق داشته؟؟؟؟؟
خیلی کار خوبی کرده به سزای اعمالش رسانده ......
عین سریال خاطرات خون آشامه
پاسخ ها
فکر کنم فیلم هندی زیاد دیده .
چرا کامنت من و حذف کردید ؟ کجای دنیا انقدر راحت قاچاقی میشه وارد خاکش شد جز ایران ؟ برید ببینید چه بلاهایی سر مهاجران غیرقانونی ایرانی و بقیه کشورها میارن
منم عاشق لیلی شدم من لیلی میخوام
حقشه قصاص شه .بی دلیل برادرش را
کشت.زنه هم شریک شیطان است.
پاسخ ها
ماشالله جناب قاضی
مرد دیوانه
خداوکیلی ازکجابایدبرم یه لیلی پیداکنم دلم خیلی هوای لیلی کرده منم لیلی میخوام کی میادلیلی من بشه...