شکنجه مرگبار با بستن سارقان به پشت تراکتور!
شامگاه سهشنبه ۵ فروردینماه امسال زنی به مأموران پلیس تهران خبر داد شوهرش به طور ناگهانی گم شده است.
روزنامه جوان نوشت: شامگاه سهشنبه ۵ فروردینماه امسال زنی به مأموران پلیس تهران خبر داد شوهرش به طور ناگهانی گم شده است.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: شوهرم منصور راننده مینیبوس است. امروز صبح برای انتقال مسافر از تهران به شهرستان قم از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. او معمولاً همیشه شب به خانه میآمد و به همین دلیل وقتی دیر کرد نگرانش شدم و با تلفن همراهش تماس گرفتم که خاموش بود. احتمال میدهم برای شوهرم اتفاق بدی رخ داده است که درخواست کمک دارم.
با طرح شکایت پرونده به دستور قاضی واحدی، بازپرس شعبهیازدهم دادسرای امور جنایی تهران در اختیار تیمی از کارآگاهان ادارهیازدهم پلیسآگاهی قرار گرفت.
کشف خودروی مرد گمشده
مأموران پلیس در جریان تحقیقات خود موفق شدند خودروی مینیبوس را که نزدیکی پمپ بنزینی حوالی خیابان نامجو رها شدهبود کشف کنند.
بررسیها نشان داد دقایقی قبل مرد جوانی پیکر نیمهجان مردی حدوداً ۴۲سالهای را به پمپ بنزین منتقل میکند و از کارکنان پمپ بنزین و رهگذران درخواست کمک میکند، اما قبل از رسیدن امدادگران اورژانس به طرف خودروی مینیبوس سفیدآبی که کمی آنطرفتر پارک شدهبود، میرود و در آن را قفل کرده و فرار میکند. پس از آن بود که مأموران پلیس راهی بیمارستان شدند و دریافتند مرد زخمی همان راننده مینیبوس گمشده است.
در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت، ساعت ۱۲ظهر روز شنبه نهم فروردینماه کارکنان بیمارستان امامحسین (ع) به مأموران کلانتری ۱۰۶ نامجو اعلام کردند که منصور بر اثر شدت جراحاتی که ناشی از ضربه جسم سختی به سرش بوده به کام مرگ رفته است. بدین ترتیب با اعلام خبر قتل راننده مینیبوس پرونده وارد مرحله تازهای شد و تیمی از کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی به دستور بازپرس جنایی وارد عمل شدند. کارآگاهان جنایی در نخستین گام از تحقیقات میدانی سراغ شاهدان عینی رفتند و از آنها درباره حادثه تحقیق کردند.
شاهدان چه گفتند؟
یکی از کارگران پمپ بنزین گفت: روز حادثه درحال کار بودم که مردی به سراغم آمد و دوستش را که کنار خیابان دراز کشیده بود به من نشان داد.مرد جوان گفت حال دوستش بد است و درخواست کمک کرد که همراه تعدادی از کارکنان پمپ بنزین به نزدیک آن مرد رفتیم که متوجه شدیم او بیهوش شده و بلافاصله با اورژانس تماس گرفتیم.درحالی که منتظر آمبولانس بودیم ناگهان مشاهده کردیم مردی که موضوع را به ما اطلاع داده بود به طرف مینیبوسی رفت و پس از آن که در مینیبوس را قفل کرد از محل گریخت.
شناسایی مظنون حادثه
کارآگاهان در گام بعدی دوربینهای مداربسته محل حادثه را مورد بازبینی قرار دادند که مشخص شد همانطور که شاهد عینی اعلام کرده بودند، روز حادثه مرد جوان ناشناسی پیکر نیمهجان راننده مینیبوس را در نزدیکی پمپبنزین رها و پس از درخواست کمک فرار میکند. پس از این مأموران پلیس تصویر مرد ناشناس را برای شناسایی به همسر مقتول نشان دادند که مشخص شد وی شاهرخ نام دارد و از دوستان صمیمی منصور است. بدین ترتیب بازپرس جنایی دستور بازداشت شاهرخ را به عنوان مظنون حادثه صادر کرد و مأموران پلیس هم خیلی زود وی را دستگیر کردند.
شکنجههای مرگبار
شاهرخ در بازجوییها گفت: روز حادثه با خودروی منصور برای هواخوری به حوالی جاجرود رفتیم. در حال تفریح بودیم که از کنار باغ بزرگی عبور کردیم که با فنسهای فلزی حصار شده بود. با دیدن فنسهای فلزی تصمیم گرفتم مقداری از فنسها را سرقت کنم و به خانهام ببرم که از منصور خواستم برای بریدن فنسها کمکم کند. دو نفری از مینیبوس پیاده شدیم و در حال بریدن فنسها بودیم که چهار مرد جوان با چوب و چماق به سراغ ما آمدند. چهار مرد نگهبان ابتدا ما را به شدت کتک زدند و بعد پاهایمان را با زنجیر به عقب تراکتوری بستند و تراکتور را به راه انداختند و ما را روی زمین کشاندند. آنها ما را به خاطر سرقت مقدار کمی فنس فلزی وحشیانه شکنجه دادند تا اینکه متوجه شدند حال ما بد شده و رهایمان کردند.
پس از این شکنجه دردناک حال منصور که مشخص بود سرش ضربه خورده بد شد، اما حال من کمی بهتر بود که پیکر نیمه جان منصور را سوار مینیبوسش کردم و به طرف تهران آوردم. قصد داشتم او را به بیمارستان ببرم، اما از ترس اینکه خودم گرفتار نشوم پیکر منصور را کنار پمپ بنزینی رها کردم و پس از درخواست کمک از کارکنان پمپبنزین فرار کردم.
دستگیری ۴ شکنجه گر
پس از اظهارات شاهرخ، مأموران پلیس با مشخصاتی که شاهرخ دادهبود باغ مورد نظر را شناسایی و چهار نگهبان باغ را هم بازداشت کردند.
صبح دیروز چهارمتهم برای تحقیق به دادسرای امور جنایی تهران منتقل کردند و مورد بازجویی قرار گرفتند. یکی از متهمان گفت: روز حادثه متوجه شدیم که دو مرد در حال سرقت فنسهای باغ هستند که آنها را گرفتیم و به شدت کتک زدیم. ما قصد کشتن آنها را نداشتیم، اما بعد از کتککاری تصمیم گرفتیم برای ترساندن آنها دست و پایشان را با زنجیر به تراکتور ببندیم و تنبیهشان کنیم که الان متوجه شدیم متأسفانه یکی از آنها به خاطر تنبیه ما فوت کرده است. سه متهم دیگر هم حرفهای همدستشان را تأیید کردند.
بدین ترتیب چهار متهم به دستور قاضی مصطفی واحدی برای ادامه تحقیقات در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفتند و شاهرخ هم آزاد شد.
نظر کاربران
عجب وحشی هایی فیلم وسترن زیاد دیدن
پاسخ ها
خوب اين چه کاريه اخه دزدي چيه؟
هر فهمید این چی میگه لطفا به من هم بگید:
به نظرم اگر مجازات دزدی ابطال یا تعلیق جواز کسب یا جریمه نقدی چند برابر مال دزدی بود احتمالا نه کسی دست به دزدی میزد نه کسی دست به چنین جنایتی میزد
آی ادمهای بی رحم شما به هیچ انسان و حیوان و گیاهای رحم نمیکنید
چرا شاهرخ آزاد شد خودش اقرار کرده که می خواسته فنس را بدزدد
پاسخ ها
احتمالا به پست مدیریتی بهش میدن
چون شاکی نداشته وچیزی هم دزدیده نشده نگهبانها هم وظیفه شان خبر کردن پلس بوده
پیش به سوی مجلس
حال بایستی این نگهبانان را مثل همان کاری که کردن بکنند
بدبختا برای صاحب کار مایه دار جونتون بدید .
پاسخ ها
واقعا که وقتی فقربیادرحممروت عقل میره به گفته حضرت علی ع وحالا بریدبودجه منابع شغلامون خرج ملیون ملیون افغانی کنیدصدهامیلیارددلاراین اتفاقعمهاهرروزهرساعت نمیش
البته خوب کاری کردن ولی یکم چاشنیش زیاد بوده
چون شکایت میکردن دو روز دیگه عفو میخورد ؟یومدن بیرون
ای دستشون درد نکنه چها رتا دزد رو اینجور کنیم دیگه کسی جرات دزدی نداره.
چون سرقتی صورت نگرفته قاضی آزادش کرده میتونه شاکی صاحب مال به دلیل ضرب وشتم وشکنجه هم بشه
عاریایی و تمدن وحشیگری .
تمدن ۲۵۰۰ ساعته
اخه حیوونها این چه کاریه،خب دزدی کردند گرفته بودیشون زنگ میزدین به پلیس و تحویل قانون میدادین،این اشغالهارو باید اعدام کردش اینا فکر کردند که دارن فیلم هالیوودی بازی میکنن