حوادث سال ۸۸ را دیگر شُخم نزنیم
وزیر دادگستری گفت: درباره موضوع انتخابات، با توجه به اين رفتار بالغ همه خوشبختانه به نتيجه رسيديم اما نميخواهيم از حادثه ۸۸ و پيامدهاي آن بگذريم. من ميگويم از عبرتها و هشدارهايش نگذريم اما از خود موضوع عبور كنيم و حادثه را شخم نزنيم. باز پرونده خوانيها براي تسويه حساب آغاز نشود چون سودي نميبريم.
شما را قبل از سال ۸۴ به عنوان نيروي امنيتي ميشناختند اما از آن سال به بعد رويكرد شما تغيير كرد. علتش چه بود؟
۵۴ سال دارم و از ۱۵ يا ۱۶ سالگي در كار انقلاب و مبارزه بودم تا امروز كه مسئوليتهاي مختلفي را پشت سر گذاشتم. در زندگي خودم تغيير رويكردي نميبينم.
اما نظر افكار عمومي با شما موافق نيست!
حوزه كار من اين بوده است. يعني در دورهاي قاضي بودهام و سپس در دستگاه اطلاعاتي فعاليت كردهام كه طبعا بروز و ظهور نداشته است. شايد برخي از زندگي من اطلاع نداشته باشند و ندانند.
ميدانند! مثلا شما دو داماد داريد كه يك دامادتان اقتصاددان و ديگری مهندس است. در منزل فيلم نگاه ميكنيد و قهوه تلخ را هم نديده ايد!
خب اين چند نكته از صدها موضوع خانوادگي و خصوصي است كه سهمي ندارد ضمن اينكه اين چند مورد را نيز خبرنگاران سوال و منتشر كردهاند و البته آن حوزه نياز به بازگو كردن و آشكار كردن ندارد. من ۹ سال در ابتداي انقلاب، قاضي بودم و دادگاه علني تشكيل ميدادم، مصاحبه ميكردم. در سال ۵۹ براي متهمان گروهكي، دادگاه علني تشكيل ميدادم كه آن چنان بازخورد نداشت ولي همين رفتار را ميكردم. سال ۵۹ به دليل پروندهاي، با بنيصدر كه رئيسجمهور بود در دفترش درگير شدم و ناچار شدم عليه او مصاحبه كنم كه دفتر رئيسجمهور عليه من بيانيه داد.
من در ۲۰ سالگي دادستان شدم و اين حادثه يك سال بعد بود كه به رسانهها كشيده شد. بعد از آن در محل ديگري دادستان بودم كه آنجا هم مصاحبه ميكردم. تا اينكه به اطلاعات آمدم و اقتضاي آنجا مصاحبه كردن و علني بودن، نبود. البته من از معدود افرادي در تاريخ اطلاعات هستم كه با اسم اصلي و هويت خودم مطرح شدم چون قبلا صاحب منصب بودم و با اسم اصلي شناخته ميشدم لذا پس از ورود به اطلاعات هم با همان نام شناخته شدم و هيچوقت اسم مستعار نداشتم. من چون قائم مقام وزير بودم اخباري بدون تصوير از من منتشر ميشد و دوم خرداديها كه دوستان شما هستند، ميخواستند خيلي لطف به ما بكنند پس اخبار ما را بدون عكس به عنوان قائم مقام وزير منتشر ميكردند يا اسم ما را به كار ميبردند و عليه ما مطلب مينوشتند!
پس تا اين حد هم آشكار بوديم بعد هم به وزارت كشور آمديم و اقتضاي اين كار، علني شدن بود كه شعر آن را در مجلس خواندم: در كار گلاب و گل حكم ازلي اين بود، كان شاهد بازاري و اين پرده نشين باشد. بالاخره به سازمان بازرسي آمديم و يك نوع رفتار ديگر به اقتضاي اين سازمان انجام داديم. دوباره آمديم وزارت دادگستري كه شما ميگوييد حضور و تحرك نداريد اما من همان تحرك قبلي را دارم، همان دوندگيها را دارم و ديگران به من ميگويند با حساسيت و انرژي دنبال كارها هستيد. اين روحيه را در دولت حفظ كردم.
البته وزارت كشور جاي مانور بيشتري داشت و از آن فرصت در جهت بهبود كارها استفاده ميكردم لذا تغييري در وضعيتها نميبينم و به تناسب ماموريتهايي كه داشتم، كار را انجام ميدهم. الان دوستان اطلاعاتي مشورتهايي دارند و ماموريتهاي كوچكي در برخي كارها به بنده واگذار ميكنند كه نه به كسي ميگوييم و نه كسي متوجه ميشود و آن كار را برايشان انجام ميدهيم.
شما چندي قبل عنوان داشتيد به دليل اختلاسهاي گسترده دولت احمدينژاد از آن دولت خارج شديد. اين اختلاسها چه بود كه شما را مجبور به ترك دولت كرد؟
اصلا صحت ندارد و هيچوقت اين را نگفتم. برخي اوقات خبرنگاراني تلاش در القاي اين موضوع داشتند كه من هم جواب ميدادم ولي شنونده و خواننده فقط سوال را در ذهن دارد. خروج من از دولت ربطي به اين مسائل نداشت و اصلا پروندههاي مالي مطرح نبود. به خاطر اختلاف ديدگاه بود و رئيسجمهور وقت به من گفت در اين حوزه، ديگر با هم همكاري نداشته باشيم. بعداً كه به سازمان بازرسي آمدم و بر اساس كارم به آنها ايراداتي گرفتم آقايان براي اينكه من را كنترل كنند و به اصطلاح بنده را زمين گير كنند و از انجام وظايفم باز بدارند، ادعا كردند به خاطر مسائل مالي كه پيش آمده فلاني را كنار گذاشتيم.
منظورتان همان ۲۰ ميليارد است ديگر؟
آن را هم من به عنوان يكي از افتخارات خودم ميدانم. به ۳ هزار و خردهاي از پرسنل وزارت وام دادم، الان وام ۲۵ تا ۳۰ ميليوني داده ميشود كه باز كفاف نميدهد اما ما زير ۶ ميليون وام داديم و زميني تهيه كردند كه به حمدا... مقدماتش را فراهم كرده، برخي قسطهايش را دادهاند و ميدهند. اگر در اين مملكت پرداخت ۲۰ ميليارد وام به كارمند نيازمند آن هم با اخذ وثيقه و ضمانت بازگشت اشكال دارد، بيش از ۸۰ هزار ميليارد تومان وام و معوقه روي دست مملكت گذاشتن، آن هم عمدتا توسط آدمهاي پولدار كه به راحتي نميتوانيم از آنها پس بگيريم و گردن كلفتي براي ما ميكنند، چه نام دارد؟ بيايند جواب دهند! البته قرارمان نيست وارد اين مجادلات شويم.
پرونده قضايي از طرف دولت هم تشكيل شد؟
نامه نوشتند و من هم نامه نوشتم كه اگر اينها شكايتي دارند، رسيدگي كنيد. البته شكايت نكردند ولي من اصرار كردم كه رسيدگي كنند كه معلوم شد نه تخلفي رخ داده و نه خارج از وظايف، كاري انجام شده است تازه اين هم به اصرار خود من براي پيگيري و بررسي شكايت بود تا فردا روزي باز نيايند بگويند فلاني هم پرونده دارد.
پرونده تالار كيش چه بود و آيا ارتباطي با همين ۲۰ ميليارد دارد؟
نه؛ تالار كيش موضوع اخير است. سال اول كه به سازمان بازرسي آمدم، ۲ يا ۳ پرونده مطرح شد كه بصورت پنهان به من پيام دادند كه كنار بكش!
از نهاد رياستجمهوري يا خارج آن؟
طرف مقابل ديگر. من بازرس دولت بودم و بايد از آن طرف ندا بيايد، از جاي ديگر كه ندا نميآيد. من كه بخش خصوصي را كنترل نميكردم! سازمان بازرسي بر دستگاههاي دولتي نظارت ميكند.
تهديدهايشان چه بود؟
پيام ميداند اگر پيگيري كني، ما هم مثلا پرونده ميسازيم. من هم گفتم بسم ا. .؛ آن را كه حساب پاك است، از محاسبه چه باك است؛ البته خودشان را به دردسر انداختند، همين حرفهايي كه ساختند و نقل كردند. من هم استقبال كردم و گفتم به حرفهاي آنها رسيدگي كنيد. حسابرسي يك اصل است و هر دولتي از حسابرسي فرار كند به فساد دچار ميشود.
ما مديران اجازه دهيم كه از ما حساب بكشند، ما از بقيه حساب بكشيم، فرهنگ حساب كشي را نهادينه كنيم و تبديل به فرهنگ مقبول و مطبوع كنيم. متاسفانه امروز نظارت، حساب كشي، پيگيري و بازخواست به عنوان امر آزاردهنده و مورد تنفر در آمده است كه نشان از عيب ما در فرهنگ عمومي و اداري است.
شما را به عنوان چهره اصولگرا ميشناسند اما جالب اين است كه مورد انتقادات رسانههاي اصولگرا هم هستيد. دليلش چيست؟
مشمول لطف دوستان رسانهاي در ادوار مختلف بودم. آقايان اصلاحطلب امان از ما ميبريدند و تاخت و تاز جانانه به ما داشتند اما در وزارت كشور چندان از سوي اصلاحطلبان مورد تاخت و تاز قرار نگرفتم. در دوره سازمان بازرسي به دليل اينكه از دولت انتقاد ميكردم، دوستان اصولگراي حامي دولت طعنههايي به ما ميزدند. الان هم رفتار خنثي نسبت به خودم ميبينم. سعي كردم منطق اصولگرايي خودم را حفظ كنم، هر كسي منضبط قانونمدار، مقيد به شرع، وفادار به نظام و اصول نظام و رهبري باشد، مقيد به اخلاق و نظم و حقوق مردم و مقيد به حفظ حيثيت مردم باشد او را اصولگرا ميدانم اما اگر خلاف اين موضوعات را كسي مرتكب شود، آنها را اصولگرا نميدانم. امروز برخي رفتارهاي اصولگرايان را اصولگرايانه نميدانم. معتقدم اصولگرايان بايد طبق منطق و موازين، رفتار و طبق قانون حرف بزنند. اصولگرايي بايد تابع آنچه باشد كه مقام معظم رهبري تدوين كردهاند. اخلاق، ملاك اصولگرايي است هر گاه از اخلاق فاصله بگيريم، حتما از اصولگرايي فاصله گرفتيم. نميشود دروغ بگوييم و اهانت كنيم و بگوييم، اصولگرا هستيم.
هنوز در جلسات جامعه روحانيت حضور پيدا ميكنيد؟
بله؛ عضو جامعه روحانيت هستم و در جلسات شركت ميكنم.
آنها انتقاداتي به دولت دارند. در اين جلسات فرصتي براي اين انتقادات هم هست؟
بله؛ انتقاداتشان را مطرح ميكنند كه برخي را پاسخ ميدهيم و برخي را قبول داريم.
آقاي وزير؛ قبل از اينكه وارد دولت شويد درباره حصر صحبتهايي داشتيد اما به يكباره سكوت كرديد و ديگر سخني نگفتيد. علت چه بود؟
من هيچگاه درباره رفع حصر صحبت نكردم. دو بار در دولت جديد خبرنگاران از من به عنوان وزير دادگستري درباره نظر دولت سوال كردند كه پاسخ دادم اين موضوع به قوه قضاييه و به دولت ارتباط ندارد. به دليل اينكه صريح صحبت كردم تيتر شد. گفتم در دولت صحبتي نشده چون ارتباطي با دولت نداشته است. بحثي هم در قوه قضاييه نشده چون پرونده قضايي نبوده و با حكم قضايي هم اين اتفاق نيفتاده است.
يكي، دو بار ديگر هم سوال كردند و در حاشيهاش اشاره داشتم به تصميمات نظام اعتماد كنيم و ور نرويم چون هر چه ور رفتيد،كمكي به حل مساله نكرد. اگر در شرايطي امكان حل موضوع هم وجود داشته با دخالتهای غیرمسئولانه موضوع را پيچيدهتر و سختتر كرديد. توصيه كردم اگر كساني ميخواهند مشكل حل شود بايد تحمل و به نظام اعتماد كنند و بگذارند در يك فضاي منطقي و متعادل نظام تصميم خود را بگيرد. اين توضيح را دادم كه به هر حال اين تصميم قضايي و اجرايي نيست بلكه تصميم سياسي و امنيتي بوده است و بر اساس يك مصالحي اتخاذ شده است.
تا زماني كه آن مصالح باشد، حصر ادامه دارد. در مجموع تا امروز جمعبندي همه مطالب و حواشي موضوع منجر شده تا اين تصميم اتخاذ شود كه به نفع مملكت، مردم، خود آنها و گروههايي است كه در حادثه ۸۸ درگير شدند و عواقب و عوارضي متوجه آنها شد. معتقدم از حادثه ۸۸ بايد عبور كرد و توقف در حادثه ۸۸ ما را درگير مجادلات، توقف، هرز منابع و انرژيمان خواهد كرد. اتفاقات سال ۸۸ به ما عبرتهايي را ميآموزد و هشدارهايي ميدهد. هشدارها و عبرتهاي ۸۸ امروز براي ما مهم است. هشدارها و عبرتها هم براي يك طرف نيست؛ برخي ميخواهند يك طرفه ببينند اما عبرتها و هشدارهاي ۸۸ دوطرفه است و دو طرف بايد آن را ببيند. از ۸۸ بايد عبور كرد. اگر به اين بلوغ رسيديم قادريم مسائل جانبي آن را حل كنيم.
سال ۹۲ مردم نشان دادند به آن بلوغ رسيدند چون ديگر حرفي از كميته صيانت از آرا و تقلب نشد و انتخابات در كمال آرامش با حضور همه گروهها برگزار شد.
سودش را هم برديم.
اما شما گفتيد به بلوغ نرسيدهايم.
درباره موضوع انتخابات، با توجه به اين رفتار بالغ همه خوشبختانه به نتيجه رسيديم اما نميخواهيم از حادثه ۸۸ و پيامدهاي آن بگذريم. من ميگويم از عبرتها و هشدارهايش نگذريم اما از خود موضوع عبور كنيم و حادثه را شخم نزنيم. باز پرونده خوانيها براي تسويه حساب آغاز نشود چون سودي نميبريم.
در سال ۸۴ فعاليت انتخاباتي شما چگونه بود؟ مگر شما طرفدار آقاي هاشمي نبوديد؟
من عضو ستاد آقاي علی لاريجاني بودم و آنجا كار ميكردم. كتاب برنامه ايشان را ويراستاري نهايي كردم و رئيس چند كارگروه بودم. اتفاقا رفتم خدمت آقاي هاشمي تا ايشان را از كانديداتوري منصرف كنم.
دليلتان چه بود؟
گفتم آقاي هاشمي بايد به نسل جديد اعتماد كنيد. كمك كنيد تا رويشهاي جديد و مديريتهاي جديد در عصر پيشگامان و بانيان انقلاب اتفاق بيفتد. بانيان و رهبران انقلاب بايد با حضور خودشان چند نسل تربيت كنند و اين نسلها پيدرپي مديريتهاي مختلف را بر عهده بگيرند تا گردش مديريت و قدرت بطور طبيعي نهادينه شود و به عنوان يك روال عادي شناخته شود. چون آقاي هاشمي را به عنوان يكي از بانيان، پايهگذاران و پيشگامان انقلاب ميشناسيم . از او انتظار داشته و الان هم انتظار داريم كه كمك كنند تا مديريتهاي جديد شكل بگيرد و تقويت شود.
شما با آیت ا... هاشمي ملاقات داريد؟
اخيرا ايشان را نديدهام اما يكي دو مرتبه در مجمع تشخيص آقاي هاشمي را ديدم و سلام و عليك كرديم. چند ماه پيش ملاقات داشتم و تازه نيست. حدود پنج ماه پيش بود.
اين روزها بحث شكايت وزارت اطلاعات از انجمن صنفي مطبوعات و پس گرفتن اين شكايت مطرح است كه برخي ميگويند پس گرفتن شكايت دليلي براي فعاليت اين انجمن نيست. يعني شكايتهاي وزارت اطلاعات مبناي تصميمگيري نيست؟
به روشهايي كه در گذشته عمل شده، نبايد كاري داشت چون ممكن است غلط يا درست باشد. مبناي ما بايد قانون و دستورالعملهايي باشد كه لازم الاجرا است. اين انجمن اگر امروز طبق قوانين ميتواند، فعاليتش را ادامه دهد بايد به اين موضوع پايبند باشيم و هم قوه قضاييه و هم ما به آن پايبند هستيم. اگر طبق قوانين اين انجمن نميتواند فعاليت داشته باشد، بايد جلويش بايستيم. اگر در گذشته طبق قانون عمل شده است، بايد دفاع كنيم و اگر در گذشته طبق قانون عمل نشده است. قبول نكنيم و ادامه ندهيم.
الان با يك موضوع روبهرو هستيم كه برخي دوستان فكر ميكردند وزارت اطلاعات نامهاش را پس بگيرد، انجمن صنفی روزنامه نگاران ميتواند فعاليت كند اما مقام قضايي ميگويد او منشأ اثر نيست چون مثل گزارشگر و اطلاعدهنده بوده است. وزارت اطلاعات گزارش داده و وظيفهاش گزارشدهي است. آنها هم وكيل بگيرند و لايحه دفاعيه طبق قوانين موجود تهيه و متن وزارت اطلاعات را اگر وجود دارد ضميمه و تقاضاي فعاليت مجدد كنند. شعار ما در دولت مبنا قرار دادن قانون است. نوع سليقهها، برداشتها و رفتارها مبنا نيست.
آقاي احمدينژاد تاكيد داشت اسامي مفسدان اقتصادي در جيب من است. صحت داشت؟
من به صحت يا عدم صحتش كاري ندارم ولي فكر ميكنم آنچه آقاي دكتر روحاني گفتند، درست است يعني اين افراد بايد توسط رسانهها به مردم معرفي شوند.
قوه قضاييه در همان زمان كه آقاي احمدينژاد گفت ليست مفسدان در جيبم است اعلام كرد اسامي مورد نظر رئيسجمهور وقت را داشته است.
بخشي از آن اسامي بود كه قوه قضاييه ميگفت بدهيد تا پيگيري كنيم بعد بررسي شد و ديديم بسياري از آنها رسانهاي شده و مهم هم نبودهاند برخي در حال رسيدگي بوده و برخي هم اطلاعات ضميمه نداشت.
ارسال نظر