دفتر مجله «توفیق» را هم به لودر میسپارند!
دستگاههای سنگین را سوار تریلی میکنند، تقریبا چیزی در داخل حیاط باقی نمانده، شنیده بودیم تقاطع کوچه بخارا و خیابان صف، یکی از تحریریهها و چاپخانه مجله توفیق قرار دارد و این همان ساختمان است.
ایسنا: دستگاههای سنگین را سوار تریلی میکنند، تقریبا چیزی در داخل حیاط باقی نمانده، شنیده بودیم تقاطع کوچه بخارا و خیابان صف، یکی از تحریریهها و چاپخانه مجله توفیق قرار دارد و این همان ساختمان است، سر در اصلی نبش کوچه بخارا را با رنگ آبی مشخص کردهاند: «شرکت چاپ رنگین»...
در حیاط باز است وارد میشویم اما سرایدار به ناایمن بودن فضا اشاره میکند و اجازه ورود بیشتر از فضای حیاط را نمیدهد. نخستین تعریفی که سرایدار از ساختمان دارد را در این جمله خلاصه میکند: «چند سال مجله توفیق اینجا بود، دفتر حسین آقا هم این گوشه (به بخشی از ساختمان بعد از عبور از راهرو اشاره میکند) بود.» شاید هم میخواست حرف آخر را اول بزند. در و پنجرههای طبقه بالا هم لخت شدهاند، از سرایدار میخواهیم اجازه دهد چند ثانیه داخل را ببینیم، اما به بهانه احتمال آوار شدن بنا روی سرمان اجازه نمیدهد.
تا اینکه بخت یارمان میشود، تلفناش زنگ میخورد و در نبودش میتوانیم از فضای پشتی بنا یکی دو عکس بگیریم.
دفتر مجله توفیق در تقاطع خیابان بخارا و صف
سرایدار بین صحبتهایش میگوید «بعد از چند سال سکونت مالک که روایتها آن را به یکی از شهرداران وقت تهران نسبت میدهند، بخشی از دفتر تحریریه توفیق در این ساختمان مستقر میشود و کارهای چاپ نیز همینجا انجام میشود، بعد از ان شرکت رنگین چاپ وارد ساختمان شد و بعد از چند سال کار انتشارات، فضا را به انبار تبدیل کرد و امروز با گرفتن مجوز، قصد تخریب و ساخت پاساژ در این نقطه را دارند.»
بین حرفهایش میپرسد اطلاعات را برای چه میخواهید، اصلا چرا عکس میگیرید، نمیگوییم خبرنگاریم، فقط تاکید میکنیم برای ثبت در تاریخ، و او با لبخند میگوید چیز دیگری از بنا نمانده، پنج سال پیش کجا بودید تا زیباییهای خانه را ببینید.
باز هم یاد خاطراتش میکند و میگوید که «در طول سالهایی که اینجا بوده شنیده که این ساختمان را حدود ۹۰ سال قبل ساختهاند و از اواسط دهه ۳۰ چاپخانه بود تاحدود ۲۷ سال و بعد از ان هم انبارِ چاپخانه شده است. برای تخریب چند بار میراث فرهنگی مخالفت کرد، اما شنیدم که گویا آنهم دارند راضی میشوند.»
ساختمان مجله توفیق که بیتوجهی دادش را درآورده
درخواست میکنیم اگر برایش مسوولیتی نمیآورد اجازه دهد طبقه بالا را هم ببینیم، طبقهای که سرستونهای نیمه چوبی و گچیاش وضعیت چندان خوبی از ان را نشان میدهد، اما او میگوید به من هم گیر میدهند که چرا در این فضا باقی ماندهام، احتمال فرو ریختن هر لحظهاش زیاد است. اما طبقه بالا امروز دیگری نشانی از گذشته ندارد، حتی نمای داخلیاش هم عوض شده است. تغییرات زیادی در آن ایجاد کردهایم.»
در ورودی مجله توفیق از باغ سپهسالار
پا در میانی چند نفر دیگر هم جواب نمیدهد و نمیتوانیم داخل فضای ساختمان شویم. ولی به این فکر میکنیم که قرار است در اینده چه چیزی از نشانههای تاریخی باغ سپهسالار را حفظ و با آن تاریخمان را رونمایی کنیم، تاریخِ مجلهی توفیق چه میشود؟
سردر مجله توفیق از فضای داخلی آن
سید احمد محیط طباطبایی - پژوهشگر تهران - هم نسبت به اتفاقی که قرار است برای دفتر مجله توفیق رخ دهد، نگران است.
او میگوید: این که خیابان صف را پیادهراه کنیم اما همه خیابان تبدیل به فضاهای نوسازی شود، اصلا در شان این خیابان تاریخی نیست، آنهم وقتی خیابان را پیادهراه کردهایم تا مردم در کنار خریدهای خود بخشی از تاریخ را ببینند، دیگر قرار است آنها چه چیزی را به چشم ببینند.
وی با بیان اینکه ساختمان سر خیابان بخارا، به یک روایت متعلق به دفتر مجله توفیق است و از سوی دیگر معماری خاصی دارد، اظهار میکند: حتی مدیریت شهری با توجه به خرید و فروش کفش در این خیابان، میتواند این فضا را به موزه کفش تهران تبدیل کند و به نوعی هم افزایی فرهنگی به وجود آورد.
محیط طباطبایی با تاکید بر اینکه این ساختمان شاید در همهی خیابان صف، تنها بنای باقی مانده به شکل کامل است، ادامه میدهد: باید حفاظت از آن در اولویتِ وظایف شهری قرار بگیرد، چون جزو بناهای واجد ارزش شهر تهران است.
نشریه توفیق، هفتهنامه فکاهی و طنزآمیز فارسیزبان کشور با حدود نیم قرن فعالیت از سال ۱۳۰۲ تا ۱۳۵۰ خورشیدی بود. این مجله در شبهای جمعه منتشر میشد و در تاریخ طنز مطبوعاتی ایران یک نام معتبر و مؤثر شناخته میشود.
نظر کاربران
با پول همه راضی میشوند ...
مسئولین بی تعهد . مسئولین بی کفایت . مسئولین مال پرست .
همه جای دنیا حتی اگه یه اتاقک داشته باشن که خاطره تاریخی پشتش باشه ، آنچنان حفظش میکنن مثل چشمهاشون ولی اینجا ......... میگیرن تا خرابش کنن و پاساژ بسازن تا یه عده کاسب بی وجدان بیان جیب مردم رو بزنن . دولت علیه مردم . کاسب عیله مردم . نهادها علیه مردم . همه علیه مردم . پس به کی باید تکیه کنیم .؟؟؟؟ فقط خدا مونده تا حق مردم رو بگیره