وقتی شعر از سرخی خون شهید سلیمانی میجوشد
باز هم یک اتفاق تراژیک، باز هم شهادت، بازهم فراق، باز هم بغض و باز هم شعری که میجوشد.
خبرگزاری خبرآنلاین: مالک اشتر زمانه؛ این شاید نزدیکترین تعریف از سرداری باشد که به خیمهگاه دشمن زد و نابودگر سپاه ظلم داعش شد. سپاه سیاهی که چنبره زده بود بر منطقه و شهر به شهر پیش میآمد تا از نیل تا فرات را از آن خود کند و تمام سیاهی خودش را به کشورهای منطقه تزریق کند.
این اتفاق اما رخ نداد به قوت حضور سردار سپاه اسلام که شهر به شهر و روستا به روستا را پس گرفت و لشکر سیاهی را از منطقه پاک کرد. کاری که تمام دولتهای بزرگ از پس آن برنیامده بودند. حالا اما جهانی در بهت به شهادت رسیدن حاج قاسم سلیمانی است. شهید بزرگ سپاه اسلام که پشت و پناه مسلمانان بود.
از صبح امروز و با انتشار خبر شهادت سردار قاسم سلیمانی هر کس به شیوه خود و به زبان خود تلاش کرد تا از حاج قاسم بنویسد و کمی از درد دل خود را تسکین دهد. در این میان شاعران و اهالی ادب هم سعی کردند به زبان شعر از این واقعه تلخ بنویسند. شعری که از سرخی خون شهید میجوشد. با هم بخشی از این واکنشها را مرور میکنیم.
افشین علا شاعر در کانال تلگرامیاش متن بلندی خطاب به رئیس جمهور آمریکا نوشت:
آقای دونالد ترامپ
به عنوان یک شاعر ایرانی و به نمایندگی از اکثریت هنرمندان این سرزمین کهن که با هر سلیقه و گرایشی، داغدار شهادت حاج قاسم سلیمانیاند، به شما اعلام میکنم که با مغز علیل خود، بزرگترین اشتباه تاریخ کشورتان را در مواجهه با ملت نجیب و متمدن ایران رقم زدید.
از آنجا که به نداشتن تعادل روانی شهرهاید، شاید فکر کردید که وقایع تلخ آبان امسال در ایران که همه ما را داغدار کرده است و نیز به دلیل برخی شعارهای ضد ایرانی عواملتان (همان دولتی که گاو شیردهاش نامیدهاید) در اعتراضات اخیر عراق، فرصت مناسبی به دستتان آمد تا زهرتان را به کام جمهوری اسلامی ایران بریزید. از همین رو تصمیم گرفتید با ترور نماد شجاعت و حقطلبی ایرانیان، بر موج خشمها و نارضایتیها در ایران و عراق، سوار شوید.
اما بدانید که دست به حماقتی زدید که به تنهایی از تمام حماقتهای دوران زندگیتان بزرگتر، خطرناکتر و خانمانسوزتر است.
شهادت امیر سرافراز و محبوب ملت، شباهتی عجیب به شهادت اسطوره مجاهدت و فرزانگی، آیت الله سیدمحمد بهشتی داشت. چراکه تروریستهای مورد حمایت دولت آمریکا، زمانی آن عزیز را به شهادت رساندند، که کشورمان درگیر بحرانهای داخلی و درگیریهای خیابانی بود. اما با آن واقعه تلخ، صفوف این ملت به طرز عجیبی با هم متحد شدند و خشم و نفرت از آمریکا و تروریستهای وابسته به آن، در اعماق وجود ایرانیها ریشه دواند.
اکنون نیز ملت مظلوم اما قهرمان ایران، چنان در غم فقدان نماد عزت و اقتدار کشور خویش، اندوهگین و خشمگین شده اند که باید منتظر آغاز دوران جدیدی از مبارزه و ایستادگی در برابر دولت قاتل، بی رحم و استعمارگر خود در ایران و منطقه باشید. البته در شهادت بهشتی و سلیمانی یک تفاوت بزرگ و مهم وجود دارد. بهشتی را تروریست هایی کشتند که مورد حمایت آمریکا بودند. اما دستور به شهادت رساندن سلیمانی، به طور مستقیم از جانب رئیس جمهور آمریکا صادر شد و لکه ننگی پاک نشدنی بر دامان کثیف هیأت حاکمه کاخ سفید باقی گذاشت.
این اقدام وحشیانه و ضدبشری به حدی نفرت انگیز است که ابعاد آن حتی با دخالت تاریخی دولت آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد و حمایتهای شرم آور از جانی بزرگ قرن، صدام حسین و نیز ایجاد گروههای تکفیری از قبیل داعش قابل قیاس نیست. چون در همه آن موارد، دولت آمریکا نیات و اعمال شوم خود را رسما اعلام نمیکرد. اما امروز شما به عنوان بدنامترین رئیس جمهور ایالات متحده، دست به اشتباه بیسابقهای زدید که باید منتظر عواقب سهمگین آن باشید.
دست کثیف شما این بار به خون مجاهدی آلوده شد که عزیز ملت ایران بود. شما سردار پاکبازی را به شهادت رساندید که عشق او در قلب فرد فرد ما ایرانیان موج می زد. انسان وارسته و شجاعی را به خاک و خون کشیدید که تنها جرمش، برچیدن وحوش خونخوار داعشی از سرزمین پیامبران توحیدی بود. شما مدافع بی ادعای زنان و کودکان بی پناهی را کشتید که سر ماران تشنه به خونی را که در آستین شما پرورش یافته بودند به سنگ کوبید و قاتلان و مثله کنندگان ملت های مظلوم ایران و عراق و سوریه را به خاک ذلت و نابودی کشاند. شما علمدار سپاه حق در برابر باطل را به شهادت رساندید و به خیال خام تان انتقام نابودی داعش را از ملت ایران گرفتید. اما دلخوش نباشید که این اشتباه تاریخی، آغازگر ناکامی، ذلت و افول قدرت پوشالی و شیطانی دولت آمریکاست.
اکنون قاسم سلیمانی به دست شما به آرزوی دیرینه خود که آرزوی همه مجاهدان راه شرف و مردانگی است، رسید. همان گونه که سرور و سالار شهیدان جهان حضرت امام حسین (ع) که پاکترین مخلوق خداوند بر روی زمین بود به دست ناپاکترین مخلوقات عالم به شهادت رسید و تا ابد زنده ماند و الهامبخش آزادگان جهان شد. پس شما هم از امشب آسوده سر بر بالین نگذارید که سرنوشت محتوم یزید بن معاویه، منتظر شما و سپاهیان خونخوار و پلیدتان در سرزمینهای اسلامی است.
در پایان با تأسی به عصاره فضایل ملت ایران حافظ بزرگ که فرمود: "با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام" به یادتان می آورم که ما ایرانیان با وجود دل خونینی که از برخی نابسامانی های داخلی داریم، در برابر دشمنان پلیدی چون شما خم به ابرو نمی آوریم و با همه ی تلخکامیها، رهبر خود را که پرچم دار مبارزه با وحوش پلیدی چون شماست، تنها نمیگذاریم.
علیرضا قزوه، شاعر و نویسنده
چهارده سال قبل در سفر رهبری به کرمان شبی با حضرت آقا در خانه شهدای کرمانی نشسته بودیم و من هم به عنوان نویسنده آن سفر همراه حضرت آقا بودم. یکی از جانبازان کرمانی که فامیل آن شهید بود به آقا میگفت من از شما شفاعت میخواهم و آقا با تواضع گفت من چیزی را که ندارم چگونه به شما بدهم. این شهدا میتوانند شفاعت کنند و بعد رو کرد به حاج قاسم سلیمانی و گفت ایشان هم از کسانی است که فردای قیامت میتواند شفاعت کند. در تالار اندیشه حوزه هنری مراسمی بود برای شهید سردار شعبان نصیری از مدافعان حرم و من باید میرفتم شعر م خواندم.
سردار در ردیف اول و با فاصله پنج شش صندلی نشسته بود و من بلند شدم بروم شعر بخوانم چند نفری هم به احترام بلند شدند و ناگهان سردار را هم دیدم که ایستاده، به طرفش رفتم و صورتش را بوسیدم و ایشان هم پیشانی مرا بوسید. این یکی از بهترین صلههای شعر من بود. در آن شعر و چند شعر دیگر نام سردار سلیمانی را مثل مهر و خاتم انگشتری در شعرم جا داده بودم. خون سردار سلیمانی پس از خون سیدالشهدا تاثیرگذارترین خونی است که در سرزمین عراق به زمین ریخته شد و این خون خیلی اتفاقات بزرگی را رقم خواهد زد. شهادت حق آن بزرگمرد بود.
ناصر فیض، شاعر و طنزپرداز
چگونه شرح دهم با زبان زخمی شعر
میان این همه آتش زبانههایم را
سعید بیابانکی، شاعر
راهی است پر از شور
افتاده در این راه، سپرهای زیادی
یعنی ره عشق است و خطرهای زیادی
بیهوده به پرواز میندیش کبوتر!
بیرون قفس ریخته پرهای زیادی
این کوه که هر گوشه ی آن پاره لعلی است
خورده است بدان خون جگرهای زیادی
درد است که پرپر شده باشند در این باغ
بر شانه ی تو شانه به سرهای زیادی
از یک سفر دور و دراز آمده انگار
این قاصدک آورده خبرهای زیادی
راهی است پر از شور، که می بینم از این دور
نی های فراوانی و سرهای زیادی
هم در به دری دارد و هم خانه خرابی
عشق است و مزینّ به هنرهای زیادی
بیچاره دل من که در این برزخ تردید
خورده است به اما و اگرهای زیادی
جز عشق بگو کیست که افروخته باشند
در آتش او خیمه و درهای زیادی...
علیمحمد مودب، شاعر
تو از فریادها، شمشیرهای صبح پیکاری
که در شبهای دهشت تا سحر با ماه بیداری
تو دهقانزاده از فضل پدر مهریست در جانت
که میروید حیات از خاک، هر جا پای بگذاری
دم روح خدا آن سان وجودت را مسیحا کرد
که بالیدند بر دستت کبوترهای بسیاری
چنین رم میکند از پیش چشمت لشکر پیلان
ابابیل است و سجیل است هر سنگی که برداری
دلت را سر به زیریها، سرت را سربلندیهاست
خوش آن معنا که بخشیدهست چشمانت به سرداری
ز ما در گریههای نیمه شب یاد آور ای همدرد
تو از شمشیرها، لبخندهای صبح دیداری
محمدکاظم کاظمی، شاعر و نویسنده افغان
بادها پیک شرارند، به پا میخیزند/ ابرها صاعقه بارند، ز جا میخیزند
هله زین باد و بلا بوی جنون میآید/ نوح ِ این واقعه، بر لُجۀ خون میآید
چشمهای نگران، چشمۀ خون خواهد شد/ غرق خون، صحن و سرا، سقف و ستون خواهد شد
سیل سرب آید و خون، تخته سواران در وی/ سایه و برگ و شب و جنبش ِ ماران در وی
بادها نعرهزنان، پویهکُنان در کَردَر/ مادران مویکَنان، مویهکُنان در کَردَر
رقص کوه است که بر پشته فرو میغلتد/ بر سر ریگ روان، کُشته فرو میغلتد
میدوانند یلان، مَرکبشان پی کرده است/ دشتها را تنشان بی سرشان طی کرده است
زیر باران، یله در سلسله، مردان بی سر/ طبلها خامُش و در ولوله مردان بی سر
یل ِتکبیر سلاحیم در آن میدان، ما/ ناگهان دست و گریبان شده با شیطان، ما
ره نه این است؛ ره آغشتۀ ما افتاده است/ از ازل تا به ابد، کُشتۀ ما افتاده است
(بخشی از مثنوی «کوچ» علی معلم)
محمود حبیبیکسبی، شاعر آیینی
با صبا در چمن لاله سحر میگفتم/ که شهیدان کهاند این همه خونینکفنان؟ (حافظ)
زهیر توکلی، شاعر
القصه در این چمن شبیه ِ گُل ِ سرخ
خندیدهام آنچنان که سر باختهام
السلام علی اسیر الکربات و قتیل العبرات السلام علی الممنوع من ماءالفرات السلام علی الشفاه الذابلات...
نظر کاربران
دلمون کبابه
چرا نمیشم آروم
خدااااااااااا
امیدوارم بعد از تشییع پیکر ایشون ی حرکت برا آمریکا بزنیم ک دلمون آروم شه
دلمون کبابه
چرا نمیشم آروم
خدااااااااااا
امیدوارم بعد از تشییع پیکر ایشون ی حرکت برا آمریکا بزنیم ک دلمون آروم شه