فرار رباینده دختر جوان به اروپا
جوانی که بهخاطر پاسخ منفیشنیدن از دختر موردعلاقهاش او را ربوده و عکسهای خصوصیاش را منتشر کرده، در حالی در دادگاه کیفری استان تهران به صورت غیابی محاکمه شد که از کشور متواری شده است.
روزنامه شرق: جوانی که بهخاطر پاسخ منفیشنیدن از دختر موردعلاقهاش او را ربوده و عکسهای خصوصیاش را منتشر کرده، در حالی در دادگاه کیفری استان تهران به صورت غیابی محاکمه شد که از کشور متواری شده است.
در جلسه رسیدگی به این پرونده که صبح دیروز در شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، فقط دختر شاکی حضور داشت و از آنجایی که متهم از کشور گریخته و در کشور دیگری درخواست پناهندگی کرده است در دادگاه حضور نداشت.
شاکی در توضیح آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: چهار سال قبل با پسری آشنا شدم و به هم علاقهمند شدیم.
من موضوع را به خانوادهام گفتم. آنها خواستند پسر جوان را ببینند، من هم او را به خانه دعوت کردم. بعد از اینکه آمد و خانوادهام با کاوه آشنا شدند، پدرم گفت: فکر نمیکند کاوه فرد مناسبی برای من باشد. او خیلی مفصل با من صحبت کرد و توضیح داد که به چه دلیلی میگوید کاوه فرد مناسبی نیست. من حرف پدرم را قبول کردم و دیگر به ارتباط با کاوه ادامه ندادم.
این دختر ادامه داد: کاوه اصرار داشت ما دوباره به دوستیمان ادامه دهیم، اما من قبول نمیکردم تا اینکه روز حادثه ساعت ۷ صبح به من پیامک داد و بعد هم زنگ زد. جواب ندادم. آن روز دانشگاه داشتم. به سمت دانشگاه رفتم و در کلاسها حاضر شدم. تا ظهر چندینبار زنگ زد. او میدانست که من تا چه ساعتی کلاس دارم، بههمینخاطر وقتی ظهر کلاسهایم تمام شد و من به محوطه دانشگاه رفتم، متوجه شدم کاوه با ماشینش مقابل در دانشگاه ایستاده است. دوستانم گفتند او از صبح مقابل دانشگاه ایستاده است.
شاکی در ادامه به قضات توضیح داد: برای اینکه آبروریزی نشود و من در دانشگاه انگشتنما نشوم، بیرون رفتم و از کاوه پرسیدم برای چه آمدهای و از من چه میخواهی؟ گفت: سوار ماشین شو، مسائل مهمی هست که باید بگویم. وقتی سوار شدم، به من گفت: چند دختر هستند که میخواهند با من دوست شوند و ارتباط داشته باشند، آنها پول بسیاری دارند، اما من، چون عاشق تو هستم نمیخواهم با آنها رابطه داشته باشم.
به کاوه گفتم این حرفها دیگر برایم مهم نیست و از نظر من این رابطه تمام شده است. کاوه موهایم را از پشت گرفت و چندینبار سرم را به داشبورد کوبید. آنقدر ضرباتش محکم بود که جیغ کشیدم و چند نفر از دانشجویان پسر که همکلاسی من بودند برای کمک آمدند. کاوه از ترس پایش را روی گاز گذاشت و حرکت کرد.
دختر جوان ادامه داد: او به سمت شمال شهر تهران رفت. همینطور حرف میزد و من گریه میکردم. یکدفعه پشت چراغ قرمز ایستاد و من خیلی سریع پیاده شدم و دویدم. مردم دور ماشین جمع شده بودند، بااینحال او بهزور من را سوار ماشین کرد و به حاضران گفت: مسئله خانوادگی است.
وقتی همه پراکنده شدند، چنان سرم را دوباره به داشبورد کوبید که پلک راستم ترکید و خون فواره زد. کاوه از خونی که دیده بود شوکه شده بود. او سعی کرد عذرخواهی کند. من آنقدر بدحال شده بودم که توان حرفزدن نداشتم. مرا به بیمارستان رساند. در آنجا پرستارها پرسیدند چه اتفاقی افتاده، کاوه اجازه نداد من حرف بزنم، گفت: یک کیفقاپ حمله کرده است.
دکتر جوانی به چشم من رسیدگی میکرد. او مرا به اتاق معاینه برد. وقتی ما تنها شدیم، من به دکتر گفتم کاوه با من چنین کرده است. او سعی کرد من را آرام کند و گفت: نگران نباش دیگر نمیتواند به تو آسیب بزند. او موضوع را تلفنی به حراست بیمارستان گزارش کرد. دکتر هنوز داشت روی پانسمان چشم من کار میکرد که پلیس به سمت کاوه آمد. او فهمید چه اتفاقی افتاده و دوید و از دست مأموران فرار کرد.
دختر جوان ادامه داد: همان لحظه، تشکیل پرونده دادیم و من شکایت کردم. وقتی پلیس مقابل خانه کاوه رفت، خانوادهاش مدعی شدند او چندروزی است که از ایران رفته و من را متهم به دروغگویی کردند، اما با استعلام از گذرنامه مشخص شد او همان شبی که من را زد، از کشور خارج شده است.
بعد از آن تهدیدهای کاوه شروع شد. او از خارج از ایران من را تهدید میکرد و میگفت: وقتی ما با هم رابطه داشتیم یکبار تلفنم را هک کرده و همه اطلاعات را برداشته و اگر من رضایت ندهم، آبرویم را میبرد، ولی من رضایت ندادم. تا اینکه یک ماه بعد او یک کانال تلگرامی درست کرد و همه عکسهای خصوصی من را در آن منتشر و همه اعضای فامیل و دوستانم را هم در آن کانال عضو کرد. من به پلیس فتا شکایت کردم. کاوه در آن پرونده به حبس و شلاق و جریمه نقدی محکوم شد و حکم جلب نیز برایش صادر شده است. حالا هم بهخاطر اینکه من را ربود و کتک زد، درخواست مجازات او را دارم.
گفتههای این دختر در حالی است که بررسیهای انجامشده نشان میدهد پسر جوان بعد از خروج از کشور به یک کشور اروپایی رفته و در آنجا مدعی شده در ایران فعالیت سیاسی داشته و تحت تعقیب است و درخواست پناهندگی کرده.
دادگاه بعد از شنیدن حرفهای دختر جوان، برای صدور رأی با توجه به مدارک موجود در پرونده وارد شور شد.
نظر کاربران
مسخره مگه زبون نداشتی از مردم کمک بخوایی از دو باره راحت سوار شدی
پاسخ ها
باید از تو مشاوره میگرفت ببخشش حالا
''''' در باره صحت و سقم این '''' داستان '''' باید تحقیق و تفحص شود!''''
دختره مقصر است و باید مجازات شود
پاسخ ها
دختر اگر آبروی خود وپدر ومادرش براش مهم باشد وبفهمد آبرو وشرف یعنی چی دیگه بدون اجازه خانواده اش هرگز با بیگانه حرف نمیزند چه برسد به دوست شدن منتهی دختران تا وارد دانشگاه میشوند دیگه خانواده را قبول ندارند وشروع میکنند کلاه سر پدر ومادر گذاشتند وقتی ولگردیهاشون به جاهای باریک میکشه تازه یاد پدر ومادر می افتند دختر اگر سنگین وبا وقار باشه نه کسی جرات میکنه بهش نزدیک بشه نه احترام وعزتش را از دست میده نه بی شوهر میمونه
لایک
اره دیگه
ایولا پسر زرنگی بوده.
قطعا این مطلب از روزنامه خراسان هست.آفرین به این مردم که انقدر چیزن
۴سال گذاشتیش سرکار همون چند ماه اول تکلیفشوروشن میکردیبیچاره رو؟!
بوی گند نرهای وحشی کشورم از هر طرف حس میشه.......
پاسخ ها
من نر نیستم اما تا ماده چرغ سبز نزنه هیچ نری بهش نزدیک نمیشه که اخرش ایجوری بشه
کرم از دختره بوده
وقتی مسلمونیو کنار بذارینو با رفیق بازی زندگی کنین اینم میشه حقتون.یکی بی ابرو شده یکی هم اواره و پناهنده
اونجایی که میگه پشت چراغ قرمز وایستاد و دوید پس.چرا دوباره سوار ماشین شد؟مگه فرار نکرده بود از دستش؟
وقتی چهار سال طرفو سرکار گذاشتی بعدش همینجوری گفتی برو باید میکشتت نه اینکه ببرت بیمارستان
هر خبری را بخونید درست نظر بدید! این دختر الان مقصر ه؟ فقط نباید سوار ماشین میشد ؛که اونم جلوی دوستانش و تصمیم تو اون لحظات سخت هست ؛ پسره پشت چراغ قرمز حرفه یی و ریلکس به مردم گفته موضوع خانوادگی هست الان م فرار کرده رفته ....
بله دیگه یکی نیست بگه چرا باهاش رابطه داشتی