روزهای سیاه همنشینی معلولیت و فقر
وای بر ما! نهادهای حمایتی هم پولکی شده اند!
حضور یک فرد دارای معلولیت شدید با نیازهای خاص فشار روانی زیادی بر خانواده تحمیل میکند حال اگر این معلولیت شدید تبدیل به چند معلولیت شده و خانواده نیز از اقشار کمبرخوردار جامعه باشد، شرایط خانواده توصیفناپذیر و کوتاهی نهادهای حمایتی برای حمایت از این خانوارها غیرقابل توجیه است.
رویداد۲۴ : شادی مکی: سال ۹۱ بود که زهرا سومین فرزندش را به دنیا آورد. علیرضا خوب بود و مانند دو خواهر دیگرش سالم به نظر میرسید، اما مدت زیادی نگذشت که خانواده متوجه شدند او به بیماری «میکروسفال» مبتلا و دارای معلولیت ترکیبی ذهنی و جسمی است.
با بزرگ شدن علیرضا نیازها و مشکلاتش هم بیشتر میشود. با تولد برادر کوچکترش اوضاع بدتر هم میشود و برای زهرا که بخشی از معاش خانواده را با کارگری تامین میکند، رسیدگی به علیرضا بیش از پیش سخت میشود، با اینهمه تمام تلاشش را میکند تا بتواند بهترین شرایط را برای فرزندش ایجاد کند.
یک سال بعد دوندگیهایش برای تشکیل پرونده علیرضا در بهزیستی مشهد شروع میشود. زهرا اینگونه ماجرا را اینگونه تعریف میکند: «پسرم را بردم بهزیستی و گفتم که معلولیت جسمی شدید دارد، به من گفتند ما پروندههایی داریم که ۲-۳ سال پشت نوبت هستند و شما هم پشت نوبت قرار میگیرید. اما آنقدر رفتم و آمدم و التماس کردم که دلشان سوخت و بالاخره علیرضا سال ۹۳ تحت پوشش بهزیستی قرار گرفت.»
سهم این کودک از مواهب بهزیستی همان مستمری ماهانهای است که به خانوادهاش پرداخت میشود، چیزی حدود ۱۵۰ هزار تومان که در مقابل نیازها و امکانات مورد نیاز علیرضا مبلغی ناچیز است.
نظر کاربران
ما بدبخت بیچاره ها همیشه باید به زور یه چیزی رو از این دولت بخوایم،اما آقا زاده هاشون کافیه یه بچه عقب مونده داشته باشن پادشاهی رو براشون رقممیزنن خدایا یه نگاه
میخواست اینقد بچه نریزه دور خودش اگه که وضعیت مالیش خوب نیست.
ملت چه بی برنامه هستند.