الگوریتمهای بحران عراق در تحولات اخیر
روزنامه نقد حال در یادداشتی درباره تحولات عراق نوشت: در ابتدا بايستي به اين نکته اشاره کرد که عراق يک مشکل ساختاري- طايفهاي دارد و تا زماني که اين مشکل حل نشود و تقسيمبندي پستها و مناصب براساس طايفهاي باشد نميتوان انتظار داشت که عراق به سمت ثبات، آرامش و توسعه حرکت نمايد. بايد توجه داشته باشيم هيچ حزبي در عراق وجود ندارد يعني احزاب سراسري بهمعنا و مفهوم واقعي در اين کشور وجود ندارد.
روزنامه نقد حال در یادداشتی درباره تحولات عراق نوشت: در ابتدا بايستي به اين نکته اشاره کرد که عراق يک مشکل ساختاري- طايفهاي دارد و تا زماني که اين مشکل حل نشود و تقسيمبندي پستها و مناصب براساس طايفهاي باشد نميتوان انتظار داشت که عراق به سمت ثبات، آرامش و توسعه حرکت نمايد. بايد توجه داشته باشيم هيچ حزبي در عراق وجود ندارد يعني احزاب سراسري بهمعنا و مفهوم واقعي در اين کشور وجود ندارد.
در نتيجه هر جرياني بهدنبال منافع طايفهاي، قومي، خانوادگي و يا منطقهاي خود است. اين وضعيت سبب ميشود تا منازعات مختلفي در عراق شکل گيرد. بنابراين عراق نيازمند ساختار سياسي است که در آن تمامي شهروندان عراقي به يک نسبت احساس اشتراک در منافع کنند همچنين فرصتهاي برابر براي همه آنها فراهم شود در غير اين صورت هم در داخل اين کشور مشکلات وجود دارد و هم همسايگان احساس ناامني ميکنند. در نتيجه عراق سيستمي ميخواهد که براساس ستون پايه شهروندي باشد تا همه مردم عراق احساس کنند به يک نسبت در آن شريک هستند.
حال اين سوال مطرح است که فارغ از برخي جريانات پشت پرده در افزايش ميزان کشتهها در جريان اعتراضات اخير مردمي عراق بهنظر ميرسد که اساسا خود تظاهرات مردمي نيز به اندازه کافي داراي سطح بالايي از خشونت است. خصوصا زماني که اين تظاهرات در مقام قياس با تظاهرات مردمي لبنان قرار ميگيرد اين ميزان از خشونت بيشتر به چشم ميآيد؛ دليل يا دلايل وقوع شکلگيري اين ميزان از خشونت پررنگ در جريان اعتراضات مردمي عراق چيست؟
براي پاسخ به اين سوال مهم بايد نگاه جامعتر، کلانتر و درعينحال عميقتري به شرايط سياسي، اجتماعي و امنيتي عراق نوين داشته باشيم. در اين راستا تحليلگران معتقدند که خشونتهاي صورتگرفته در جريان اعتراضات ماه اکتبر در عراق نتيجه مستقيم بيثباتي و عدمکفايت در کنترل و مديريت امنيت در اين کشور است. از اين زاويه بايد اذعان کرد که واحد سياسي عراق نوين بهعنوان يک کنشگر مهم منطقهاي در داخل ساختار و قلمرو جغرافيايي خود مانند ديگر واحدهاي سياسي اولا و به ذات بايد اصليترين و اساسيترين وظيفه خود را در قبال شهروندانش به توليد، بازتوليد، تامين و استقرار امنيت اختصاص دهد و بعد از آن دولت بايد به فکر رفع ديگر نيازهاي شهروندان خود از قبيل تامين خدمات شهري، بهبود وضعيت معيشت و اقتصاد، ايجاد ثبات و رفاه باشد.
اما متاسفانه کشور عراق مانند بسياري از کشورهاي منطقه استراتژيک خاورميانه درگير تعداد متعدد و متنوعي از بحرانها و شبهه بحرانها در طول سالهاي اخير بوده است. بهتعبير ديگر از نگاه تاريخي، عراق در درون خود بهطور مزمن با مقوله خشونت دست بهگريبان بوده است.
در اين راستا عراقي که از امپراتوري عثماني جدا شد تا بهاکنون بهصورت شديد و يا خفيف همواره کانون بحرانهاي خشونتباري از قبيل کودتاهاي نظامي متعدد، جنگهاي داخلي، درگيريهاي منطقهاي و نظاير آن بوده است. در کنار آن قيام شيعيان در دهه 20 ميلادي، انتفاضه شعبانيه در زمان رژيم بعث و به موازات آن جنگ عراق با جمهوري اسلامي ايران و کويت، شيوه سرنگوني سخت و بهشدت خشونتبار رژيم صدام حسين در مارس 2003، تجاوز آمريکا به اين کشور و درگيريهاي خونيني که تا بهامروز در پي داشته و از همه مهمتر ظهور و بروز داعش در سال 2014 که بهشکل جدي خشونت، کشتار و سبوعيت را در عراق و کل خاورميانه نهادينه کرد، سبب شده که مقوله خشونت بهشکل پررنگي در ادبيات سياسي، اجتماعي، امنيتي و حتي فرهنگي عراق رسوخ کند.
همين مسئله بر روحيه اجتماعي تکتک شهروندان عراقي اثرات منفي، مخرب و تبعات زيانباري بههمراه داشته است. از اينرو هرگونه حرکت، اقدام و يا انتقاد از سوي جامعه عراق، ولو مثبت و بهحق بدون ترديد همراه با ميزاني از خشونت خواهد بود که با اثرگذاري برخي از پارامترهاي داخلي و خارجي ميزان اين خشونتها کاهش و يا افزايش پيدا خواهد کرد.
از اين زاويه اگرچه ساختار سياسي عراق نوين بعد از سقوط رژيم بعث عراق تا اندازهاي و به نسبت از يک ساختار دموکراتيک و براساس خواست مردمي بهرهمند شد که در آن انتقال قدرت بدون خشونت صورت ميگيرد، اما کماکان بهدليل سايه سنگين و رسوخ جدي مقوله خشونت در ادبيات عراق نميتوان کنش و واکنش سياسي اجتماعي در اين کشور را بدون خشونت تصور کرد.
اين واقعيت در خصوص تمامي بازيگران داخلي در عراق از دولت و نهادهاي وابسته گرفته تا شخصيتها، احزاب، نهادها، جريانها، گروهها و حتي تکتک مردم را شامل ميشود. پس در سايه اين نکته، عراق هنوز به اين مرحله از جامعه دموکراتيک نرسيده است که عبور از چالشها و بحرانهاي داخلي را با شيوههاي دموکراتيک و مدني پي بگيرد. لذا ذيل عنوان بنيادهاي جامعهشناختي خشونت مزمن در ساختار کشور عراق بايد اعتراف کرد حتي بدون توجه به پارامترهاي ديگر مانند دخالت و نفوذ ديگر بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي در تشديد خشونتها و اعتراضات، خود نحوه کنشهاي مردمي و واکنشهاي نهادهاي دولتي و احيانا فرادولتي در جريان اعتراضات مردمي در عراق، ولو با مطالبات درست و بهحق، داراي سطح بالايي از خشونت بوده است که آمار غيرقابل دفاع كشتهشدگان و زخميهاي اعتراضات مردمي در عراق، آن هم در کمتر از يک ماه تاييد و تصديقي بر اين واقعيت تلخ است.
اما با نگاهي به نظرات و ديدگاههاي تحليلگران و کارشناسان مسائل خاورميانه، بحران و چالش جاري عراق را در الگوريتمهاي زير ميتوان آسيبشناسي و معرفتيابي کرد:
1. چرخه سياست در عراق، همواره بر دايره ترکيبي از مداخله سه مولفه؛ عشيره، مذهب (يا طائفه، فرقه)، حزب ميچرخد.
2. تکثر و تعدد دايره تحزب در عراق بعد از فروپاشي صدام با گستره فراواني در اقليم شيعه از دايره دو حزبالدعوه و العمل به دهها حزب و نيروي شبهنظامي جديد افزايش يافته که متاسفانه رجحان منافع حزب و گروه بر منافع عامه مردم برتري چشمگيري يافته است.
3. متاسفانه عراق با برخورداري از منابع درآمدي بسيار عالي بيش از 4 ميليون بشکه نفت صادراتي روزانه، مردم در عراق و بهويژه در مناطق شيعهنشين از کمترين خدمات و شرايط عمومي (شامل زيرساختهاي جادهاي، شبکه برق، شبکه شهري مواصلات، بهداشت عمومي، نارساييهاي آموزشي....) برخوردار و بهطور کامل يک شرايط فروپاشيده و بسيار وخيم را برخوردار است.
4. مردم در چارچوب افزايش آگاهي از طريق شبکههاي اجتماعي و مجازي، از سطح بالايي از انتظارات منطقي برخوردار شدهاند و دولت بعد از حل بحران داعش، در يک سال گذشته بهعلت فقدان اراده براي اتخاذ تصميمگيريها، عملا زمان را به ضرر توسعه و تامين حداقل خاستگاه عمومي مردم از دست داده است.
5. مردم از وضعيت تبعيض فاحش، نابرابري و فساد آشکار عوامل قدرت، بيکاري جوانان به ستوه آمده و بهراحتي بر گرده امواج ناشي از فضاي شبکههاي مجازي، زندگي کرده و ميکنند.
6. اينکه دستهاي قدرتهاي خارجي (آمريکا، انگليس، اسرائيل، عربستان) با بهرهگيري از شبکههاي مردم نهاد و مجازي براي موجآفريني، بهدنبال حداکثر بهرهبرداري و امتيازگيري از دولت عراق بودهاند، امري بالقوه درست ميتواند باشد وليکن ميبايد همه اين امور مطروحه به مستندات و قرائن بيانجامد و دستگاههاي نظارتي دولت عراق براي روشنگري از موقعيت نظارهگري و انفعالي، خارج شوند، و تا زماني که مستندات اين قرائن را بهطور واضح براي افکار عمومي بيان نکنند، انتشار چند خبر برآمده از فضاي مجازي که بيانگر فتنهانگيزي عوامل خارجي بوده نميتواند مشکل اعتماد مردم ناشي از فقدان کارآمدي مديريتي در صحنه واقعي عملکردها حل کند و لذا بايد بهجاي جريحهدارکردن و تحريک بيشتر، با هوشياري دستگاههاي ذيربط براي شناسايي و معرفي مستند عوامل دستاندرکار فتنه، مبادرت ورزيد.
7. عادل عبدالمهدي، نخستوزير چون دولتاش برآمده از دولت سهميهها (محاصص) است و خود شبکه پويايي از کارآمدي و اشراف اجرايي و اطلاعاتي بر مجموعه دولتي خود ندارد و عملا در دو بخش خدمات و توسعه کشور (يعني تامين رضايت عمومي مردم) و اطلاعات، (بهعنوان چشم کشور در برابر شناسايي عوامل موجآفريني و اغتشاشآفريني) ناتوان و عاجز بوده است.
8. شناسايي عوامل اغتشاش در مناطق شيعهنشين نياز به بررسي کارشناسي توام با قرائن متقن دارد که چه ميزان از آنها ناشي از عوامل دشمنان خارجي عراق و چه ميزان، در نتيجه و ناشي از روحيه قدرتطلبي و خصومتطلبي موجود بين رهبران در احزاب عراقي و رقابتهاي عشيرهاي، حزبي و مذهبي و فرقهاي بوده است.
9. روانشناسي و جامعهشناختي عراقيها، اثبات ميکند که بهطورکلي بين روحيه قوميت عربي و روحيه مذهبگرايي، نميتوان تفکيکي عالمانه قائل شد و بهعلت سطحينگريها؛ عمدتا متاثر از فضاي عمومي برآمده از تبليغات و جو حاکم است، بنابراين، دراين زمينه به علت پيچيدگيهاي حاکم بر عمق تحولات چندلايه، تشخيص صحيح روندهاي غالب و واقعي بر افکار عمومي امري دشوار است، منظور برتري عربگرايي و ضد با قوميت ايراني را حداقل نميتوان مستندات محکمي براي اين برداشت بهدست آورد و آنچه از آثار فضاي مجازي بهدست آمده داراي مصاديق انفرادي و بيشتر ساختگي است.
10. راه برونرفت از بحران جاري در مناطق شيعهنشين، تشکيل يک ستاد مشترک از همه گروههاي سياسي و شبهنظامي و مشارکت جمعي فعال، با حضور استاندارها بهعنوان نماينده دولت و همه اطياف و گروهها براي چارهيابي و مشارکت همهجانبه در اجراي برنامههاي زيربنايي با هماهنگيهاي کامل در چارچوب رهنمودهاي مرجعيت در عراق است. 11. بديهي است چنانچه تمامي گروههاي شيعي آثار مخاطرات فتنه و اغتشاش را که قهرمانان صف اول مبارزه با داعش (که حداقل تاکنون به دلايل نامشخصي که انگيزههاي اصلي آن کشف نشده است) مورد هدف قرار دادهاند، بهطور جدي درک نکرده و نکنند و دست به تکروي و خروج يکجانبه از پيکره متحد و ائتلاف واقعي شيعيان بزنند، اقدامات آنها مصالح همه آنها را به باد خواهد داد.
12. عبدالمهدي بهعنوان شخصيت برآمده از آراي مردم و نتيجه انتخابات دموکراتيک عراق است و هر جرياني که بر سر راه چهارساله او بخواهد کارشکني کند يعني حيثيت و اعتبار عراق را مورد هدف قرار داده است، و راه بيراه را ميپيمايد که موجب آسيبرساندن به کل عراق و دستاوردهاي دو دهه فداکاريهاي مردم عراق شده و منجر به ناملايمتهاي سختتر همچون دوره داعش و شايد بدتر را به همراه خواهد آورد.
در پايان نگارنده معتقد است: متاسفانه اکنون هزينههاي بسيار گزافي از جانب عربستانسعودي و اماراتمتحده عربي بهخصوص در حوزه مجازي و سايبري و عليالخصوص توئيتر براي تحريک احساسات جوانان و نوجوانان عراقي صورت گرفته است. در اين رابطه رياض و ابوظبي با ايجاد برخي شائبهها، دروغپراکنيها و موج اتهامات بهدنبال برافروختن آتش خشم مردم هستند. متاسفانه بايد اذعان کرد که ما نيز در حوزه تنوير افکار عمومي جامعه عراق و تبيين تلاشها و دستاوردهاي خود براي روشنکردن برخي شائبهها، کمکاري داشته و داريم که نتيجه آن شرايط کنوني است.
ما اگر بهموازات تلاشهاي ميداني براي مبارزه و نابودي تروريسم در خاورميانه در حوزه جنگ نرم، جنگ رسانهاي و سايبري نيز فعاليت جدي ميداشتيم، اکنون اين گسل، خلاء و فضا براي بازيگري موذيانه عربستانسعودي، اماراتمتحده عربي، رژيم صهيونيستي و ايالاتمتحده آمريکا وجود نداشت. علاوه بر اين اکنون تلاشهاي جدي براي بدنامکردن يک مثلث از عوامل موثر در نابودي داعش در حال انجام است که يک ضلع آن مرجعيت عاليقدر عراق باز ميگردد. محور دوم نيروهاي نظامي محور مقاومت مانند حشدالشعبي و فرماندهان آن است که اکنون بهطور جدي مورد حمله و آزار و اذيت قرار ميگيرند و مهمترين ضلع جمهوري اسلامي ايران است که اکنون کانون و آماج اتهامات و دروغپراکني در عراق و لبنان قرار گرفته است.
نظر کاربران
فقط فیلماشون حرف آخرو میزنه
برای مردم ایران هم فکری بکنید با این همه درآمد فقر و تنگدستی زیا دشده
مشکل اصلی اونا دخالت های اجانبه، کشور نیست که مزدور خانه شده
یک مقاله صد در صد آبکی. مردم عراق زندگی و رفاه میخواهند و آن ممکن نیست مگر با داشتن ارتباط با کشورهای توسعه یافته و آن ممکن نیست مگر با فاصله گرفتن از ایران. مثل روشن است که برای سرمایهگذاری موثر در عراق بای کشورهای غربی حضور داشته باشند