متهمان آدمربایی ۵۰۰هزار دلاری، پای میز محاکمه
پنج جوان که مرد ثروتمندی را ربوده بودند تا ۵۰۰ هزار دلار از او باج بگیرند، بعد از دستگیری توسط مأموران در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند.
روزنامه شرق: پنج جوان که مرد ثروتمندی را ربوده بودند تا ۵۰۰ هزار دلار از او باج بگیرند، بعد از دستگیری توسط مأموران در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند.
مهر دو سال قبل از یک شرکت تجاری معروف با پلیس تماس گرفته شد و به مأموران خبر دادند چند مرد که حالا در شرکت حضور دارند، رئیس شرکت را گروگان گرفته و درخواست پانصد هزار دلار پول دارند. با توصیه پلیس مرد حسابدار کمی متهمان را معطل کرد تا مأموران رسیدند و آنها را دستگیر کردند.
صاحب شرکت در شکایتی به مأموران اعلام کرد پنج مرد او را از فرودگاه ربودند و قصد اخاذی داشتند. او گفت: روز حادثه از سفر خارجی به کشور برگشتم. بعد از اینکه از هواپیما پیاده شدم، مقابل ترمینال دو مرد به من نزدیک شدند و خود را مأمور اداره آگاهی معرفی کردند و گفتند حکم جلب من را دارند و باید همراهشان به اداره آگاهی بروم. ازآنجاییکه به من کارت شناسایی نشان دادند، حرفشان را باور کردم و همراهشان رفتم.
وقتی سوار ماشین شدم، دو نفر دیگر هم در خودرو بودند. آنها بیهدف من را در شهر تهران میچرخاندند و بعد از چند سؤال و جواب من را به کارهای خلاف متهم کردند؛ اما من این اتهامات را قبول نکردم و گفتم کار خلافی نکردهام و مدارک شرکت موجود است و میتوانم ادعایم را ثابت کنم.
آنها وقتی دیدند که من زیر بار نمیروم، گفتند برای اینکه آزادت کنیم، باید به ما ۵۰۰ هزار دلار بدهی و اگر این کار را نکنی، تو را میکشیم. من باز هم قبول نکردم و گفتم چنین کاری نمیکنم. آنها اصرار کردند و حتی گفتند اعضای خانوادهام را میکشند. من گفتم این مبلغ را که میخواهید، ندارم تا اینکه به پنج هزار دلار قانع شدند.
مرد شاکی در ادامه گفت: من به آدمربایان گفتم اگر پول را میخواهید، باید به شرکت برویم و من آن را نقدا پرداخت کنم؛ چون این مبلغ را در کیفم ندارم. قبول کردند و همراهم به شرکت آمدند. من به حسابداری دستور دادم پنج هزار دلار پرداخت کند و با توجه به اینکه حسابدار شرکت میدانست من هرگز چنین پولی را دستی جابهجا نمیکنم و آشفتگی من را هم دید، متوجه شد ماجرا چیست و به پلیس خبر داد. وقتی مأموران آمدند، متهمان غافلگیر شدند و گفتند من این مبلغ را بدهکار بودم؛ اما من واقعیت را گفتم و آنها بازداشت شدند.
متهمان با توجه به این شکایت به پلیس اگاهی منتقل شدند و از آنها بازجویی شد. بررسیها نشان داد متهمان یک همدست دیگر هم دارند که کارمند همان شرکت است. این مرد بعد از دستگیری تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: مدتها بود که در شرکت مرد تاجر کار میکردم و میدانستم شرکت گردش مالی بالایی دارد و مرد تاجر پول زیادی درمیآورد. ازآنجاییکه میدانستم مبلغ ۵۰۰ هزار دلار را میتواند تأمین کند، با چهار نفر دیگر همدست شدم تا بتوانیم این پول را بگیریم و مشکلات زندگیمان را حل کنیم.
متهم گفت: قرار شد دو نفر از همدستانم خودشان را مأمور معرفی کنند و مرد تاجر را به داخل ماشین بکشند تا ما بتوانیم از او پول بگیریم. مرد تاجر حاضر نشده بود مبلغی را که میخواستیم تأمین کند و ما با تهدید موفق شدیم او را راضی کنیم پنج هزار دلار بدهد؛ اما اشتباه همدستانم باعث لورفتن ماجرا شد.
کیفرخواست علیه متهمان با تکمیل تحقیقات صادر شد. ازآنجاییکه متهمان رضایت شاکی پرونده را گرفته بودند، با قرار وثیقه آزاد شده بودند. روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده در شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. در ابتدای جلسه کیفرخواست علیه متهمان خوانده شد و با توجه به اینکه شاکی پرونده حضور نداشت، متهمان یکبهیک در جایگاه قرار گرفتند.
آنها اتهام آدمربایی را رد کردند و گفتند: ما قصد ربودن مرد تاجر را نداشتیم. قرار ما این بود که از او اخاذی کنیم. اگر قصد ربودن او را داشتیم، مستقیم به شرکتش نمیرفتیم تا پول را بگیریم. به خاطر مشکل مالیای که داشتیم، این نقشه را کشیدیم؛ البته قبول داریم برای اینکه پول را به دست آوریم، مرد تاجر را تهدید کردیم؛ اما او را نربودیم. ما او را از قبل میشناختیم و از او خواستیم سوار ماشین شود و او هم قبول کرد؛ ضمن اینکه پول هم به دست ما نرسید و زمانی که منتظر بودیم تا پنج هزار دلار آماده شود، مأموران پلیس آمدند و ما را بازداشت کردند.
بعد از دفاعیات متهمان وکلای آنها در جایگاه قرار گرفتند و یکبهیک دفاعیات خود را مطرح کردند. آنها با توجه به رضایت شاکی پرونده از دادگاه درخواست کردند به دلیل جوانبودن متهمان و دیگر مدارک که نشان میدهد آنها فقط قصد اخاذی داشتند، نه آدمربایی، این افراد را از اتهام آدمربایی تبرئه کنند.
بنا بر این گزارش قضات با پایان جلسه دادگاه برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.
نظر کاربران
بقول شاعر ; گر بخت کسی برگردد ، اسبش درطویله خر گردد
خاک تو سرتون خنگا خخخخ