وقتی سرافراز پرچم افشاگری را کنار نمیگذارد!
واقعیت در تاریخ شفاهی، تقاطع روایت اشخاص غیرهمسو است! در واقع به تعبیر سادهتر آنچه باعث میشود در طول زمان به صدق یا کذب این ادعاها پی برد یا انتشار مستندات است و یا خاطرات دیگر طرفین است که منافعشان با راوی اول همتراز و همراستا نیست و از پرده پوشی و ارائه روایت واحد سود نمیبرند.
تابناک: محمد سرافراز رئیس پیشین صداوسیما پس از استعاء و کنارهگیری از این پست کلیدی، پرچم افشاگری را بر زمین نگذاشته و هر روز با گفتوگویی یا انتشار متنهایی، خشم خود را نسبت به آنچه تصور میکند او را در فرآیند حذف از صداوسیما قرار داده نشان میدهد. او در همین راستا کتاب خاطراتش را منتشر کرده که حاوی برخی ادعاهای پیشین و شماری ادعاهای تازه است را منتشر کرده که اساس جنجالهای فراوانی شده و با خود این پرسش را پیش آورده که چگونه میتوان به صحت و سقم ادعاهای مطرح شده پی برد؟
از هفدهم آبان هزار و سیصد و نود و سه تا بیست و دوم مرداد هزار و سیصد و نود و پنج، قریب به پانصد و پنجاه روز دوره ریاست محمد سرافراز را شامل میشود؛ دورهای که به گفته خودش کوشید از طریق کوچکسازی ساختاری و کیفیسازی محتوا و ایجاد نظم مالی و جلوگیری از فساد اداری، در صداوسیما تحولی ایجاد کند اما بنابر ادعاهای مکررش پس از برکناری عناصر قدرتمند در مراکز کلیدی این سازمان او را در مسیر متوقف کردند و به نقطهای رساندند که ترجیح دهد با استعفاء صحنه را ترک کند.
زمامی که محمد سرافراز خیلی زود این سازمان را ترک کرد، برخی تصور میکردند او مستعفی شده و در واقع استعفاء شکل محترمانه برکناریاش بوده اما با توجه به شدت و جنس ادعاهایی که سرافراز مطرح کرد و تاکیدش بر استعفاء و پذیرش این استعفاء مشخص است که خبری از برکناری نبوده و او نتوانسته بر این سازمان عریض و طویل آن گونه که میخواسته مدیریت کند و به قول معروف خیلی زودتر از حد تصور بریده و صحنه را ترک کرده اما برخلاف بسیاری از مدیران سکوت در پیش نگرفته است.
سرافراز ابتدا اقدام به انتشار مجموعهای از خاطراتش همراه با ادعاها و اتهامهایی به دیگر اشخاص در قالب توییتهایی و همچنین در قالب یک گفت و گو با عبدالرضا داوی از عناصر رسانهای محمود احمدی نژاد پرداخت، سپس برخی ادعاهای دیگر را به آن افزود و در قالب یک گفت و گو با شرق مطرح کرد و در آخر کتاب خاطراتش را صداوسیما با عنوان «روایت یک استعفاء» منتشر کرد؛ خاطراتی که در واقع یک گفت و گو از سوی میلاد دخانچی مجری تلویزیون با او است که در قالب چند فصل تقسیم شده است.
کتاب خاطرات سرافراز را میتوان کاملتر مجموعه از اظهارات او تلقی که حاوی ادعاهای تکاندهنده و عجیبی است که کوچکترین آنها لیست چند هزار نفره ممنوع التصویرها در رسانه ملی است؛ موضوعی که سیاست رسمی روئسای صداوسیما انکار وجودش شد اما این رئیس پیشین صداوسیما نه تنها آن را تایید کرد، بلکه جزئیاتی از آن را بیان کرده که اساس وجود چنین لیستی را با چالشهای جدی مواجه نموده است. او در عین حال اتهامهای فراوانی را به اشخاص و مسئولین متعدد نسبت میدهد.
محمد سرافراز روزگاری که روزنامه رسالت با نقد امام خمینی مواجه شده بود، سردبیر این روزنامه بود. پس از برکناری محمد هاشمی و بازگشت او به حکم امام خمینی به سازمان صداوسیما، او جزو نیروهای اخراجی از شبکه اول سیما بود. سرافراز با انتصاب علی لاریجانی بار دیگر به صداوسیما بازگشت و برون مرزی صداوسیما را در اختیار گرفت و در دوره ضرغامی نیز در همین حوزه پیش رفت و در نهایت در رقابت با علی عسگری، رئیس صداوسیما شد.
خاطرات به شکل قابل تاملی یک طرفه است و سرافراز به هیچ عنوان حتی یک اشتباه مدیریتی یا فردی از خود در کل دوران کاریاش در صداوسیما و دیگر مجموعهها را نپذیرفته و در عین حال در همدستی با طرف مقابل مصاحبه، خاطرات به گونهای جهتدهی شده که برخی نقاط مبهم دوره کاریاش نظیر اتفاقات که در پرس تی وی افتاد و منجر به تحریم حقوق بشری او شد، از اساس در خاطرات توضیح داده نمیشود!
سرافراز در انتهای کتاب مستنداتی را درباره برخی ادعاهایش ارائه کرده که یکی از این استنادها نیز گزارش تابناک درباره پشت پرده مزایده 1700 میلیارد تومانی صداوسیما است؛ اما پیرامون شمار فراوانی از ادعاها که قطعاً مستندات و مکتوبات اداری آنها را در اختیار داشته، سندی ارائه نمیکند و به همین دلیل درباره بخشهایی از این ادعاها که با اتهاماتی نیز آمیخته است، ممکن است تشکیک جدی به وجود آید.
با این حال پرسش اساسی آن است که چگونه میتوان به صحت و سقم آن بخش از خاطرات سرافراز و خاطراتی از این دست که بدون هیچ مستنداتی با اتهاماتی نسبت به اشخاص و نهادهایی همراه شده، پی برد؟ واقعیت در تاریخ شفاهی، تقاطع روایت اشخاص غیرهمسو است! در واقع به تعبیر سادهتر آنچه باعث میشود در طول زمان به صدق یا کذب این ادعاها پی برد یا انتشار مستندات است و یا خاطرات دیگر طرفین است که منافعشان با راوی اول همتراز و همراستا نیست و از پرده پوشی و ارائه روایت واحد سود نمیبرند. تقاطع این روایتها و آنجایی که چندین روایت از اشخاص دارای منافع غیرهمسو درباره یک رویداد، مشابه یا نزدیک به همدیگر است را میتوان دارای بیشترین دقت و صحت دانست و این دقت و صحت را میتوان با کشف و انضمام مکتوب و اسناد مرتبط، بالاتر نیز برد و از تاریخ نگاری شفاهی فراتر رفت.
به نظر میرسد مرور زمان و ثبت و انتشار خاطرات دیگر روئسای سازمان صداوسیما و همچنین معاونین و مدیران کلیدی این سازمان و دیگر نهادهایی که در این مجموعه خاطرات نسبت به آنها تعریض شده، تنها راه درک واقعیت باشد، چرا که دسترسی به مستندات درون این نهادها از جمله صداوسیما و راستی آزمایی خاطرات بسیار دشوار است و بسیاری از ادعاهای سرافراز نیز اساساً بدون بیان خاطرات طرفین مقابل و دیگر ذی مدخلاین، فرآیندی ناممکن است و تا پیش از این، عقلانی نیست حمل بر صحت همه ادعاهای سرافراز گذاشت.
نظر کاربران
جناب آقای سرافراز اگر چبزی میدانستی چرا سکوت کردی در وقتش نگفتی میترسیدی پست ات را بگیرند اگر هرکار بخاطر خدا باشد پست چه معنیی دارد خلاصه اگر هم میخواهی افشا کنی بعد نیست ولی حساب این را داشته باش ما در این برهه زمان که مردمان در فشار اقتصادی است فکر کردی که شاید به انقلاب ضربه زده باشی
من نمیدانم چرا بعضی ها از پست کنار میرود به افشاگری دست میزند
اگر واقعان انسان ولایی باشی هر چیز را در زمان خودش که در پست بودی بهتر بود زغامی هم مثل شما کرده البته شما با آن فرق دارد
چون آن تشنه مقام است وماهی ده میلیون برای زندگی اش نمیبیند
وای بحالی که ما ها دومیلیون زندگی میکنیم
پاسخ ها
تاحالا فکر کردی چرا در فشار اقتصادی هستی اقای دانا؟
عجب....
حسن اقا خیلی اشتباه کلامی داری حتما از روی عصبانیت است بهتره ارام باشی مملکت ما ازاد هست بهتر است بعضی مسایل افشا بشه تا بعضی ها متوجه بشند تو ویترین مدیریت هستند فریب کاری نکنند
سر افراز آدم درستیه و حقیقتو میگه
نوشتن خاطرات را باید به فال نیک گرفت ، می تواند برای جامعه بسیار مفید و زمینه ساز کاهش فساد در کشور باشد ، صحت و سقم نوشته ها با نویسنده است که زمان ان را حل می کند .
چرا مدعی العموم برای ادعا های وی وارد نمی شود اگر راست می گوید مسببین مجازات شوند واگر دروغ می گوید خودش مجازات شود