۸۸۲۵۰
۷ نظر
۵۰۰۴
۷ نظر
۵۰۰۴
پ

واکنش‌ های فیسبوکی به سقوط دردناک دو زن

آتش‌سوزی صبح یکشنبه در طبقه پنجم واحد تولیدی در خیابان جمهوری تهران باعث شد که دو نفر از زنان کارگر از ترس آتش خود را به پایین پرت کرده و جان خود را از دست بدهند.

عصر ایران: آتش‌سوزی صبح یکشنبه در طبقه پنجم واحد تولیدی در خیابان جمهوری تهران باعث شد که دو نفر از زنان کارگر از ترس آتش خود را به پایین پرت کرده و جان خود را از دست بدهند.

توجیه علت تاخیر در نصب تشک بادی و خرابی نردبان آتش‌نشانی و انداختن تقصیر به گردن فوت‌شدگان، در کنار به تصویر کشیده شدن این حادثه توسط عکاسان، بازتاب بسیار گسترده‌ای در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی داشت.

«انصاف‌نیوز» نوشت: بخشی از واکنش کاربران شبکه‌های اجتماعی به تصاویر منتشرشده از این حادثه دلخراش در پی می‌آید:

پژمان:

موقعیت عجیبی است، وقتی آدم از بین دو جور مرگ یکی را انتخاب کند. آدم‌ها، بیچاره‌های حیوانکی، طاقت سوختن ندارند، پس خودشان را می‌سپرند به شتاب جاذبه زمین که شاید امیدکی در این سقوط آزاد باشد. که شاید زنده بمانند؛ شبیه این فیلم‌ها که آدم‌های خوب با بازو روی سقف ماشین و سطل‌های زباله فرود می‌آیند، خودشان را می‌تکانند و زندگی را از سر می‌گیرند. فیلم‌ها، فیلم‌های لعنتی. توی فیلم‌ها آتش‌نشان‌ها به‌موقع رسیده‌اند و آب، از آتش قوی‌تر است و هیچ زنی - مادری، از پشت میز اتو و چرخ خیاطی خودش را به آسفالت سرد شهر نمی‌دوزد.

علی:

باز اتفاقی افتاد و جماعتی بهانه برای نق زدن و حمله به این و اون پیدا کردند. به عنوان یک شاهد عینی:

اینکه نردبام اولی خراب بود درست، اینکه تشک بادی یا فنری نداشتند هم درست، ولی آتش‌نشانی هم خیلی تذکر داد به اون‌هایی که بالا بودند که کمی صبر کنید و هم آب رو با فشار روی آتش گرفته بود و یک حائلی درست کرده بود بین آدم‌ها و آتش. افسوس که اونهایی که افتادند و تا جایی که من دیدم یکی از آنها ظاهرا خیلی جوان بود، ترسیدند و عجله کردند. توی عکس‌ها هم که نگاه کنید، لبه آهنی زیر پای اون خانم به ناگهان از جا در رفت و شد آنچه که نباید میشد. اجلی بود معلق که رسید.

پ ن ۱: نگاه کنید به عکس اون خانم که روی لبه بیرونی پنجره ایستاده و عکس بعدی که در حال سقوط هست و ببینید در دو عکس، لبه آهنی از زیر پای اون مرحومه در رفته.

پ ن ۲: مرده و کشته زیاد دیدم ولی حادثه دیروز شاید از بابت شیون و نوع غافلگیرکننده بودن رویداد خیلی متاثرکننده بود. خیلی.

رامین:

۱- تعطیلی برای بخش دولتی است، بخش خصوصی اگه تعطیل کنه گشنه می‌مونه.

۲- وضع ایمنی و محیط گارگاه‌های مرکزی شهر خیلی خرابه، اکثر ساختمون‌ها قدیمی و مخروبه‌اند و گاهی حتی یک کپسول اطفای حریق ندارند و اکثر آتش‌سوزی‌ها از ایرادات سیم‌کشی است که توجهی صاحب‌کارها به این مسائل ندارند.

بهزاد:

امروز به همین فکر می‌کردم بعد از دیدن این خبر و عکس‌هاش، واقعا انتخاب سختیه چگونه مردن، برای یک لحظه فکرشو بکن، وای سوختن چقدر سخته و دردآور اما پریدن از طبقه ٥ سخت‌تر، خدایا!

یاسمین:

وحشت سقوط رو به عذاب جان دادن تدریجی در شعله‌های آتش ترجیح دادن ... شاید ما هم همین کارو می‌کردیم. دردناک بود.

پ ن: عصبانیم زیااااد

سهند:

آی آدم‌ها! ... یک نفر دارد می‌افتد! یک نفر دارد از ترس، از آتش می‌میرد!

از آن بالا این آدم‌ها، این آدم‌های عادی و بی‌اهمیت خاصه که زن!! در روز تعطیل باز هم رفته‌اند سر کار، کارگاه آتش گرفت و کارگرها از ترس سوختن به پایین پریدند و مردند. می‌دانید تکان‌دهنده‌تر از چشمان ملتمس و ناامید که آتش در پیش دارند و سقوط در پس و دهشتناک‌تر از مرگ آنها چیست؟ اینکه خبردار شدن ما قرن بیست و یکمی‌ها با بی‌خبر ماندن‌های قرون گذشته، توفیری نکرده است. آنها خبردار نبودند و اتفاقی نمی‌افتاد و ما هم باخبر می‌شویم و اتفاقی نمی‌افتد! دانشمندان نگران مقاومت میکروب‌ها در برابر کثرت استعمال آنتی‌بیوتیک‌ها هستند اما جامعه‌شناس‌ها هنوز از حساسیت از دست‌رفته ما آدم‌ها در قبال کثرت خبرها هشدار جدی نداده‌اند. قرن بیست و یک یا ده قرن پیش؟ در دو حالت، دنیا زیاد فرق نکرده. دنیا دنیای خبر است و از این جالب‌ترش هم اتفاق می‌افتد!

هدی:

باید خیلی وحشتناک باشه که مرگ رو اینطوری در چند قدمیت ببینی ... که به خاطر اینکه زنده زنده نسوزی، اینطوری از پنجره بیایی بیرون و باز هم مرگ بهت نزدیک بشه ... از چهره اون خانوم میشه وحشت رو کاملا حس کرد ... وحشتناکه :-((((((((((((

مهتاب:

... گروهی به دنیا اومدن که از روز اول زندگی تا آخر یه روال پر از آرامش و آسایش رو بگذرونن و گروهی هم فقط در حال تحمل کردن مشکلات و شاید در انتها یک چنین سرنوشت تلخی!

مهسا:

این عکس منو یاد حمله یازده سپتامبر می‌اندازه، ولی تفاوت از زمین تا کجا، اونجا حمله تروریستی بوده و چه ها و چه خبر، اینجا کارگرانی بینوا در روز تعطیل در سر کار بودند که آتشی به پا شده و این نان‌آوران تیره‌روز از سر اجبار این‌گونه بین زمین و هوا معلق ماندند و از سر استیصال خود را به پایین پرت کردند. دلگیرم، غمگینم که جان آدمی در سرزمینم اینقدر کم‌بها یا بهتر بگویم بهایی ندارد. تسلیت به خانواده‌های عزادار این مظلومان بی‌یاور.

محمد:

دردناک‌تر از اون چیزی که تصور میشه ... دیروز که این عکس‌ها رو دیدم همسرم در کنارم بود و به بچه‌ها عصرانه می‌داد. با دیدن این عکس اولین چیزی که از ذهنم گدشت این بود که این زن باید اون روز تعطیل رو کنار خانواده‌اش می‌بود ... در کنار همسرش و فرزندانش ... نه آنکه در روز تعطیل سر کار باشد و آنگاه ... دنیایی حرف دارد این سقوط.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت برترین ها هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نظر کاربران

    • elaheh

      ای بابا
      عزیزان معلوم نیست هرکدوم به چه مرگی از این دنیا بریم
      این بنده خداها هم تقدیرشون به این شکل در آخر رقم خورده

      پاسخ ها

      • کاربر

        از صمیم قلب برات متاسفم ... اصلا گرفتی مطلب رو؟ روز تعطیل زنای جوون کارگر سرکار.... اون وقت شما می گی...!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

      • مجید

        حرف شما مثل این میمونه که هرکسی به یک شکلی می میره پس تو ماشن کیسه هوا،ترمز ضد قفل، کمربند ایمنی و...استفاده نکنیم.راستی فراموش کردم پس با این حال غذا هم بناید بخوریدشاید...

    • babak

      دراینکه اجلشون میخواسته برسه شکی نیست اما درکشورهای پیشرفته هم اجل سراغ انسانهای گرفتارمیره اما تکنولوژی گاهی به کمک نجات یافتگان میاد، یه زمانی درایران نردبان کامپیوتری نبوده دستی بوده حداقل میشد یکی ازاین نردبان ها درماشین می بوده وقتی تکانهای شدید حین حرکت اجازه بازشدن نردبان های به اصطلاح پیشرفته رو نمیداده ازاون دستی ها استفاده میشه ، متاسفم برای این کمبودها، اینها که حالا شهروندان بودن گاهی خود این آتش نشانها هستند که به خاطر نداشتن امکانات استاندارد جونشونو ازدست میدن

    • میترا

      خیلی دلم سوخت - اول از همه یاد اون مادر یا زن یا خواهری افتادم که روز تعطیلش رفت سر کار برای کمی پول بیشتر و جانش را چنین ساده از دست داد- امیدوارم این آخرین باری باشد که چنین خبر دردناکی می شنویم ولی باید هشداری باشد برای دیگر مکانهایی از این دست که باید وسائل اطفاء حریق جزء اولین و ضروری ترین تجهیزاتشان باشد تا چنین وقایع دردناکی تکرار نشود

    • بدون نام

      دلگیرم، غمگینم که جان آدمی در سرزمینم اینقدر کم‌بها یا بهتر بگویم بهایی ندارد. تسلیت به خانواده‌های عزادار این مظلومان بی‌یاور.

    • بدون نام

      توى اين مملكت چه مرگى منتظر ماست تا برامون راحت بنويسن تقدير چنين بود٠

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج