متهم به قتل این بار انکار کرد
قتل و سوزاندن جسد یک دختر جوان
در جلسات بازجويي به خاطر فشار بازجويي و ترسي كه بر وجودم مسلط شده بود دست به اعتراف زدم. بازجوها از اين ترس من استفاده كرده و مرا با بازجوييهاي فني خود وادار به اعتراف به انداختن مينا از روي پلهها كردند.
در ابتداي جلسه سيدرضايي نماينده دادستان تهران با خواندن كيفرخواست خطاب به قضات شعبه ۱۱۳ دادگاه كيفري استان تهران گفت: ۴ ارديبهشت ماه امسال زني به پليس مراجعه كرده و از ناپديد شدن دختر خود خبر داد. وي به پليس گفت دختر۲۱ سالهام مينا ديروز به قصد ثبتنام در باشگاه ورزشي از خانه خارج ولي ديگر بازنگشت.
ماموران با تشكيل پرونده و انجام بررسيهاي لازم متوجه گزارشي شدند كه روز گذشته توسط پليس دريافت شده بود و طي آن آتش سوزي در پشت بام خانهاي در اطراف منزل مينا رخ داده بود. بررسي علل آتش سوزي نشان داد كه اين حريق به خاطر سوزاندن چند تكه لباس دخترانه رخ داده است.
چند روز بعد هم جسدي سوخته پيدا شد كه به علت شدت سوختگي هويت آن مشخص نبود اما مادر مينا پس از مشاهده آن جسد را متعلق به مينا دانست. متخصصان پزشكي قانوني پس از معاينه جسد نتوانستند علت دقيق مرگ را تشخيص دهند اما احتمال دادند كه مرگ بر اثر وارد شدن ضربات جسمي سخت بر سر مقتول يا فشار شديد بر شريانهاي حياتي گلوي وي رخ داده باشد.
بازپرس پرونده اما اين گزارش را كافي ندانسته و از پزشكي قانوني خواست دوباره تشكيل جلسه داده و علت مرگ را اعلام كند كه پزشكي قانوني اين بار علت مرگ را فشار بر شريانهاي حياتي مقتول ذكر كرد.
با آغاز به كار كارآگاهان اداره آگاهي آنها از رابطه مقتول با پسري جوان به نام پويا مطلع شدند. آنها در تحقيقات خود دريافتند كسي كه تكههاي لباس را به آتش كشيده است جواني با مشخصات پويا بوده است به همين دليل پويا بازداشت و مورد بازجويي قرار گرفت. وي با اعتراف به اين قتل گفـت: من قصد كشتن مينا را نداشتم و فقط او را از بالاي پلهها به پايين هل دادم.
روز حادثه من و مينا در راه پله مشغول صحبت بوديم كه بين مان دعوا پيش آمد و او شروع به پرخاشگري كرد و ميخواست برود ولي من ميخواستم مانع از رفتن او شوم. براي همين دستش را محكم گرفتم ولي او يكمرتبه دستش را از دستان من جدا كرد و همين باعث شد وي از پلهها سقوط كرده و با سر به تيزي پلههاي راهرو بخورد و بميرد. از مشاهده اين حادثه خيلي ترسيدم براي همين جسد را را به اتاقم برده و مخفي كردم.
شب وقتي مطمئن شدم همه خوابند جسد را لاي پتويي پيچيده و داخل ماشيني گذاشته و به حسن آباد برده و در بيابان آتش زدم. متهم اما در بازجوييهاي خود خفه كردن مقتول را بر عهده نگرفت و در تمام مراحل بازجويي گفت مينا از روي پلهها به پايين پرت شده است.
در ادامه دادگاه مادر و پدر مينا در جايگاه حاضر شده و خواهان قصاص متهم شدند. مادر مينا خطاب به قضات گفت: شوهرم به مسافرت رفته بود و من و مينا و پسرهايم در خانه بوديم. شب قبل از حادثه مينا به شدت بدحال بود و ما او را به بيمارستان برده و او را پس از معاينه پزشكي به خانه آورديم.
مينا پس از خوردن داروها به خواب عميقي فرورفت و فردا ظهر بيدار شد. او تا ساعتي پاي گوشي موبايلش نشسته ومشغول اسام اس بازي بود. من ميدانستم او با يك پسر ارتباط دارد ولي نميدانستم او پوياست. دخترم حوالي عصر گفت ميخواهد به باشگاه برود و در كلاس ورزش ثبت نام كند. من به او گفتم نيازي به اين نيست و چون چاق نيستي ميتواني خودت در خانه ورزش كني اما او گفت چون دانشگاهش تمام شده است حوصلهاش سر رفته و ميخواهد با ورزش وقتش را پر كند. دخترم از خانه خارج شد و ديگر بازنگشت.
سپس متهم در جايگاه حاضر شده و به دفاع از خود پرداخت. وي بر خلاف جلسات بازجويي مدعي شد هيچ نقشي در اين قتل نداشته است و اصلا نميداند چه كسي مينا را كشته است.
وي گفت: در جلسات بازجويي به خاطر فشار بازجويي و ترسي كه بر وجودم مسلط شده بود دست به اعتراف زدم. بازجوها از اين ترس من استفاده كرده و مرا با بازجوييهاي فني خود وادار به اعتراف به انداختن مينا از روي پلهها كردند.
متهم ادامه داد: من و مينا از دو ماه پيش با هم رابطه داشتيم. فرداي آن روز چون قرار بود به تركيه بروم ميخواستم مينا را ببينم. چند بار به او پيامك زدم ولي جوابي نداد تا اينكه حوالي بعدازظهر با من تماس گرفت و گفت ميخواهد بيرون برود و از من هم خواست مسافرتم به تركيه را لغو كنم.
من هم مسافرتم را كنسل كردم. حدود ساعت ۶ بود كه سر قرار آمد و او را سوار موتورم كرده و به باشگاه رفته و ثبت نام كرديم. وقتي برگشت خيلي عصبي بود. به سمت خانه كه رفتيم او مدام با تلفنش صحبت ميكرد و برايش پيامك ميآمد.از او پرسيدم با چه كسي حرف ميزند ولي جوابي نداد دست آخر هم كيفش را برداشته و از خانه خارج شد هر چه اصرار كردم بماند فايدهاي نداشت و او رفت. حدود ساعت ۸ شب بود كه با تلفنش تماس گرفتم كه خاموش بود. چند روز بعد فهميدم كشته شده است.
در ادامه وكلاي متهم در جايگاه حاضر شده و براي وي طلب حكم برائت كردند. يكي از وكلاي پويا گفت:نكات مهمي در اين پرونده وجود دارد كه مورد توجه قرار نگرفته است. اول اينكه جايي كه تكههاي لباس آتش زده شده است پشت بام خانه پويا نبوده بلكه چند خانه آن ورتر بوده يعني در ساختماني نيمه ساز كه چند كارگر در آن مشغول كار بودهاند.
دوم اينكه پرينت تلفن پويا مورد بررسي قرار نگرفته كه مشخص شود مينا ساعات قبل از قتلش با چه كسي صحبت ميكرده است چرا كه شايد كسي كه مينا با او صحبت ميكرده عامل قتل او باشد. سوم اينكه پويا دليلي براي كشتن مينا نداشته است ضمن اينكه زيلويي كه مينا در آن پيچيده شده بوده است متعلق به مادر مينا بوده است و همين باعث شد مادرش بتواند وي را شناسايي كند.
قاضي در اين باره از مادر مينا سوال كرد كه وي گفت جسد دخترم كاملا سوخته بود و من از روي ساعت مچي و زيلو او را شناسايي كردم.
در پايان جلسه هيات قضات وارد شور شد تا راي خود را درباره اين پرونده صادر كند.
منبع: تابناک
باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir
نظر کاربران
شاید دزدیدنش و اون جسد کسه دیگه ای باشه فقط از یه ساعت که نمیشه فهمید
خیلی جالب بود..فقط ادامه اش رو هم بفرستین بدونیم چی شد...ممنون از سایت خوبتون.
وقعاکه این موبایلهاوخطهاکاردست آدمهامیده.
خب این هم درس عبرتی برای سایرمادران ایرانی که اختیارتام به دخترهاشون ندهند
اگراین جنایت کار پویا نباشد مادرمینا 2گناه انجام داده که تهمت ناروا از آدم کشی هم بدتر است