فرجام شوم ارتباط شیطانی در خانواده
دختر جوان با چشماني گريان در دايره اجتماعي کلانتري شهيد آستانه پرست مشهد افزود: پسر عمه ام که مي ترسيد مبادا همسرش بويي از ارتباط قبلي ما ببرد وانمود مي کرد که براي رضايت پدرش تن به اين ازدواج داده است و تنها آرزوي او خوشبختي من مي باشد.
دختر جوان با چشماني گريان در دايره اجتماعي کلانتري شهيد آستانه پرست مشهد افزود: پسر عمه ام که مي ترسيد مبادا همسرش بويي از ارتباط قبلي ما ببرد وانمود مي کرد که براي رضايت پدرش تن به اين ازدواج داده است و تنها آرزوي او خوشبختي من مي باشد. او با چرب زباني هايش دوباره مرا خام کرد و حتي مي گفت مي توانيم به طور پنهاني رابطه عاطفي با هم داشته باشيم اما من قبول نکردم.
کاظم با معرفي يکي از دوستانش ادعا کرد که اين پسر قصد ازدواج دارد و مي تواند تو را خوشبخت کند و با اين حيله زمينه ارتباطي شوم را بين من و دوستش برقرار کرد. «نويد» نيز خيلي زود فهميد که نقطه ضعف زندگي من تنهايي و بي حوصلگي است و با حرف هاي احساسي خود مرا به آينده اميدوار کرد.اما او پس از گذشت ۴ ماه خودش را کنار کشيد و گفت: چون با پسر عمه ات رابطه داشته اي به تو اعتماد ندارم و نمي توانيم با هم ازدواج کنيم.
من که فقط درصدد بودم هر چه سريع تر ازدواج کنم با شنيدن اين حرف دوباره دستپاچه شدم و گفتم بايد چه کاري انجام بدهم تا اعتماد تو را جلب کنم. نويد آن روز خيلي بي شرمانه پيشنهاد داد تن به خواسته هاي شيطاني اش بدهم تا مطمئن بشود به او علاقه مند هستم و حاضرم برايش از خودگذشتگي کنم. متاسفانه بعد از ۲ هفته کلنجار رفتن با خودم اين حرف هاي احمقانه باعث شد مرتکب اشتباه بزرگي شوم و...!
با توجه به مشکلي که برايم به وجود آمده بود من دچار افسردگي شديدي شدم و نويد هم وانمود مي کرد دچار عذاب وجدان شده است و نمي تواند به اين رابطه ادامه بدهد. او در شرايطي رهايم کرد که وضعيت بسيار بحراني و اسف باري داشتم و تصميم گرفتم از نويد انتقام بگيرم. اما با تحقيقاتي که کردم متوجه شدم او همسر و يک فرزند دارد. با روشن شدن اين واقعيت تلخ دوباره به بن بست زندگي رسيدم و چون مي ترسيدم واقعيت را به خانواده ام بگويم از خانه فرار کردم تا اين که ساعت ۱۲:۳۰ شب در حالي که در خيابان ها پرسه مي زدم و نمي دانستم به کجا بروم توسط پليس دستگير شدم.
«حميده» اشک هايش را پاک کرد و گفت: پدر و مادرم هر دو کارمند هستند و در حالي سختگيري زيادي در مورد من دارند که تمام وقت خود را صرف کارهاي اداري شان مي کنند و انگار يادشان رفته است که من هم آدم هستم. نمي خواهم با اين حرف ها، کارهاي اشتباه خودم را توجيه کنم چرا که خدا به آدم عقل داده است و بايد راه درست را از نادرست تشخيص بدهد اما پدر و مادرها نيز براي فرزندان خود کمي وقت بگذارند و با هم دوست باشند.
منبع: تابناک
باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir
نظر کاربران
بی عقل!!!
احمق
این از عواقب کار کردن خانمها .
اگه مادرش در هنگام نیاز بهش میرسید اینطوری نمیشد .
ey kash ma yad begirim ke digaran o ghezavat nakonim !
faghat va3 doostam moteasefam !
درسته که کار درستی نکرده ولی این کار اون از روی احساس و هوس بوده که شاید خانواده او به آن توجهی نداشته اند . و این احساس و هوس در همه ما انسانها هست و شاید روزی بر اساس شرایط هر کدام از ما در دامش بیافتیم . پس قضاوت نکنید بلکه برای او آرزوی مغفرت و از سر گیری زندگی عادی کنید. انشاء ا..
من با نظر علی مخالفم اکثر مادران کارمند به خاطر اجتماعی بودنشان بچه های خوبی تربیت می کنند.بخصوص اگر تحصیلات دانشگاهی داشته باشند
اخ بمیرم
از دختر خانما خواهش میکنم گول دوستیهای خیابانی وپسرها را نخورند چون پسرها فقط دنبال سوء استفاده هستند ودر اولین فرصت موضوع دوستی خود را با خانواده در میان بگذارند تا در مورد اون پسر تحقیق بیشتری شود
تمام مشکلاتی که این خانم عنوان کردند(افسردگی ،بی حوصلگی وتنهایی)اول ریشه در خلعهای اجتماعی دارد بعد خانوادگی ...در جامعه ی که کمبود یا بهتر،نبود امکانات تفرحی برای جوانان بیداد می کند اگر هم امکاناتی باشد متعلق به قشر خاصیست. آنوقت برای خانمهای از این دست که محدودیتهای اجتماعی بیشتری دارندچه باید بکنند تااز این یکنواختی خارج شوند. به نظر من یک از عواملی که جوانها رو به سمت عشقها و ازدواجهای امروزی می روند همین کمبودهاست چرا ماها فکر می کنیم تنها راه پر کردن این خلعها اهمین است.
nدخترهاآدمای راستگو اماخیلی زودباورنمنظورم دخترهای ÷اکه ولی اونایی که تومنجلاب افتادن ازخودشون بدترکسی نیست
لعنت بر دروغگو خودت خواستی چشمت کور
در باره کسی بد قضاوت نکنیم....شاید ما جاشو بگیریم از بس به خودمون مغروریم....جدی میگم