پیام محمود دولتآبادی برای هموطنان سیلزده
محمود دولتآبادی پیامی را برای هموطنان سیلزده خطاب به سیلزدگان خوزستان نوشت.
خبرگزاری ایسنا: محمود دولتآبادی پیامی را برای هموطنان سیلزده خطاب به سیلزدگان خوزستان نوشت.
این نویسنده در متنی که قرار داده نوشته است:
«هموطنهای بسیار گرامی و فراوان رنجبارِ من،
خود نمیدانم چه کنم و چه بگویم و بنویسم از آنچه بر شما و بر زندگی شما گذشت در این سالیان سخت و گزاینده، چه در جنگی چنان مهلک که نخستین قربانیانش شما بودید، چه در کاستیها و مضایقِ بعد از آن جنگ بهراستی تحمیلشده بر مردمان دو کشور ایران و عراق، چه تاب آوردنِ شما در مسیر تندبادهای موسوم به ریزگردها، و اکنون این سیلِ بیامان و غافلگیر که بر شما و دیگر هممیهنان ما در گلستان و زندران فرود آمد! بهراستی نمیدانم چه بگویم و بنویسم و چه کاری بتوانم کرد؟ تاب و تحمل شما را بستایم؟ میستایم. اما آیا این کافی ست؟ قلبم با قلبهای شما مردم میتپد و نگران هستم، اما چه کنم؟ تصویر مادری را دیدم که فرزند را درون سبد گذاشته بود و تن میکشید سوی ساحل در چشمانداز همان کودک و با خود گفتم این آیا حماسه نیست؟ چرا، حماسهی روزگارِ ما همین است: عبور از مشقتها به یاری توان و بردباری و رفاقت که شنیدم بار دیگر شکفته است در میانِ شما مردمِ نیک و زحمتکش، نیز بسیار ستوده است که شنیدم مردمانِ دیارهای دیگر این کشور شما را تنها وانهلیدهاند چنانچه در آن جنگ که شما سپر دفاع میهن بودید و من از یاد نمیبرم آن جوانِ خوزی را که به تنِ خود، سپس شهید شدنِ یاران، نُه روز و نه شب از شهر زادگاه دفاع کرد تا در عاشورای عمرخود از دست بشود. ذهنم به شما میاندیشد و قلبم با قلبِ شما میتپد و شرمسار خود هستم که دستی نمیتوانم زیر بازوی شما بگیرم در وجه عینی یاری. بس امیدم به همیاری مردمان و خدمترسانانی است که دلاورانه به همراهی رسیدهاند و شما خود را تنها احساس نمیکنید.
چنانچه میدانید قرار بود نزد شما بیایم و نشد، اکنون این خط که مینگارم نشانهی همان دوستی و یگانگی ست که عهد آن برجای و به قوت خود باقی ست، چنانچه در زبان حافظ آمد: حُقهی مِهر بدان مُهر و نشان است که بود.
محمود دولتآبادی
فروردینماه یکهزار و سیصد و نود و هشت - تهران»
نظر کاربران
ای کاش آدما میتونستن بدون دغدغه و بدون ملاحظه لغات مورد نظر خودشون رو بکار ببرند تا حق مطلب ادا بشه .
پاسخ ها
واقعا
مثلا كاش مي توان نوشت آقاي دولت آبادي اكنون مي نويسي كه نمي تواني بروي و كمك كني(حال به هر علتي اعم از پيري و غيرو...)
ديروز كه در زمان جنگ جوان بودي با چه بهانه اي نرفتي؟!
خدا را شكر كه قيامتي هست، و چهره واقعي همه در آن روز بر جهانان مشخص خواهد شد...
بادرودبرادیب فرزانه به عرض میرسانم که آن تصویر مربوط به آورگان کرد سوریه یا عراق میباشد که درجریان جنگ داعش آواره دیارغربت شده بود ودرجایی که نمیدانم کجابوددلش رادر آن سبد گذاشته وبسوی سرنوشتی نامعلوم باخروش دریا می جنگید ومعلوم نشدپیروزی با کی بود
درود به شرفت که هیچ وقت مردم را از یاد نبردید.